انګلسها بعد ازینکه غرور شکست ناپذیر شان با امپراطوری پهناور که در ان افتاب غروب نمی کرد، ذریعه مبارزان دلیر افغان با شکست مرګبار مواجه ګردید، غرض انتقام ازین رادمردان بیباک تاریخ د ست به عملیات مخفیانه زدند و به عوض مقابله و رویا روی به دپلوماسی و کار اجنتوری روی اورد و در مدت کمتر از یک دهه انتقام خویشرا از قهرمان استقلال افغان را در وجود یک دزد حرفوی بنام بچه سقاً ګرفت و کلیه عملیات را از پشاور رهبری میکرد.
در نتیجه مبارزات ازادیخواهانه مردم ستمدیده مستعمرات، انګلیسها مجبور شدند تا به انها این حق طبعی که داده نمیشود ولی به زور شمشیر رادمردان از چنګال خونین امپریالیزم ګرفته میشود انها نیز در نیم قاره هندوستان به دادن استقلال تن در دادند و باید که کشور هندوستان مستقل میشد ولی بدبتختانه که در وجود اجنتهای انګلیس یک کشور غیر طبعی ومصنوعی نیز باید به میان بیایدکه از لحاظ تاریخی و طبعی برای ان نام وجود نداشت لذا نام انرا از روی فال نیک و استفاده وسیع در اینده انرا” پاک ستان” نام ګذاشتند که صبغه مطلق مذهبی بوده ولی در نظامیان ان نه عقیده وجود دارد و نه هم بنام پاکی چیزی را میسناسند.
اما واقعیت این است که ایجاد پاکستان غیر طبعی و مصنوعی بخاطر انتقام از انانیکه غرور شکست ناپذیر، وامپراطوری شکست ناپذیر انها را با شکست مرګبار مواجه ساخته بود ،میباشد.
این سرزمینها عبارت اند از هندوستان و افغانستان این مشت طبعی و اهنین طبعیت که هرګز متجاوز را ولو سوپر پاور نیز بوده باشد به زانو در اورد ه و انرا حتماً در نتیجه مبارزات ازادیبخش به شکست مواجه ساخته. که البته انتقام از مبارزان دلیر افغان بارها ګرفته شد و سلسله ان مثل سریال فلم ادامه دارد.
دومین سرزمین که انګلیس باید از ان انتقام بګیرد سرزمین پناور هندوستان بوده ،لذا پاکستان مصنوعی که باید شمشیر داموکلس باشد بر سر مردمان ازادیخواه این سرزمینهای ازادمنش منحیث ژندارم منطقه ایجاد شد.
تاریخ زنده شاهد ان است که سنګ تهداب پاکستان با تجاوز،عظمت طلبی وخون بنیاد ګذاشته شده و تا زمانیکه پاکستان مصنوعی ، غیرطبعی و عظمت طلب موجود باشد تا همان روز جنګ نیز باید باشد، ویا اینکه هرګاه جنګ نباشد طبعاً پاکستان نیز نخواهد بود.پس جنګ و پاکستان با هم تناسب مستقم داشته ودر این تناسب امپریالیزم کهنه کارانګلیس که مثل ګاو پیر کنجاره به خواب میبیند نیز تناسب مستقیم داشته و ازاین دانه سرطان تا انګلیس باشدمنحیث ژندارم منطقه مورد استفاده انان خواهد بود.
بازی بزرګ جدید زمانی شدت ګرفت، که افغانستان جنګ زده بعد از سی دهه جنګ تباکن دروجود جامعه جهانی بعد از نابودی لانه شیطانی القاعده وطالبان به حیث یک کشور مستقل،دارای هویت قبلی تاریخی دوباره عرض وجود کرد و از استعمار پنجابیهای بی تنبان،القاعده بی ایمان و طالبان قرون وسطای نجات یافت و این ګوساله طلای از چنګ استعمارګران تازه به دوران رسیده نجات یافت.
پاکستان اسلامی که درنتیجه اشغال افغانستان در دهه هشتاد ذریعه خرس قطبی و سرازیرشدن کمکهای فراوان مالی غرض نجات افغانها از خرس قطبی نصیب اداره جاسوسی ای-ایس-ای ګردید و همین منابع هنګفت بود که نظامیګران ان کشور با دزدی تخنیک تولید سلاح هستوی صاحب سلاح هستوی”اسلامی” شدند و به صراحت مصمم هستند تا انرا به مردم صلح دوست هندوستان و بزرګترین دموکراسی جهان بنام جهاد علیه کفار استعمال خواهندکردواین در ذات خود اغاز جنګ هستوی چه اسلامی و چه غیر اسلامی خواهد بود .
این سوال مطرح میشود که جامعه بین المللی و رهبر سیاه پوست در قصر سفید چرا به موقع ازین فاجعه جلوګیری نمکند؟
ناتو وبخصوص امریکا افغانستان را بنام مرکز القاعده و طالبان در ظرف چند ساعت بمباردمان ،لانه این خطر بزرګ را نابودکرد، اما امروزچرا با رژیم که بنیاد ان ترور،جنګ و وحشت است به معامله ګیری اغاز کرده است چرا؟
ایا عملیات تروریستی در بمبی هند نمونه از ترور دولتی نبوده؟
ایا نابودی قطارهای اکمالاتی که به نیروهای صلح ملل متحد در افغانستان اکمالات میکرد در اطراف پشاور و ان هم به روز روشن و به شکل خشن و تکراری ان با وجود اردوی میلیونی پاکستان ، اګر پلان قبلاً طرحه شده دولتی نباشد پس چیست؟
ایاعملیات تروریستی بمبیی هندوستان ونابودکردن مکرر قطارهای اکمالاتی ناتو به افغانستان با هم ارتباط منطقی و دیالیکتیکی ندارند؟
ایا این همه اعمال تروریستی القاعده و طالبان یکجا با رهبران نظامی پاکستان نشانی ان که انان می خواهند تا راه را برای یک جنګ تباه کننده و استعمال سلاح هستوی”اسلامی” اماده نماید نیست؟
ایا شامل کردن چهارتن از جنرالان عمده استخبارات ای-ایس-ای درلست سیاه تروریستی نمونه مشت از خروار نیست؟ که در راس ان اصلاً باید مشرف میبود زیراکه بعد از بینظیر بوتو که بنام مادر طالبان مشهور بود ایا مشرف منحیث پدر طالبان نبود؟
ایا اګر چهار تن با القاعده و طالبان وفادار باشند متباقی جنرالان ای-ایس-ای را کی میتواند که تضمین بکند که انها با تروریستان نخواهد بود؟
پاکستان بنام مقابله با القاعده و طالبان پول هنګفتی کمایی کرد اما نتیجه ان نابودی القاعده و طالبان بود ویا برعکس ان تقویه هرچه بیشتر، تا این سر حد که پاکستان را به مرکز خطر جنګ نابود کننده هستوی کشانیده است، وایا این جنرالان متباقی راه را برای استعمال سلاح هستوی”اسلامی” جستجو نمی کند؟
ایا جنرالان پاکستانی که برخلاف کلیه نورمهای انسانی، اسلامی و بین المللی تخنیک سلاح هستوی را در مقابل پول هنګفتی با کوریای شمالی،ایران ولیبیا فروخت، امکان ان بعید است که بنام خدمت به اسلام و جهاد سلاح هستوی شانرا بدسترس القاعده وطالبان بګذارند و جنت فردوس را یکجا با میلیون ها دالر کمایی بکند؟
تاریخ ثابت ساخته است که امریکا به عراق و صدام حسین تا زمانی ضرورت داشت تا از رژیم اخوندی ایران انتقام ګیرد، اما به مجرد یکه این ضرورت رفع ګردید دیګر صدام مثل دیروز نه یار واشنای فامیل بوش بود ونه دوست امریکا، عراق تحت رهبری صدام دیګر ضرورت حیاتی نبود بلکه نابودی ان یک ضرورت حیاتی بود.
ایا امریکا با نابود کردن دانه سرطان اروپا (میلاسیویچ) یوګوسلاویا را با بمباردمان کردن یکماهه برای ابد از مشکل ان منطقه رهایی نیافت؟
ایا با نابودی پاکستان به اجزای طبعی ان و به میان امدن کشور های جدید مستقل از کشمیر باستانی تا بلوچستان تاریخی و از مهاجردیش ګرفته تا سند یش و پشتونستان محکوم ، کدام خطر برای امریکا و منطقه خواهد بود ویا اینکه هر کشور مستقل مدافع منافع جامعه بین المللی و بخصوص امریکا خواهند بود و امریکا نیز این ادعای شان را که ضد تروریزم و خواستار کشورهای مستقل بر اساس هویت تاریخی ان مثلیکه در یوګوسلاویا انرا ثابت ساخت بوده، چه تاوان خواهد داشت؟
اګر امریکا و ناتو به شمول ملل متحد به موقع از بروز خطر از پاکستان که مثل افغانستان دیروز، به مرکز تروریستان جهان مبدل ګردیده است نګیرد و به موقع به عملیات نجاتبخش مثلیکه در یوګوسلاویا انجام داد ، تصمیم نګیرد در اینده نزدیک خطر مطلق مشتعل شدن یک جنګ خطیر در وجود مثلث القاعده،طالبان و نظامیګران پاکستان ممکن است، که در ان صورت جلوګیری منع جنګ هستوی “اسلامی” نیز ممکن نخواهند بود.
پایان