23 جولای 2008
نمونه های “مورال دوگانه” و “منافقت” دول غربی و غربیان
از خصوصیات امروز یکی اینست که اخبار داغ روز با سرعت برق در سراسر عالم می پیچند، خصوصاً که “اُعجوبۀ روزگار” و “معجزۀ دوران ها” ــ یعنی کمپیوتر و انترنت ــ دنیا را از کسوت “دنیوی” آن برون رانده و مُهر”دیهی کوچک”(1) بر فرقش کوبیده. بهمین نهج و سیاق خبر گرفتاری “راودان کراچیچ” Radovan Karadžić ــ رهبر خود خواندۀ صربهای “بوسنیا” ــ در جهان پیچید.
روز نامۀ مشهور و معتبر برلین بنام “برلینر تاگس شپیگل” Berliner Tagesspiegel در صدر صفحۀ اول امروز 23 جولای 2008 خود چنین آورد :
« خبر توقیف “رادوان کراچیچ”ِ صربی که از سالیان متمادی به خاطر جنایات جنگی مورد پیگرد جهان قرار داشت، با شور و شعف و رضایت تام ِ دنیا بدرقه گردید. “برنار کوشنر” ، وزیر خارجۀ فرانسه که کشورش همین اکنون ریاست “اتحادیۀ اروپائی” را به عهده دارد، درین مورد با هلهله کلمۀ “بالآخره بالآخره” و “هِله به هِله” را بر زبان راند. میانجی سابق اتازونی در جنگ بوسنیا “ریشارد هالبروک” گفت : « یکی از بدترین انسان های روی زمین “اسامه بن لادن اروپا” بالآخره دستگیر گردید. »….»
بر همین سیاق تمام زمامداران جهان غرب از خبر گرفتاری “کراچیچ” با خشنودی و رضایت خاطر استقبال کردند. سؤالی که درین ارتباط برای ما افغانان فوراً متبادر میگردد، اینست :
وقتی خبر دستگیر شدن “کراچیچ” با این آب و تاب و تا این درجه خشنودی مورد استقبال رهبران کشورهای پیشرفته و به اصطلاح “متمدن” جهان غرب قرار میگیرد ــ چنانکه در گزارشهای اخبار جهان دیده میشود ــ باید از این رهبران منافق و به اصطلاح زیبای کابلی “دو پشته و دو رویۀ” غرب پرسید : چرا به سراغ صدها “میلو شویچ” و “کراچیچ” و “تادیچ”(2) افغانی نمی روید ، که همین لحظه به اجازه و بلکه زیر رژی خود شما، در پست های عمدۀ دولتی افغانستان تکیه زده اند، ؟؟؟؟ وقتی به خاطر “کراچیچ” دوازده سال تمام با بی صبری چشم براه ماندید، تا آن جنایتکار جنگی بدام بیفتد، چند دهسال باید انتظار کشید، تا دهها و صدها جنایتکار همقطار این سه “جنایتکار صربی” در افغانستان ، دستگیر گردند ؟؟؟؟ بلی؛ شما رهبران کشورهای پیشرفتۀ غربی صدها میلوشویچ و تادیچ و کراچیچ افغانی را در آغوش گرم و مهر گستر خود گرفته و خود مانع محاکمه و مجازات ایشان میگردید و تا شما زمام امور افغانستان را در قبضۀ خود دارید، امیدی نخواهد رفت که این جانیان به پنجۀ قانون سپرده شوند!!!!! اگر این طور نیست، چطور ممکن است که ملا برهان الدین ربانی و ملا سیاف و ملا محسنی و ملا دوستم و ملا محقق و ملا خلیلی و ملا اسماعیل و ملا عطا نور و ملا چطوری و ملا چکاری و برادران مسعودِ “نامحمود” و دلگی مشر قسیم فهیم و یونس غیرقانونی و ملا علومی و ملا گلابزوی و دهها تا ملای “بی نماز” دیگر ، که جرم و جنایات شان غیر قابل انکار است، زیر ریش تان دُنبک بزنند؟؟؟؟ چرا جنایتکاران اظهر من الشمس افغانی را زیر بال خود گرفته و آب و دانۀ فراوان در آشیانۀ شان گذاشته اید؟؟؟؟ اگر از خلق خدا و مردم جهان نمی شرمید، از “وجدان انسانی” خود اندک حیاء کنید!!!!!
اگر رهبران دول غربی را بنا بر “مشی امپریالیستی” ِ شان معذور بداریم، چرا مطبوعات به اصطلاح “آزاد” و ژورنالستان و آزادی خواهان و عدالت پسندان و روشنفکران و مخالفان و منتقدان دولت ها و … غربی که همه گویا “کسوتِ دموکراسی و آزادگی” بر تن دارند، خاموش نشسته و ناظر بیطرف و بی غرض صحنه گردیده اند؟؟؟؟؟
این بود نمونۀ اول “منافقت دول غربی و غربیان”!!!!!
برای شرح منافقت دوم اجازت بدهید که تمهیدی بچینم :
در برلین از چندین روز بدین سو ورق پاره ها پخش گردید بود که، بخاطر “پرویز کامبخش” به ساعت 10 صبح 23 جولای تجمعی در مرکز شهر برپا میگردد. من هم بایسکل غراضۀ خود را گرفته و هی میدان و طی میدان گفته، خود را دقیقاً به ساعت 10 صبح به محل موعود رسانیدم. پیش از من فقط یک نفر افغان دیگر که نمایندۀ “مرکز فرهنگی افغانان در برلین” میباشد، رسیده بود. من گویا دومین فرد افغان بودم، که بدین مناسبت آمده بودم.
سازمانی به نام Gesellschaft für bedrohte Völker (انجمن دفاع از ملل یا اقوام مورد تهدید) با مخفف GfbV و با آدرس انترنتی www.gfbv.de این تجمع را فراخوانده بود. در این تجمع که جمعاً یک ساعت را در بر گرفته و دقیقاً پیش روی عمارتِ سفارت اتازونی برپا گردید، چند شاخصه به چشم میخورد :
ــ معدود بودن اشتراک کنندگان
تمام علمبرداران و پروپاگندچی ها و فعالان و اشتراک کنندگان این تجمع ــ اعم از المانها و افغانهای مقیم برلین ــ به مشکل از سرحد 30 نفر تجاوز میکردند؛ اما :
اما در زمانی که افغانستان زیر چکمه های اردوی سرخ قرار داشت، هر فراخوان و دعوت این انجمن هزاران نفر را به جاده های درجه دوم و درجه سوم برلین سرازیر می ساخت و تعداد مظاهره چیان بعضاً از سرحد “ده هزار” هم تجاوز می کرد. این بار این تجمع در کنار “دروازۀ براندنبورگ” Brandenburger Tor که درست در مقابل سفارت اضلاع متحدۀ امریکا و در قلب تپنده و بلکه “تپان”ِ برلین قرار دارد، جمعاً 30 نفر را هم فراهم آورده نتوانسته است. البته کمی ِ تعداد اشتراک کنندگان نه بخاطر اعلامیۀ ایشان بوده، که به دفاع از جان “یک نفر” افغان صادر گردیده بود. چون با روحیه ای که همین حالا در مردم غرب می بینم، اگر در عوض این فراخوان، مردم را برضد “حضور قوای اشغالگر ناتو” در افغانستان دعوت میکردند، همین “سی نفر” هم حاضر نمیگردیدند!!!!!
غربیان قوای اشغالگر ناتو را ناجی و ضامن آزادی و تمامیت ارضی افغانستان میدانند. ایشان حتی با مُباهات تذکر میدهند، که قوای ناتو به کمک مردم افغانستان شتافته و در اعمار مجدد خانۀ ویران ایشان سهم میگیرند. این درست به همان شعار به اصطلاح “انترناسیونالیستی” شوروی آن زمان شباهت دارد، که قوای اشغالگر سرخ را بحیث ناجی و مدافع ِ منافع ِ افغانستان در مقابل مداخلات امپریالیستی قلمداد میکردند.
ــ شعار اجتماع کنندگان
شعار اجتماع کنندگان بر خلاف نام و شهرت این انجمن ، “مهر فردی” را خورده و در حول و حوش آزادی “پرویز کام بخش” ــ همان ژورنالست مظلوم افغان که دقیقاً شش ماه پیش به اتهام “توهین به دین اسلام” محکوم به مرگ گردیده است ــ ، می چرخد.
من با یکی دو نفر از فعالان این انجمن گفت و شنودی کردم که چرا این مؤسسه برخلاف شهرت و نصب العین همیشگی خود ، گام برداشته است؟؟؟ بعوض اینکه باید برضد بمباردمان بی امان ناتو و قتل دهها هزار مردم بی گناه و بی غرض ملکی افغانستان ــ که واقعاً حیثیت نابودی مردم یک منطقه را دارد و این درست در شیمای این انجمن می گنجد ــ وارد میدان گردد، می آید و بدفاع از “یک فرد” قد علم میکند. البته دفاع از یک فردِ محکوم به مرگ در حد خودش کاملاً بجاست، ولی وظیفۀ عمده و اصلی این انجمن دفاع از “ملل و اقوام تحت تهدید” است، نه دفاع از یک “فرد”!!!!! از ایشان پرسیدم که مگر از بمباردمان کور و کر ناتو در جنوب و شرق افغانستان بی خبرید، که طی آن همه روزه دهها فرد ملکی به شهادت میرسند؟؟؟ گفتم وظیفۀ شما بحیث یک سازمان عدالتخواه و آزادی پسند غربی این بود، که امروز در مقابل سفارت اضلاع متحدۀ امریکا، لااقل برضد بمباردمان کورکورانۀ ناتو شعار میدادید، اگر جرأت این را نداشتید که “قوای خارجی” را در افغانستان “اشغالگر” بنامید!!!!! به همین نهج سؤالات دیگر هم از ایشان کردم، که به هیچ کدام جواب درست، آدم دستور و درخور یک سازمان “عدالتجوی” جهان به اصطلاح آزاد، ندادند!!!!(3)
هردو نمونه را ــ که در واقع “مشتِ نمونۀ خروار است” ــ تمسک گرفته میگویم که :
جهان غرب از معیار دوگانه و به اصطلاح قدیم و مروج ما، از “منافقت” کار میگیرد و به گفتۀ کابلیان “کر ِ نفع و نقص” است. در جائی که منافعش ایجاب نماید همه چیز را نادیده و ناشنیده می انگارد. اما وقتی منافعش در خطر افتد، به کوچکترین گناه و حتی به یک “اشارتِ گناه” آرگاه و بارگاه کسی را بر زمین میزند؛ چنانکه در حد “صدام حسین تکریتی” و “محمد رضاء پهلوی” و که و که و که مشاهده کردیم!!!!!
همین غربیان و دول غربی، در زمانی که قطعات اردوی سرخ افغانستان را اشغال کرده بودند، از حنجرۀ مطبوعات سمعی و بصری و برقی خود، هر روز صدها اعلان و تبلیغ بر ضد شوروی ها میکردند. در آن زمان جنگ و جهاد ما را “جنگ آزادی بخش” و “مجاهدان و جنگ آوران افغان” را “آزدیخواهان و مبارزان راه آزادی” میخواندند و خاک پای هر کدامشان را سرمۀ چشمان ِ انگوری و به گفتۀ آقای زلمی آرا “چشمان هیلی” خود میکردند!!!!! اما حالا که خود به جای “قشون سرخ شوروی”، افغانستان را در اشغال نظامی خویش درآورده اند، جنگ خود را “مبارزه با تروریزم” قلمداد کرده و هر افغانی که برضد ایشان و در مسیر آزدای وطن خویش قد علم نماید، تاپۀ “تروریست” بر فرقش کوبیده میشود!!!!!!
هیهات و صدها دریغ و هزاران افسوس که :
همان آزادی خواهان و عدالت پسندان و دموکراتها و … ممالک غربی امروز حتی کوچکترین اشارتی هم نمی کنند، که قوای ناتو وطن ما را “خر پنجۀ” نظامی انداخته و چه جنایاتی نیست که در حق قصبات و قراء و روستاها و اهالی ملکی جنوب و شرق وطن عزیز ما روا نمی دارند!!!!!!
توضیحات :
1 ــ کلمۀ دری “ده” در معنای “قریه و روستا” در زبان دری در سه صورت آمده؛ یکی همان “دِه” ، دوم به صورت “دِیْه” (با “های ملفوظِ” مسکون) و سومی “دِیْهَه” که مختوم است با “های غیرملفوظ”. چنان که میدانیم، ترتیب معامله با “های ملفوظ” بمانند هر حرف “صامت” دیگر است. یعنی که “های ملفوظ” با حرف مابعد خود می چسپد؛ مثلاً “ته ــ تهی” ، “ته ــ تهدیگی” ، “ته ــ تهداب” ، “ابله ــ ابلهی” ، “توجه ــ بی توجهی”” ، “پادشاه ــ پادشاهی” ، “کوتاه ــ کوتاهنظر” ، “سپاه ــ سپاهی” ، کجکلاه ــ کجکلاهی” ، “آگاه ــ آگاهانه” ، “شه ــ شهنامه” ، “سپه ــ سپهسالار” ، “سیاه ــ سیاهسر” ، “سیه ــ سیهجُرده” (گندمگون) و …. از همین سبب در صدر صفحه “دیهی کوچک” بکار رفت و “دیه” با “یای وحدت” چسپید؛ یعنی “یک دهِ کوچک”
2ــ خوانندۀ عزیز شاید بپرسد که چطور میتوان “اسمای خاص”ــ مثل”سلوبودان میلوشویچ”Slobodán Milošević و “رادوان کراچیچ” Radován Karadžić و “رادکو ملادیچ” Ratko Mládić ؛ همان چهره های زشت و کریهِ سه گانه ای که در قتل عام مسلمانان “بوسنیا ــ هرزگووینا” دست مستقیم داشتند ــ را “عام” ساخت و جنبۀ “عام” برای شان بخشید؟؟؟؟
در پاسخ به این سؤال، گوشه ای از بخش سوم مقالۀ مبسوط خود را که معنون بود به “درد در کجا و باد و بخارش در کجا؟” عیناً نقل مینمایم : « خاص و عام :
گرایش معمولاً از “خاص” به سوی “عام” است. آنچه در اول ساخته و پرداختۀ یک یا چند نفـر است، عام میشود و جهانشمول میگردد. آن کسی که دستگاهی ساخت و نامش را “کمپیوتر” گذاشت، در ابتداء صرف خود او میدانست، که ماشینش “کمپیوتر” نام دارد. امروز لغت “کمپیوتر” در دهـن خاص و عام جهان افـتاده. کسانی که “ذره” را شگافـتند و انرژی عـظیمی از آن بیرون آوردند، در اول فـقـط ایشان میدانستند که در دل “ذره”، جهانی و کهکشانی نهفـته. امروز مگر استفاده از انرجی ذروی چنان عام و “ملا خور” گشته، که حتی رژیم “آخوندی ــ کربلائی” ایران هـم خواب تـولید اسلحۀ ذروی را می بیند. عـلم و دانش و تکنالوجی و “های تک” Hightech نیز در اول خاصۀ خاصان میباشد، پیش از آنکه در دسترس “عام ” قـرار گـیرد.
در عالم لغات و کلمات اگر نظری بیفگنیم، بسا از آنها در ابتداء خاص بوده و بمرور زمان عام گردیده اند. لغتی را که نویسنده ای، شاعـری، مترجمی و یا لغتسازی وضع میکند، در ابتداء وجهه و جنبۀ خاص دارد و بعد، عام میشود و در دهـن خلق الله می افـتد. رسم بر آنست که بعضاً حتی اسمای خاص و عَـلَم را نیز جمع می بندند، یعـنی که “خاص” را حالت “عام” می دهـند. چه چیزی در ذهـن متبادر می گردد، وقـتی میگوئیم : « در دامان این خاک “فـرخی ها” و “عـنصری ها” و “جامی ها”ی بسیاری زاده شده اند.»؟ یا « “اینشتین” کسی بود که صدها “نیوتن” را درس میداد.» یا « در زمان ما هـزاران “جالینوس” در کنج هـر مطب و شفاخانه خفـته اند.»؟ چه چیزی را می خواهـیم بیان کنیم ، وقـتی می گوئیم : « “فـرداهای درخشان” در انتظار سرزمین بلاکش ماست.» یا « تاریخ “گذشته های دور” را بیاد می دهـد.» یا «در تاریخ “چنگـیـزها” و “هـیتلر ها” و “پُـل پُت ها” و “صدام ها” بسیار بوده اند.»؟؟؟؟ و اگر از آثار منظوم بزرگان متقـدم خود مثالهائی برگزینیم :
تو نیکی میکن و در دجـله انداز که ایزد در بیابانت دهــد باز ( سعـدی )
دل سیر نمیشود به جیـــحون ها ما را به سقا چه میفـریبی تو ( شمس )
به سوی آسمان جان خرامان گشته آن مستان
همه ره جوی از باده مثال دجله ها جاری ( شمس )
یوســــــفان چنگال در دَلوش زده رَسته از چاه و شهِ مصری شده ( مثنوی )
گــر بپوشی تو سلاح رُستـــــمان رفـت جانت گـــــر نباشی مردِ آن ( مثنوی )
یوسفان از مکر اِخوان در چَهَـند
کز حسد یوسف به گرگان میدهـند ( مثنوی )
عـقـل با حس زین طلسمات دو رنگ
چون محمد با ابوجهلان به جنگ ( مثنوی )
گر بوالحَـــــکَمان کنند بیداد صدر دو محمدم حـرم باد ( خاقانی )
شده آبگیـــــــران فـسرده ز یخ چنان کوس روئین اسکندران ( منوچهری )
در تمام مثالهای بالا اسمای “خاص” در معنای “عام” بکار رفـته اند. « فـرخی و عـنصری و جامی و نیوتن و جالینوس و چنگیز و هـیتلر و ُپل پُت و صدام و دجله و جیحون و یوسف و رستم و ابوجهل و ابوالحکم و محمد و اسکندر» که هـمه اسمای خاصند، در حالات مذکور شکل عام را به خود گرفـته اند. در مثال های فـوق کلمات “فـردا” و “گذشته” نیز که کلماتی اند مربوط به یک برهـۀ خاص زمانی ــ چون “فـردا” و “گذشته” معمولاً یکی بیش نیست ــ از حالت “خاص” اصلی برآمده و شکل “عام” را پذیرفـته اند. » (ختم نقل قول)
خوانندۀ ارجمندی که معلومات مفصل تر بخواهد، لطف کرده ، اصل مقاله را زیر شمارۀ 19 در آرشیف بنده در پورتال “افغان جرمن آنلاین” مطالعه فرماید و یا که هر سه بخش را زیر شماره های 19، 20 و 21 از نظر بگذراند.
به علاقه مندان نوشته هایم مژده میدهم، که بزودی ِ زود تمام این مقالات و مقالات بسیار دیگر نیز، در پورتال ملی “افغانستان ِ آزاد ــ آزاد افغانستان” اشاعه خواهند یافت!!!!!!
3 ــ باید تذکر بدهم که در پهلوی چند پلاکارد و شعار کلان این انجمن ، دو پلاکارد کوچک از طرف یکی از آزادیخواهان افغان به نظر میخورد که بمباردمان ناتو را در افغانستان ، “عمل ترورستی” خوانده و به صراحت میخواست که قوای اشغالگر “از قتل کودکان افغان” دست بر دارد!!!!! این شعارها مگر از طرف خود “انجمن دفاع از ملل تحت تهدید” ترتیب نگردیده بود!!!!!!!