کور / سياسي / مخالفت با حضور نيرو های امريکایی

مخالفت با حضور نيرو های امريکایی

مخالفت با حضور نيرو های امريکایی، به هيچ وجه حمايت از موضعگيری اخوند های ايرانی و نظاميگران پاکستانی نيست

درين روز ها مزدوران و جيره خواران گوناگون نيروهای متجاوز استعماری، عکس العمل سفير رژيم فرتوت وعقب گرای آخوند های ايرانی در کابل را بهانه قرار داده؛ و در توجیه اسارتنامۀ تحميل شدۀ استعمارگران امريکایی موسوم به « توافقنامۀ ستراتيژيک » عربده کشی می کنند.

شکی نيست،که رژيم توسعه طلب و فتنه انگيز آخوندی ايران در امور داخلی ميهن عزيز ما، افغانستان، بی شرمانه مداخله می کند؛ و تاريخ همچو مداخلات نه به ديروز و پریروز، بلکه سی و دو سال قبل بر می گردد. سردمداران رژيم مکار و منافق ايرانی، خواب احيای امپراتوری های هخامنشی ها و ساسانی ها و صفوی ها را می بينند؛ در حالی که حماسه ها و جانفشانی های افغانان سلحشور و آزاده را در ادوار مختلف تاريخی، به باد فراموشی سپرده اند.

حکمروايان پاکستانی، بخصوص نظامیگران اعظمت طلب آن نيز از بدوی تأسيس اين کشور تا حال در مسايل اندرونی ما از هيچگونه مداخلۀ سِری و آشکار دست بردار نبوده اند . دستيابی به عمق ستراتيژيک، کسب حمايت دولت پوشالی و ساير نيروهای بنيادگر افغانستان در جنگ انتقام جويانه عليه هندوستان، به دست آوردن منابع زير زمينی و بالاخره تسلط بر بازار های اقتصادی افغانستان و آسيای ميانه، از اهداف سياه و شيطانیی است که رژيم های حاکم بر اسلام آباد همواره جهت تطبيق آن، مذبوحانه تلاش ورزيده اند. بی نياز از اثبات است، که مداخلات هر دو کشور پاکستان و ايران در امور داخلی ما با سيطرۀ مزدوران گوش به فرمان شان بر تخت کابل، بيش از پيش فزونی يافته است .

از يک نگاه مختصر وگذرا به ارگان های دولتی و مؤسسات سياسی کشور، با آسانی در می يابيم، که از کرزی تا به اصطلاح همکاران و حريفان سياسی اش در حکومت، پارلمان و یا خارج از آن، همه و همه در خدمت بيگانگان مغرض و فتنه جو قرار دارند. رژيم آخوندی ايران به کرزی و دار وسته، رهبران وفادار گروه های جنگی و جاسوسان و مزدوران گوناگون خويش کيسه های يورو و دالر می دهد تا بدين وسيله در مراکز مهم و خطير قدرت سياسی مملکت ما رخنه کرده، در تصميم گيری های ارزشمند ملی و وطنی ما وقيحانه دست درازی نمايند؛ اما حکومت مزدور، فاسد و بی کفايت کرزی با درک اين همه حقايق آشکار، هيچگاه خم به آبرو نمی کشد؛ چه از يکسو با تحويل گيری پيهم و منظم کيسه های يورو و دالر از مقامات رژيم ايرانی بر چشم وگوش و زبان و وجدانش مهر زده شده؛ او از سوی ديگر به نيکویی درک می کند،که اتخاذ اقدامات جدی عليه دسايس ضد ملی و ضد ميهنی مزدوران و جاسوسان رژيم آخوندی ايران، نظاميان پاکستانی، رژیم های مرتجع عربی و دول غربی، معنای بازی با زندگی شخصی و اقتدار سياسی اش خواهد داشت .

برخورد شرم آور و غير انسانی فرمانرويان رژيم آخوندی در برابر مهاجرين افغان، اعدام های غيرقانونی هموطنان بی گناه مابه بهانۀ قاچاق مواد مخدر، توقف بی شرمانۀ تانکر های تاجران افغان و تهاجم مذهبی – فرهنگی رژيم ايران در کشور ما، همه و همه واقعيت های روشنی است، که با آسانی از دفتر خاطرات هموطنان داغدار و رنجديدۀ ما فراموش نخواهد شد؛ اماسوال اينجاست، که رژيم دست نشاندۀ کرزی و گروه های نامنهاد اپوزيسيون او به رهبری جنايتکاران و مزدوران بدنام چون عبدالله عبدالله، يونس قانونی، ضياء مسعود، امرالله صالح، رشيد دوستم، حاجی محمد محقق وغيره وطنفروشان برای دفع چنين مداخلات وقيحانهء مقامات ايرانی، چه کرده اند؟! آيا همه از يک سر با انواع و اشکال متفاوت، همواره آلۀ دست اين گونه مداخلات و تهاجمات خاينانهء رژيم مداخله گر ایرانی نبوده اند؟! مداخلات و تجاوزات وحشيانۀ نظاميگران پاکستانی نيز بر هيچ افغان آگاه و دراک ماپوشيده نيست . هموطنان ما خوب به خاطر دارند،که نظاميان پاکستانی در تابستان سال گذشته برای خشنود ساختن بادارن امريکایی شان، ضمن عمليات وسيع و منظم نظامی، برخی از مناطق شرقی وجنوبی کشور ما را آماج توپخانه و ساير اسلحۀ ثقيله قرار دادند، ولی باوجود آن هم نه رژيم مزدور و بی کفايت کرزی و نه هم بادران امريکایی و ایتلافی اش، کوچکترين اقدامی به منظور دفاع از تماميت ارضی و نواميس ملی ما، اتخاذ کردند. خانۀ جنگ زده و برباد رفتۀ ما در اثر معامله گری های همين جنايتکاران و وطنفروشان فرومايه، به بستر منازعات و تصادمات کشور های منطقه و جهان مبدل گشته؛ و هر روز حوادث المناکی در آن به وقوع می پيوندد . البته، نيروهای امريکایی مستقر در افغانستان خود به مداخلات کشور های همسايه و ساير بيگانگان در کشور ما، زمينه سازی نموده تا بدين وسيله از يک جانب حضور دايمی خويش را موجه جلوه داده؛ و از جانبی هم زمينۀ مداخلات خود در امور داخلی کشور های همسايه و منطقه، بدست آرد .

چنانکه بار ها اشاره نموده ام، مخالفت من و ساير هموطنان آزاده و سربلندما با اسارتنامۀ ننگين امريکایی، صرف و صرف به خاطر صيانت از منافع و مصالح عليای ملی اين خانۀ مشترک تاريخی بوده است،که خوشبختانه با منافع همسايگان و ساير کشور های جهان نيز همآهنگی و سازگاری کامل دارد؛ و اين امريست که در منشور سازمان ملل متحد و ساير نورم های حقوق بين الملل معاصر، با وضاحت کامل تسجيل یافته است . مخالفت با حضور دراز مدت نيروهای امريکایی در مملکت ما دلايل تاریخی و عملی دارد . تاريخ شکوهمند و پر افتخار مردم ما با صراحت نشان می دهد،که خون و روح افغانان آزاده هرگز با حضور تفنگداران بيگانه جور در نمی آيد . اگر پدران و نياکان غيور و پر غرور ما سلطۀ مهاجمان و غاصبان اجنبی را تحمل می توانستند، هيچگاه عليه کوروش و سکندر و چنگيز و مغول و انگرېز دست به مبارزات و مقاومت های خونين نمی زدند . به همين روال، هرگاه اشغال و اسارت و غلامی را قبول می داشيتم، قطعاً به جنگ نابرابر با اشغالگران روسی توسل نمی جستیم . ازينرو با جرأت می توان گفت،که آزادگی، وطندوستی و ناموس داری خصلت گسست ناپذير همه مردمان اين سرزمين است . جز مشتی از جنايتکاران و مزدوران وشرف باختگان، کافه ملت دلاور او حماسه آفرين افغان اعم از پښتون و تاجک و هزاره و ازبيک و نورستانی و پشه یی و بلوچ و ايماق و هندوسيک و ساير اقوام با هم برادر وطن عزيز درين احساس شريف و ولا با هم شريک اند. از جانب ديگر، حضور عساکر خارجی طی ده سال گذشته، کوچکترين کمک به تأمين صلح و ثبات در افغانستان و منطقه ننموده و در آينده نيز نخواهد نمود .بنابرين، از آنچه به خير صلح، امنيت، تماميت ارضی، حاکميت ملی و استقلال سياسی کشور ما نيست، به هيچ عنوان نبايد حمايت کرد .

به منظور رهایی از مداخلات و تجاوزات بی شرمانۀ رژیم اخوندی ايران، نظاميگران پاکستانی، ارتجاع عرب و ساير کشور های دور و نزديک منطقه نه می توان سرنوشت مردم و کشور عزيز را به کام هيولای بزرگ استعمار انداخت . ريکارد ده سال اشغال و تجاوز بخودی خود گویای همه حقايق است . نيروهای اشغالگر امريکایی در طول این همه مدت برای مردم بيچاره و درد ديدۀ ما جز خون، اشک، ماتم، بی عزتی، اسارت، ظلم، فساد، حق تلفی و نااميدی به آرمغان نياوردند. وقتی يکصد و پنجاه هزار نيروی ملبس به يونيفورم نظامی و حدود يکصد هزار نيروی اجير و مزدور موسوم به شرکت های امنيتی و استخباراتی و تدارکاتی و غيره قادر به تأمين امنيت و دفع مداخلات خارجی نگرديد، حضور بيست – سی هزار عسکر امريکایی به تنهایی خود چه معجزه یی برپا خواهد ساخت؟!

هموطنان هوشيار و بافراست ما آگاه اند،که عساکر امريکایی نه قبلاً برای تأمين صلح و امنيت ما به اينجا آمده بودند و نه ازين به بعد به منظور دفاع از تماميت ارضی، استقلال سياسی، حاکميت ملی و استقرار نظام عادلانه در کشورکاری از پيش خواهند برد. هدف اصلی و اساسی آنان در واقع پيشبرد نقشه های بزرگ استعماری در افغانستان و منطقه می باشد، که برای بر آورده ساختن آن با زندگی هزاران تن از نظامیان خويش بازی نموده؛ مليارد ها دالر خسارات مالی متقبل گرديده؛ و در مخالفت شديد با افکار عامۀ مردم صلحدوست جهان قرار گرفته اند.

حضور نيروهای امريکایی از اول تا اخير يک تشبث ناکام و فاجعه بار به حساب می آيد. جنايات اخير جنگی و ضد بشری نيروهای خودکامۀ امريکایی عليه هموطنان مظلوم و بی دفاع ما اعم از کودکان، زنان و موسفيدان در هليمند و بادغيس نمايانگر آنست،که حضور اشغالگران کاوبای صفت امريکایی در کشور ما همواره توأم با جرم و جنايت بوده؛ و تحميلنامه های ستراتيژیک ديروز و فردا به هيچ وجه مانع اعمال وحشيانه و ضد انسانی آنان عليه مردم بی گناه ما در آينده نيز نخواهد بود. جنايات جنگی و ضد بشری نيروهای اشغالگر امريکایی در افغانستان، عراق، ليبيا و ساير نقاط جهان همه و همه معلول جنگ های استعماریی است،که هیچکس نمی تواند از وقوع و تکرار آن جلوگيری به عمل آرد .

تنها مشتی از شرف باختگان و مزدوران بی ضمير اند، که از جنايات هولناک باداران « متمدن » خويش در مناطق مختلف کشور ما، طی ده سال گذشته، هيچگونه شرم و سر افگندگی احساس نمی کنند؛ زيرا منافع خاينانۀ شخصی، گروهی و حزبی شان با حضور دايمی عساکر بيگانه گره مستحکم خورده است . از جنايات جنگی و ضد بشری باداران امريکایی و ایتلافی خويش در زنگاوات، عزيز آباد، شينوار، هيلمند، روزگان، زابل، غزنی، پکتيکا، پکتيا، خوست، کندوز، تخار، ننگرهار، لغمان، نورستان و ساير مناطق وطن عزيز ما هيچ درس عبرت نگرفته اند .

ميراث خواران استعمار بايد خوب بدانند،که وجود نيروهای متجاوز امريکایی در ميهن اشغال شدۀ ما همواره به معنای پشتيبانی از راج و تاراج جنايتکاران تنظيمی، جاسوسان سازمان های استخباراتی، گروه های مافيایی وسايرخاينان وطنفروش خواهد بود . اگر حمايت توپ و تانک اين مهاجمان بی بندوبار و جنايت گستر در کشور نمی بود، گروه های جنايت پيشه و غارتگر و وطنفروش در افغانستان چگونه می توانستند برسرنوشت مردم مظلوم و زجر کشيدۀ ما حکومت نمايند؟! از زور همین نيرو های اشغالگر و بی رحم خارجی است، که کرزی، فهيم، خليلی، دوستم، محقق، سياف، مسعود، عبدالله، صالح، قانونی، اسماعيل خان، نور، گيلانی، مجددی و عدۀ ديگری از جنايتکاران و خاينان ملی بر جان، مال و ناموس مردم ما معامله گری می کنند.

اگر رهبری کشور در دست يک حکومت واقعاً ملی و مردمی قرار داشته باشد، آنگاه هيچ مجالی برای مداخله و تجاوز همسايگان مغرض، دولت های توسعه طلب منطقه و حتا قدرت های جهانی وجود نخواهد داشت . ما باید چون پدران و نياکان آزاده و سربلند خويش همواره در امر دفع و طرد دست اندازی های دشمنان و صيانت خاک و ناموس، بر بازوان توانای مردم دلاور و پرغرور خويش اتکاء ورزيم نه نيروهای اشغالگر و جنگ افروز امريکایی، که جز خدمت به منافع مشتی از جنايتکاران، جاسوسان، غارتگران، گروه های مافيایی وغيره کاری به نفع صلح، امنيت و رفاه مردم بی بضاعت اين کشور انجام نه داده اند.

اين صرف صلاحيت يک حکومت با اعتبار ملی و مردمی است تا در صورت لزوم به منظور دفاع و نگهداری مطمينانۀ خاک و ناموس، به انعقاد معاهدات و موافقتنامه های ستراتيژیک با دول خارجی مبادرت ورزد،نه حکومت تحميلی و دست نشانده یی که از هيچگونه حيثيت ملی و مردمی در ميان ميليون ها همشهری خويش بهره مند نيست . به همين جهت است، که « توافقنامۀ ستراتيژيک » با رژيم مزدور وگماشته شدۀ کابل را بايد به جای مفاهيم حقوقی نظير عقد، معاهده، مقاوله، پيمان، ميثاق، موافتنامه و غيره، به نام تحميلنامه و اسارتنامه مسما ساخت؛ زيرا نه طرز انعقاد آن به موافقتنامۀ بين المللی می ماند؛ و نه هم احکام پوچ و مبهم مندرج در آن .

البته، مخالفت با نيروهای تجاوزگر و فرعون صفت امريکایی و ایتلافی را به هيڅ عنوان نبايد مخالفت با مردم نجيب و بشردوست امريکا یا ساير کشور های غربی تصور کرد؛ چه مردم صلحجو و آزادی دوست ايالات متحدۀ امريکا و ساير کشور های غربی همواره در سنگر مبارزه با تجاوز بی رحمانۀ نيروهای امريکایی و ایتلافی عليه افغانستان و تداوم لشکرگاه های شان در ميهن ما، دوشادوش وطندوستان و آزاديخواهان افغان قرار داشته؛ و از بذل هيچگونه مساعدت انسانی و اخلاقی درين راه دريغ نمی ورزند. به همين ترتيب، پيشرفت های مردمان جوامع غربی را در کليه عرصه های سیاسی، اجتماعی، علمی، فرهنگی، اقتصادی و غيره بايد افتخار و پيروزی همه بشريت خواند.

حرف اخير اين که اتکای زمامدران امريکایی بر منطق زورگویی و خودکامگی، خانۀ ويرانه و درهم شکستۀ ما را به کانون خونين تر تصادمات و درگيری های منطقه یی مبدل خواهد ساخت . در آتش هولناک اين جنگ ها و مخاصمات بيگانه بدون شک ضربات بزرگی انسانی، معنوی و مالی بر پيکر جامعه افغانی وارد خواهد آمد. مقاومت با تدوام چنين جنگ تحميلی و استعماری نه تنها حق، بلکه وجيبۀ مقدس هر افغان با ايمان، آزاديخواه و وطندوست است . جز اين راه چارۀ ديگری برای دفاع از آزادی، شرف و ناموس وطن وجود نخواهد داشت . سرانجام پيروزی و سرخرویی از آن آزادیخواهان و ميهن دوستان خواهد بود!