افغانستان یک کشور زراعتی است. بر اساس بعضی برآورد ها تقریبا 80 درصد مردم ما در عرصه زراعت مشغول کاراند و از این طریق، غذا و احتیاجات خانواده خود را به دست می آورند. این رقم وابسته بودن مسقتیم 80 درصد مردم افغانستان به زراعت در مقایسه با کشورهای همسایه رقم قابل توجهی است. چرا که در مقایسه با کشوری مانند هندوستان که در حدود 32 درصد مردم آن در عرصه زراعت مصروف هستند، به آسانی پی ميبریم که تا چه اندازه افغانستان به زراعت وابسته است. اما متاسفانه زراعت در افغانستان تا کنون برای دهاقين شکل «بخورنمیر» و یا به عبارتی سنتی داشته و از موهبات تکنالوژی و شیوه های نوین زراعت به دور بوده است. تا جایی که ما می بینیم دهاقين ما با وجود در اختیار داشتن زمین های حاصل خیز فراوان و آب کافی نميتواند احتیاجات یک فامیل نسبتاً کوچک را تامین کنند. زراعت ما برای بارور شدن و تبدیل شدن به یک صنعت قابل توجه در کشور، محتاج سرمایه گذاری، توجه دولت و مسوولان، و آموزش و ترویج شیوه های جدید زراعت است. اما با تاسف زیاد نهاد های دولتی وغیر دولتی مسوول در این رابطه، خصوصاً وزارت زراعت و مالداری و سازمان های زراعتی بین المللی، در این عرصه با قوت عمل نکرده اند و اقدامات شایان توجهی را نداشته اند. زارع ما دقیقاً به همان شیوه ای زراعت ميکند که پدرانش هشتاد سال پیش میکردند و به همین ترتیب زندگی شان مانند زندگی پدرانش است؛ بدون هیچ تغییر محسوسی. تغییرات کوچکی که در دهه چهل و پنجاه زراعت ما را وارد مرحله جدیدی ميکردند، با شروع نا به سامانیهای داخلی ناکام ماندند. به این ترتیب ما هیچ وقت نتوانستیم در عرصه زراعت به خود کفایی برسیم. پیشرفت زراعت، یک امر حیاتی برای کشور ماست که بر تمام جنبه های زندگی مردم ما اعم از اقتصادی، سیاسی و حتا امنیتی تاثیر خواهد گذاشت. در طول سفرها و دیدارهایی که از مناطق مختلف کشور داشتم، به این نکته پی بردم که زراعت در تمام نقاط کشور ما تقریبا با مشکلاتی مشابه مواجه است. اگر نهاد های دولتی و غیردولتی در رفع آنها کوشش کنند، بدون شک زراعت ما متحول خواهد شد. در این جا مشکلات عمده زراعت افغانستان را به صورت بسیار خلاصه که در این مجال، فرصت بحث مفصل درباره آنها نیست و در آینده و در مقالات جداگانه هر کدامشان را جداگانه به بحث خواهم گرفت ذکر میکنم:
1. در سطح ولسوالی ها و قریه جات، راهنما ها و مسوولان مسلکی حضور ندارند. در حالی که حضور مسوولان محلی مسلکی برای دادن مشوره به زارعان امری کاملا ضروری است. آشنا نبودن متخصصان سازمانهای زراعتی دولتی و خارجی با محیط افغانستان که در بعضی موارد منجر به دادن مشوره های نادرست به زارعان شده است. حتا در مواردی دیده شده است بعضی از تخم های اصلاح شده در مناطقی توزیع شدهاند که آب و هوا و خاک برای شان مناسب نبوده است. در چنین حالتی با وجود مصرف هزینه های هنگفت، نتیجه مطلوبی گرفته نشده و باعث دلسردی و بی باوری دهقانان به تخم های اصلاح شده و مشورههای متخصصان گردیده است.
2. عدم تطبیق پروژه های آموزشی دوامدار برای دهقانان به منظور آگاه کردن زارعان از شیوههای زراعت نوین، که منجر به سنتی ماندن زراعت در افغانستان شده است. زارعان افغانستان نیاز دارند از آفات، انواع و شیوه های سم پاشی، شیوههای آبرسانی و مراحل مختلف کاشت و برداشت محصولات مختلف آگاهی پیدا کنند.
3. عدم توزیع مواد ضدآفت به قیمت های پایین و به موقع برای زارعان تا محصولات شان در فصول مختلف از شر آفات در امان باشد.
4. موجود نبودن یک تقویم زراعتی دقیق برای مناطق مختلف کشور تا بر اساس آن، محصولات مختلف در اوقات معین و در مناطق معین کشت شوند. وجود چنین تقویمی در تمام جهان مرسوم است و کمک فراوانی به بالا رفتن بازدهی زمینهای زراعتی یک کشور میکند.
5. کوپراتیف های زراعتی فعال در کشور وجود ندارند تا سهولتهای مورد نیاز را برای کشاورزان فراهم کنند.
6. نبود انبارهای مدرن و با ظرفیتهای بالا که بتوانند محصولات مختلف را در خود ذخیره کنند. در تمام نقاط کشور اعمار چنین انبارهایی برای یک زراعت مدرن کاملا حیاتی است.
7. عدم برپایی کارگاه های آموزشی کوتاه مدت برای زارعین جهت ارایه آموزش های ابتدایی آبياری و کشت و برداشت محصول. کارگاه هایی که به دهقانان یاد دهند چگونه ميتواند از امکانات موجود استفاده اعظمی ببرند.
8. نبودن معلومات درست درباره اراضی زراعتی افغانستان بر اساس یک سروی دقیق مسلکی. زمین های للمی و زمین های قابل کشت آبی هنوز مشخص نیستند و جای یک سروی تخصصی در این زمینه کاملا خالی است. چرا که اساس سیاست گذاریهای زراعتی، اطلاعات دقیق بر پایه سروی های دقیق میباشد.
9. نبودن بانک های زراعتی برای حل مشکلات مالی دهاقین. ضعف در بازاریابی برای فروش محصولات زراعتی در بازارهای داخلی و خارجی.
10. نبود یک استراتژی زراعتی دقیق و جامع، و جدی نگرفتن سکتور زراعت به عنوان یک سکتور کلیدی رشد اقتصادی در افغانستان از جانب دولت.
11. عدم توزیع درست و به موقع کودهای کیمیاوی و هدر رفتن آنها.
12. فقر مفرط دهقانان و عدم دسترسی آنان به امکانات و تجهیزات زراعتی جدید. دهاقینمان اکنون از تجهیزات ابتدایی چندصد سال پیش استفاده میکنند.
13. وجود خلای سیاست حمایتی و تشویقی از جانب دولت برای رشد سکتور زراعت.
تمام مشکلاتی که در بالا گفته شد، دست به دست هم داده اند و زراعت ما را پس مانده و عقب افتاده نگه داشته اند.وقت آن رسیده است که مقامات دولتی و سازمان های بین المللی به زراعت افغانستان توجه بیشتری به خرج دهند و با رشد این سکتور اقتصادی اجتماعی برمشکلات کشور نقطه پایان گذارند. باور من این است که افغانستان به رشد زراعتش ميتواند بر بخش عمده ای از مشکلاتش فایق آید و یک آینده روشن را برای نسل های آینده رقم زند.