در سه قسمت گذاشته ي اين بحث در مورد معادن افغانستان صحبت هاي شد. در قسمت سوم به مسايل متنوعي اشاره شد كه همه به نوعي با خبر اخير مقامات امريكايي در مورد كشف ذخاير بزرگ مواد معدني در افغانستان ارتباط داشت. در پايان مبحث سوم گفته شده بود كه ادامه¬ي اين مسايل و امكان اينكه كشف اين ثروت سرشار افغانستان را در شاهراه ترقي و تعالي قرار خواهد داد و يا اينكه خدا نخواسته آتش جنگ جاري دو چندان و دوامدار خواهد ساخت، بعداً خواهد آمد.
در بحث حاليه به مسايل ذيل پرداخته مي شود:
1- متخصصين عقيده دارند كه معادن از نظر معياد به ثمر رسيدن به دو گونه اند: معادن زود ثمر و معادن دير رس.
معادن زود ثمر آن هاي است كه از نظر حجم ذخيره خود اقتصادي بوده، به سطح زمين نزديكتر موقعيت داشته باشد و پروسه¬ي استخراج آن بسيار مغلق و فوق العاده ماشيني نباشد. مثال خوب معادن زودرس يا زود ثمر در افغانستان لاجورد است كه سابقه¬ي طولاني استخراج دارد و متاسفانه از بسيار وقت است که بصورت غير فني و غير قانوني استخراج شده و مفاد ان مخصوصاً در سال هاي اخير بعوض بودجه ملي به جيب زورگويان و تفنگداران محلي و تنظيمي افتاده و هر روز تخريب شده ميرود.
معادن ديررس يا ديرثمر مثلاً مس عينك، آهن حاجيگك، نفت و گاز شمال و غيره كه تثبيت ذخاير، تست هاي مقدماتي، برمه كاري هاي اكتشافي و انجام كارهاي پروژه سازي، استخراج تا مرحله¬ي فروش به وقت، دانش، تكنالوژي، امنيت، سرمايه، پرسونل، حكومتداري خوب و ده ها مسئله دگر ارتباط مستقيم دارد. در مورد مشكلات استخراج معادن بزرگ مثلاً معدن عينك لوگر و معدن آهن حاجيگك قبلاً صحبت شده و به تكرار ان ضرورت ديده نميشود.
يك? از انجينيران سابقه دار وزارت معادن و صنايع افغانستان عقيده دارد كه معادن زودرس يا زودثمر همانطوريكه زود مورد استفاده قرار گرفته ميتواند، در كشورهاي مثل افغانستان كه هزارويك مشكل اجتماعي دارد، زود مورد دستبرد نيز قرار گرفته ميتواند. وي كه چند روز قبل به مسئله¬ي كشف مواد معدني خبرساز در افغانستان صحبت ميكرد، ميگفت كه از چندين سال به اينطرف معادن زمرد و لاجورد پنجشير و بدخشان توسط افراد غير فني استخراج مي¬شود و عوايد آن به جيب قوماندان هاي جنگي محلي واريز ميشود. وي با دريغ ميگفت كه معادن زمرد و لاجورد ما بسيار زياد تخريب شده و دولت بايد مانع ازين گونه خود سري ها وبي قانوني ها شود.به عقيده ي موصوف بازار لاجورد افغانستان فعلاً در منطقه مشبوع شده و لاجورد افغانستان متاسفانه بنام لاجورد چترال (پاكستان) بفروش ميرسد (همانطوريكه كرومايت وردك و لوگر به پاكستان ميرود و از انجا بنام كرومايت پاكستاني به چين صادر ميشود. همانطوريكه قالين افغانستان از پاكستان بنام قالين پاكستاني صادر ميشود).
بعقيده ي انجينير موصوف معادن ستراتيژيك يا معادن بزرگ و ديرثمر از خطر دستبرد در امان ميباشد، زيرا نقشه برداري،تسبيت ذخاير، پروژه سازي، استخراج پروسس و صدور ان كاري است كه به تكنالوژي و سرمايه هنگفت نياز دارد.
2- كارشناسان امور اقتصادي عقيده داردند كه معادن افغانستان بايد تحت نظر يك وزارت فوق العاده مسلكي، مسوول، متعهد و وطنپرست در معرض داوطلبي و استخراج قرار ميگيرد.در بعضي از كشور هاي جهان وزرا اشخاص سياسي و تشريفاتي هستند و كارهاي مسلكي وزارت توسط هيات هاي اجراييه يا شوري هاي مسلكي به پيش برده ميشوند. درين كشور ها كار وزارتخانه ها تابع و علاقمندي سياسي وزير و يا هيات اداري (زير+ معينيان ومشاورين) نبوده، بكله كار ها بر اساس سنجش منافع ملي، در چوكات پلان هاي استراتيژيك و دراز مدت و پاليسي هاي منظور شده ي وزارتخانه ها تحت اجرا قرار داده ميشوند تا بر نتايج مطلوب برسند.
در افغانستان حاليه متاسفانه بعد از سقوط سلطنت وجمهوريت داوود خان رسم ايكه وزير بدان منسوب است. هر وزير وزارت خود را، مخصوصاً وقتيكه تحصيل كرده، مسلكي و با تجربه نيز نباشد مانند دارايي ميراثي و پدري خود تلفي نموده و كارها را مطابق ذوق، علاقمندي و خواسته هاي شخصي خود انسجام ميدهد. بطور مثال در افغانستان بايد وزارتخانه ها يصحت عامه، معارف، تحصيلات عالي، اطلاعات و فرهنگ،تجارت، خارجه ومعادن وصنايع بصورت قطع تابع نظريات و افكار وزير و تنظيم وزير نبوده، بلكه بايد بر اساس معيارها و استندرد هاي بين المللي توسط شوراي از متخصصين و اشخاص تحصيل يافته، با تجربه و مسلكي اداره شود و وزير منحبث يك شخصيت سياسي ممثل وزارت ويك كركتر تشريفاتي باشد نه يك مدير باصلاحيت اجرايي كه كار ها را به بيراهه ها بكشاند و وزارت را جايداد ميراثي خود بداند!
ما در طول سه دهري گذشته در افغانستان ديديم كه هر وزير معارف نصاب تعليمي پيش از خود و يا حزب و تنظيم خود مردود دانسته و هدايت داده تا برا يكل كشور و براي تمام صنوف نصاب تعليمي جديد ساخته شود! و قيتكه خلقي ها و پرچمي ها بر سه قدرت بودند حساب يك و دو را به اطفال مكاتب ابتدايي با داس و چكش مشخص ميساختند. وقتيكه تنظيم ها به فكر چاپ كتاب تعليمي افتادند نوشتند كه سه تفنگ جمع دو تفنگ مساوي ميشود به پنج تفنگ! و وقتيكه سه كمونست كشته شده با پنج كمونست كشته شده جمع شود، جمله هشت مي شود!
اين تغيير نصاب حد اقل در چند سال گذشته چند بار تكرار شد. در حاليكه اگر وزارت معارف يك شوراي مقتدر اجرايي ميداشت و هدف اين شوري با سواد ساختن اولاد مملكت و اماده ساختن انها براي تعليمات عالي و مسلكي ميبود، اصلاً ضرورتي به اين مقدار تغيير و تحول در نصاب تعليمي مكاتب نميبود و يكمقدار كافي وقت، پول و اكانات بايد هدر نمي شد.
بهر صورت براي اينكه از هدف اصلي خود دور نرويم كه وزارت معادن و صنايع افغانستان بايد كار سروي، تسبيت ذخاير، پروژه سازي، استخراج، پروسس و تجارت مواد معدني را در چوكات پاليسي يا استراتيژي منظور شده ي وزارت و در مطابقت كامل با قانون معادن افغانستان انجام داده و از تداخل نظريات شخصي مقامات بالاي پرهيز نمايد. اين مامول وقتي بر اورده شده ميتواند كه وزارت توسط يك شوراي مسلكي و متخصص اداره شود و وزير بحيث ممثل وزارت يا نطاق وزارت و بحيث يك شخصيت سياسي رابطه بين حكومت و دولت از يكطرف و شوراي رهبري و كادر ها و پرسونل و زارت از طرف دگر ايفاي وظيفه نمايد و هيچوقت بالاتر از قانون و اصول نباشد. تا حال دوسه وزير معادن و صنايع افغانستان مانند آقايون شهراني، عادل و دگران فقط نظريات شخصي، من در آوردي و خواسته هاي ذوقي و سليقوي خود را منحيث آرمان هاي وزارت و پلان هاي وزارت به خورد مردم و مبطوعات داده كه چندان نتيجه نداده و همه مانند نوشته هاي روي يخ زدوده شده و از بين رفته و هيچ نشاني از آن باقي نمانده است.
استعفاي دسته جمعي دوازده نفر از انجينيران و هايات رهبري وزارت معادن و صنايع كشور بتاريخ 31 جولاي 2010 نشان ميدهد كه در وزارت رهبري دسته جمعي و شوراي نه، بلكه خرد و اراده ي شخصي حكمفرما است و حكمروايي شخصي معمولاً چنان واكنش هاي در قبال ميداشته باشد!
3- كمي دوباره به عقب برميگرديم. واقعيت اين است كه كار هاي تجسسي و نقشه برداري بسياري معادن افغانستان در دهه هاي 60 و 70 قرن گذشته، توسط انجينيران افغاني انجينيران افغاني و اتحاد شوري انجام شده.
اسناد اين مطالعات به زبان هاي انگليسي و روسي قبلاً در آرشيف وزارت معادن و صنايع افغانستان وجود داشت(كاپي اين اسناد حتماً در آرشيف هاي روسيه وجود دارد). در وقت هجوم تفنگداران تنظيمي بعضي ازين اسناد به سرقت رفته و يا حريق شد، اما خوشبختانه كه قسمتي از آن توسط انجينيران وطنپرست به گدام هاي رياست خدمات تخنيكي وزارت در خيرخانه انتقال داده شد كه تا حال مصون مانده و ممكن كه مبداي كار فعلي مركز سروي جيولوجي امريكا و مقامات پنتاگون قرار گرفته باشد. در خبريكه به مناسبت كشف معادن افغانستان توسط منابع امريكايي (مركز جيولوجي و پنتاگون) به نشر رسيده نيز تلحويحاً به اين نكته اشاره شده است، اما بايد گفت كه كار آنوقته متخصيصن اتحاد شوروي تثبيت ساحات جيولوجيكي و تهيهي نقشه هاي جيولوجيكي افغانستان است نه شناخت دقيق معادن افغانستان! نقشه گرفتن مرحله ي اول پيدا كردن مدن است درين مرحله در مورد ساختمان داخلي قشر زمين، كل طبقات يا لايه ها، تركيب منرالي سنگها، عمر سنگها، مشناء بوجود آمدن سنگها و ساير موضوعات مورد ضروردت معلومات جمع آوري مي شود. جيولوج از روي اين معلومات موجوديت مدن را حدس ميزند و يا تخمين ميكند. بعد دانش خودي و ميتود هاي علمي را بكار مي اندازد، ساحه ذخيره، عمق ذخيره و مقدار آن را سروي ميكند و بعد طبعاً كار هاي تخصص مطالعات تخنيكي- اقتصادي آغاز مي شود و …
پوهنمل حاجي محمد نوزادي مورخ افغان مينوسد كه تا سال 1380 هـ. ش نقشه جيولوجيكي افغانستان بمقياس 1/ تهيه شده بود. وي ميگويد كه وقتي اين نقشه ها را در يك كنفرانس بين المللي جيولوجستان ارايه نمود، بعضي ها حتي فكر آن را نيز كرده نميتوانست كه كشوري مانند افغانستان نقشه 500000/1 تمام رقبه ي خود را دارد. به عقيده ي نوزادي در آن وقت كشوري هاي همسايه ي افغانستان اينگونه نقشه ها را نداشتند. وي مينويسد كه اين نقشه براي تثبيت يك معدن كفايت نميكند. براي معدن بايد سايز هاي 10000/1 و حتي 100/1 تهيه شود.
پنتاگون در خبر اعلان كشف ذخيار عظيم مواد معدني در افغانستان با خوشبين تمام ميگويد كه تقريباً تمام عناصر جدول منديلف درين كشور وجود دارد. اين نكته ي خبر واقعاً جالب است اما بايد گفت كه عكس برداري هوايي و لوكه (سه بعدي) هم باشد و موجوديت عناصر را تثبيت نمايد، نميتواند بطور حتمي از موجوديت معدن گواهي دهد.
به قول انجينير فزيك، آقاي سلطانزي كه در كشور المان مقيم است منرال يا معدن به مواد جامه و متجانسي گفته مي شود كه در نتيجه پروسه هاي جيولوجيكي، در طول اعصار بطور طبيعي بميان آمده و يا ساخته شده باشد. پوهنمل نوزادي عقيده دارد كه تمام عناصري كه توسط مركز سروي جيولوجي و پنتاگون امريكا در قلمرو افغانستان نشاني شده اند معدن نيست، معدن بايد همانقدر ذخيره داشته باشد كه استخراج آن در يك موقعيت مناسب با صرفه بوده و عملي باشد. وي مثال ميدهد كه به موجوديت يك مشت طلا در يك دشت وسيع (معدن) گفته نمي شود چون استخراج آن اقتصادي و عملي نيست.
لهذا بايد گفت كه مقامات امريكايي در قسمت اعلان قميت يك تريليون دالر براي ذخاير معدني افغانستان يك اعلان پيش از وقت و تبليغاتي است و تصحيح خبر مذكور توسط آقاي وحيدالله شهراني وزير معادن و صنايع تبليغاتي، غير عملي و غير واقعي ميباشد. من يقين دارم كه اگر از آقاي شهراني تقاضا شود كه لطف نموده اوراقي را به نمايش بگذارد كه در آن محاسبات اين سه تريليون دالر انجام شده، وي چنين كاري و صنايع شورايي نه بلكه هم چيز توسط شخص وزير انجام داده مي شود.
4- در گذشته كار هاي در قسمت تثبيت عناصر قيمتي و معادن در افغانستان انجام شده كه بايد بديده ي در ديده شود. بسياري از ين تلاش ها در دهه هاي 60 و 70 قرن 2 صورت گرفت. بعد از اوج گيري جنگها در افغانستان تمامي اين تلاش ها متوقف شد.
دوران تسلط تنظيم هاي جنگي و طالبان در تاريخ تلاش هاي جيولوجيك افغانستان سالهاي ركود بحساب ميرود. در دوران يك تازي هاي قوماندانان جنگي بعضي از معادن كوچك و زود ثمر كشور مخصوصاً در پنجشير و بدخشان و احتمالاً مناطق دگر از تسلط دولت مركزي خارج شده و عوايد آن هرگز به بودجه ي ملي كشور و اريز نشده است.
اين وضع متاسفانه تا حالا نيز ادامه دارد، معدن بمعناي واقعي كلمه ملي نشده بلكه بحيث مواريث تنظيم ها و گروپك هاي جنگي تحت تسلط آنها قرار دارد. بگونه ي كاملاً غير فني استختراج شده و توسط تجار وابسته به گروپك ها، آنهم تحت نام مواد معدني كشور هاي همسايه (مثلاً لاجورد پاكستان) بخارج صادر ميگردد!
در صورتيكه معادن زود ثمر واقعاً تحت كنترول دولت مركزي و بودجه ي ملي قرار داشته باشد، ميتوانيم از استخراج، پرورسس و صدور مواد ذيل پول بدست آوريم، نفر استخدام كنيم، فابريكه ايجاد كنيم، تجرات كنيم و دوران اقتصادي خوبتر و بهتر ايجاد نماييم:
در شمال كشور تيل، گاز، نمك، لاجورد، ذغال سنگ و مواد ساختماني، در هرات مرمر و رخام، در در پنجشير زمرد، در جگدلك، ياقوت، در ماماخيل شينوار تلك، در لوگر كرومايت، در مقر طلا (زركشان) و در لو?ر مس كه معدن آن چهارمين ذخيره بزرگ دنيا را دارد.
به قول پوهمل نوزادي (سايت افغان- جرمن) اين معدان نيز در افغانستان تثبيت هستند: در نورستان بيروج، در غوربند سيماب، جست، سرب و بيرايت (بيرايت در سال هاييكه برمه كاري تفحصات نفت و گاز در سمال ادامه داشت، استخراج ميشد و در آنجا در جريان برمه كاري بمصرف مريسد)، در هرات ذغال سنگ، مس، قلعي، گچ، نمك و بيرايت، در ارزگان فلورايت و شاه مقصود، در بدخشان آهن و طلا، در لوگر كرومايت (كه سالها به پاكستان قاچاق مي شود و از بست) در دربند مس، در زابل مس و المونيم، در دره نور كندهار جست و سرب، در خاكريز كندهارطلا، در فراه قلعي، در كنر بيريل، در البزر بلخ سلفر، در ماهيپر شاه مقصود، در خوست كرومايت، در ميزاكه طلا و معادن كوچك تر دگري كه در سروي هاي قبلي قابل توجه نبودند، اما ممكن است كه تحقيقات فعلي ذخياير آن ها را قابل توجه تثبيت نموده باشد.
بهر صورت گفته ها به ارتباط معادن افغانستان بسيار زياد است. سروي مركز جيولوجي و پنتاگون امريكا واقعاً در خورد توجه بوده، اميد كه توسط حكومت افغانستان بصورت جدي پيگيري شده و مردم كشور ازين موهبت بزرگ خداوندي بهره مند شوند. كار روي سروي، پروژه سازي، استخراج، پروسس و تجارت مواد معدني از جمله كار هاي بزرگ، تخصصي و سرمايه بر در در جهان است. اين كار ها قبلاً در ممالك دگر انجام شده و نتايج عظيمي در پي داشته است. كشور هاي مانند امارات متحده عربي، عمان، قطر و عربستان سعودي از بركت موجوديت منابع نفت و گاز، امروز به كشور هاي فوق العاده مرفه ي دنيا مبدل شده اند. افغانستان نيز ميتواند روزي به چينين منزلتي دست يابد، اما به يك دولت مركزي پر قدرت، حسابده، شفاف، مسلكي، متخصص، متعهد، وطنپرست و جدي نياز دارد كه بتواند زمينه ي كار را براي شركت ها و كمپني ها داخلي و خارجي ميسر سازد.
كار روي پروژه هاي بزرگ معادن بيشتر از همه ب? يك اداره ي سالم، ب? حكومتداري خوب، به امنيت سرتاسسري و به اطمنيان خاطري نياز دارد كه مليونر ها و بليونر ها براي زندگي، كار و سرمايه گزاري در افغانستان بدان نياز دارد!
رقابت هاي احتمالي كشور هاي همسايه و قدرت هاي بزرگ منطقه و دنيا از مسايلي است كه در بحث آينده به آن پرداخته خواهد شد.
افغانستان را وارد مرحله جديدي از كشمكش ها و رخونريزي ها بساد.