سخن ران : ران پاول
[ این متن بیانیه ایست که نمایندهً پارلمانی حزب جمهوری خواه امریکا ، ران پاول د رکانګریس آنکشور ایراد نمود . داکتر ران پاول یک سیاست مدار مشهوریست که در انتخابات ریاست جمهوری بر علیه بارک اوباما کاندید شده بود . ران پاول پالیسی های منفی حزب خود و دیموکرات هر دو را به بادِ انتقاد میګیرند . وی د رکانګریس نمایندهً تکزاس بوده و این سخنرانی رابتاریخ سوم ماه جولای امسال در کانګریس آنکشور ایراد نموده که متن آن چنین است : ]
ما در جنوری ۱۹۹۱ در شرق میانه بر علیه صدام حسین دیکتاتور عراق ، که در اثنای جنګِ عراق ـ ایران متحد ما بود ، وارد نبرد شدیم . تشنج سرحدی میان کویت و عراق وقتی ظهور نمود که وزارتِ خارجهً ما به تهاجم صدام چراغ سبز نشان داد .
ما بتعقیب تجاوز مؤفقانهً عراق بر کویت عکس العملی توام با شوق و هیجان نشان داده و از نګاه نظامی داخل این منطقهً وسیعی شدیم که عراق ، افغانستان ، پاکستان ، یمن و سومالیا در آن واقع بوده ، و شش هزار میل از ما فاصله دارد . از آن زمان بیست سال سپری شده ، مرتکب کشتارهایی شده ایم و چندین تریلیون دالر را نیز ضایع نموده ایم ، ولی نه تنها اینکه همان جنګ بګونه ای جاری است که اختتام آن بنظر نمیرسد ، بلکه رهبران ما هنوز ایران را به بمباردمانها نیز تهدید میکند .
ما بنظر عدهً کثیر امریکاییها در جنګ قرار داریم . یعنی جنګِ که نه بر علیه کدام کشور بلکه بر ضد یک تاکتیکی که تروریزم نامیده میشود جریان دارد . این کار به نیروهای ما اجازه می دهد تا حسب دلخواه هر وقت وارد هر نقطهً جهان ګردد . ولی سوال اینست که ما تحتِ کدام شرایطی وارد جنګ شده میتوانیم ؟ کانګریس ، طوریکه قانون اساسی ما ایجاب میکند ، جنګ را اعلان ننموده و این یک حقیقت است . لیکن رؤسای جمهور ، کانګریس و مردم ما هیچ یک بر علیه این کار اعتراض نکرده است . حتی کانګریس با اطاعتِ محض کلیه مبالغی که برای این جنګ خواسته شده ، کماکان منظور نموده است .
انسانها بقتل میرسند ، بمباری میشوند ، نیرو های ما می کشند و خود کشته می شوند . قوای ما یونیفورم می پوشند ولی دشمنان ما آنرا نمی پوشند . آنها مربوطِ کدام حکومت نیستند . آنها فاقد طیارات اند ، فاقد تانکها اند ، فاقد کشتیها اند ، فاقد موشک ها اند ، و هیچګونه تکنالوژی عصری نیز ندارند . پس اګر این یک جنګِ واقعی بوده ، کدام نوع جنګ است ؟ معذالک ، اګر این یک جنګِ واقعی می بود ، خیلی قبل آنرا می ربودیم . چه ، از حملهً یازدهم سپتامبر بدینسو هدف رسمی و ګفته شدهً ما از بین بردن القاعده بوده است .
آیا القاعده در عراق وجود داشت ؟ جواب اینکه در وقت صدام حسین قطعأ نه . رهبران ما برای حمله بر عراق به ما دروغ میګفتند و برای اشغال افغانستان ما را فریب می داد .همین اکنون در عراق القاعده موجود نبوده و فقط یکصد نفر آن در افغانستان باقی مانده است ، ولی با وجود این همه خاتمهً این جنګ هیچ بنظر نمیرسد . آیا دلایل دیګری در زمینه وجود خواهد داشت تا نشان دهد که این جنګ اصلأ جنګ نیست ؟
پیروزی نظامی در افغانستان یک درکِ غلط است . آیا کسی واقعأ می داند که ما در آنجا بر علیه کی می جنګیم و چرا ؟ چرا این جنګ به پایان نمیرسد ؟ تقریبأ نه سال از این جنګ میګذرد ولی هنوز وسیعتر شده میرود . عده ای ادعا میکنند که این جنګ امریکا را محافظت میکند و نیروهای ما غرض آزادی ما در آنجا می رزمند و کشته میشوند و ګویا این امر قانون اساسی ما را نګهمیدارد . آیا امروز راجع به ګسترش این جنګ یکبار دیګر به ما همان دروغی ګفته نمیشود که در دههً ۱۹۶۰ طی توسعه دادن جنګ ویتنام ګفته میشد ؟
ببنید امروز حکومتِ عراق متعلق بما است طوریکه افغانستان از ما است . در افغانستان ما بر علیه طالبان یعنی کسانیکه خطرناک بوده ، می رزمیم و آنها با اسلحهً دست داشتهً خود برای دفاع کشور شان با ما بر سر پیکار هستند . آنها یک وقتی مجاهدین نامیده میشدند که بشمول بن لادن دوستان قدیمی ما بودند تا در دههً ۱۹۸۰ شورویها را با جنګ از افغانستان اخراج میکردند . در آن جنګ « سی آی اې » ی ما بر ضد اشغالګران منحوس که همانا روسها بودند ، جهادیان بنیادپرست را تمویل میکردند . واه ، چقدر جای خوشی و امتنان بود . همان مردم امروز بر علیه اشغال خیرخواهانهً ما نفرت نشان داده و در مقابل ما ایستاده اند .
در آنجا مقاومت بر علیه ما اضافه میشود در حالیکه بر اصرار ما نیز کماکان افزوده میشود . مردم ما اینک بیدار می شوند ، ولی مقامات ما از این حقیقت انکار می ورزند که : هر چند مدتیکه ما در آنجا باقی میمانیم ، ګفتهً آنعده سنګینی خواهد کرد که خود را به این وقف داده که افغانستان مربوط به افغانهایی است که از اشغالګران خارجی نفرت دارند .
پس هر چند مدتیکه ما در آنجا می جنګیم که اصلأ جنګ نیست ، به همان اندازه کمزور خواهیم شد ولی دشمن ما قویتر خواهد شد . وقتیکه یک نیروی غیر مسلح با یک آرتش مقتدر یعنی با نیرومند ترین اردوی جهان مصاف میشود ، باید پرسیده شود که از میان این دو کدام یکی آن دارای معیار بلند اخلاقی خواهد بود ؟
بلی ، واضح است که در افغانستان شکستِ نظامی در انتظار ما است . بدون تعویض خط مشی و طراحان آن ، صرف تغییر و تبدیل جنرالها مصیبتِ ما را هنوز دوامدار و دایمی میسازد و صرف آن چیز را بتعویق می اندازد که خواهی نخواهی امدنی است .
این جنګی نیست که جنرالهای ما برای آن اموزش دیده بود . دولت سازی ، کارهای پولیسی ، ساختارهای اجتماعی ، هیچګاه وظایف اشغالګران خارجی نبوده ، و نه هم کار سربازانی است که برای ربودن جنګ تربیه شده اند .
پیروزی نظامی دیګر از زبان رهبران نظامی و سیاسیون ما افتیده است ، بدلیل اینکه آنها می دانند که چنین مؤفقیت در آنجا ناممکن است .
مصیبتِ بزرګتر اینست که این جنګ بر علیه خود ما بوده ، بر علیه ارزش های ما بوده ، بر علیه قانون اساسی ما بوده ، بر علیه ساختار مالی ما بوده ، و سر انجام بر علیه عقل سلیم ما بوده است . و بګونه ایکه ما امروز در آن دخیل هستیم ، انتهای آن بسیار بد و ناګوار است .
پس یګانه چیزیکه ما به آن نیازمند هستیم ، همانا رهبران راستین و صادقی است که دارای صفاتِ ممتاز و خط مشی جدید خارجی باشد . پایان