شکست محتوم در انتظار امریکا
یک زمان ذهنیت قبول شده نزد عده از هموطنان ما، افغانستان سرزمین اولیا خدا ست هر قدرتی به این سرزمین تجاوز نموده آن ابر قدرت ذلیل و شکست خورده از سرزمین عزیز ما افغانستان خارج شده است. تا جائیکه مشاهده میشود این ذهنیت بیگانه ستیزی و ضد استعماری زاده واقعیت های تاریخی و اجتماعی است.
اگر صفحات تاریخ این مرز و بوم صفحه زده شود مشاهده میگردد هر زور گو، قلدر، بیگانه و متجاوز در این مهد بیگانه شکنان محکوم به نیستی و شکست شده اند. بالخصوص سلی های محکم تاریخ در چند قرن اخیر همواره از طرف ملت افغان بر روی اشغالگران و ابر قدرت های جهانخوار نواخته شده است.
اگر باور نداری حرف من کز عشق میلافم
به قبر کشتگانت گوش نه، بشنو چها بودی
تو مرد بت شکن بودی، تومرگ اهرمن بودی
تو خورشید ز من بودی، تو فر کبریا بودی
بهرصورت اگر بتاریخ مراجعه شود و حساسیت علیه استعمار و خصوصیت بیگانه ستیزی ملت مسلمان افغان و همچنان مقاومت همواره و همیشه آنها را علیه نیرو های خارجی بازگو کنیم در آنصورت مقاله به طوالت کشانده میشود بنا به همین اکتفا میکنیم که امروز در ادبیات جهان افغانستان منحیث گورستان امپراطوری ها شناخته میشود.
نقطه محوری این مقاله لحظه شماری و انتظار شکست حتمی امریکا در افغانستان می باشد. البته این موضوع بر اساس یا در شکل آرمان و آرزو مطرح نیست بلکه استوار بر شواهد و واقعیت های عینی جامعه افغانستان وحالات ناگوار امریکا می باشد. بیاید عوامل شکست بیگانگان را از داخل جامعه افغانستان شروع کنیم.
1 – قحط الرجال: تاریخ به اثبات رسانده زمانیکه بیگانگان به این نتیجه میرسند مهره انتخاب شده دیگر موثریت در اجرای پلان ندارد، آنها را عوض نموده و مهره های سیاسی دیگر را روی کار میاورد. شوروی سابق نیز در افغانستان حین پالیسی را به پیش گرفته بود زمانیکه رجال روی صحنه سیاست نزد مردم بی اعتماد و منفور می شد، خاموشانه دست پنهان شوروی گلون آنها را می فشرد و به زندگی شان پایان میداد. امروز امریکا به حین معضله در افغانستان مواجه است. دولت بارک اوباما به عمق موضوع پی برده است و میداند کرزی هیچ نوع موثریت برای بقا قوا بیگانه در افغانستان ندارد. همچنان دولت اوباما منتظر موقع مناسب است تا چگونه کرزی را از قدرت بی اندازد تا تمام اشتباهات هشت سال گذشته را بدامن وی ریزد. اما سوال در اینجاست چه کسی شایسته تر و مناسبتر به مقام ریاست جمهوری می باشد نزد امریکا؟ اگر کرزی از صحنه حذف شود چه کس به مزاح امریکا بیشتر مناسب خواهد بود؟ پس انتخاب امریکا بین بد و بدتر خواهد بود چون کاندیدان از حمایت مردمی برخوردار نیستند.
2 – عدم عتماد: زمانیکه بیگانگان به افغانستان حمله نمودند حد اقل هدف مندی شان معلوم بود مردم می دانستند اینها برای چه به کشور حمله نموده اند و امیدواری خروج شان نیز متصور بود. اما امروز بعد از هشت سال آیا اشغالگران به اهداف مطروحه و از پیش تعین شده خویش رسیده اند؟ اهداف بیگانگان در افغانستان در مجموع به سه و یا چهار عنوان اختصار می یابد که از ازبین بردن تکانه های القائده و به محکمه کشاندن اسامه بن لادن، آوردن دموکراسی به مردم افغانستان، آوردن امنیت نسبی به افغانستان چنانچه چندین بار رئیس جمهور قبلی امریکا از عساکر امریکا ای بحیث محافظین مردم افغان یاد نمود باوجود آن در ساحه عمل شاهد فاجعه های متعدد و قتل عام مردم ستمدیده ما در اقصا نقاط مختلف کشور از جانب عساکر امریکا ای ( محافظین ملت افغان) بودیم، مبارزه علیه مواد مخدر و محوه خشونت از جامعه. امریکا نه تنها برای مردم افغان دموکراسی را نیاورد و خشونت را از جامعه ریشه کن نکرد بلکه برای رسیدن به اهداف خود از خشونت کار گرفت و قربانی خشونت امریکا درافغانستان نه تنها مجاهدین نبود بلکه در آتش خشونت امریکا مردم مظلوم ما اعم از اطفال، زنان و کهن سالان به شهادت رسیدند. بنا بعد از هشت سال هیچ نوع امید و آرزوی بهبودی در موجودیت بیگانگان در کشور دیده نمیشود آنها شعار و عمل کرد شان زمین و آسمان تفاوت دارد، در شعار دوست ملت افغان هستند اما در عمل کرد خون ریز ترین دشمن ملت به اثبات رسیدند. وجود بیگانگان در افغانستان فاجعه می آفریند امریکا به پیمانه بلیونها دالر آهن و باروت به جامعه سرازیر نموده طبیعی است هر انسان عاقل می داند به این پیمانه ای بزرگ باروت و آهن چه ارمغان را بملت ستمدیده و زیر پاه شده افغان خواهد آورد. از سوی دیگر مردم افغانستان و جهانیان مشاهده نمودن در زمستان قبلی و پیش از آن در اکثر نقاط کشور مردم غریب و بی سرپناه ما از شدت سردی جان باختند اما بیگانگان اندکترین کمک برای نجات آنها ننمودند.
قابل یاد آوریست مردم نه تنها از بیگانگان روی گردان شده اند بلکه از حکومت دست نشانده نیز متنفر می باشند. بیگانگان در شروع وعده های بسیار دادن و چهره نا شناخته را روی صحنه سیاست آوردند بنا در بین مردم روزنه های امید دیده میشد اما امروز بیگانگان هیچ دروغ عوام فریبانه در خریطه ندارند تا ملت را فریب بدهند. بالخصوص مردم کابل فراموش نمی کنند شعار های تند و تیز کرزی را زمانیکه در انتخابات قبلی به مردم وعده میداد اگر رئیس جمهور از طرف مردم انتخاب شوم عایدات سالانه هر افغان را به 500 دالر ارتقاع میدهم بعد از انتصاب اش اولین کار حکومت کرزی اضافه بست نمودن کتله بزرگ از کارمندان وزارت ها بود. مردم کابل با هر نظام ساختند تا مجرا روزی داشته باشند اما حکومت کرزی مشکلات هزار ها خانواده را چند برابر ساخت.
همچنان انتخابات عجیب و غریب که صندق های رای آن توسط عساکر امریکایی از یکجا به جای دیگر نقل داده میشد در قالب درامه سیاسی مطرح است هدف از انتخابات در زیر بم افگن های بیگانگان صرف تغیر مهره و قانونیت بخشیدن حضور بیگانگان تلقی میشود. حرف کرزی هنوز هم در ذهن ها تازه است که گفت اگر بیگانگان از حکومت متابعت نمیکنند، پس از کشور خارج شوند یا من را پس کنند. این گفته کرزی به اثبات می رساند که وی از روی اراده ملت نه بلکه توسط بیگانگان نصب بر مقام ریاست جمهوری شده و انتخابات قبلی توهین بسا بزرگ به اراده ملت افغان پنداشته میشود. بنا انتخابات در زیر سایه بم افگن های بیگانه صرف شکل سمبولیک و اهداف استعماری در عقب دارا می باشد نه در آن اراده ملت تبارز داده میشود و نه هم از طریق آن جمهوری بعدی انتخاب میگردد.
3 – انزجار ملت افغان: دست آورد بیگانگان در طول هشت سال کشته شدن حدود صد هزار انسان بیگناه می باشد که اکثرا در حملات هوائی بیگانگان اطفال و زنان خساره دیده اند. شاید با گفته های مکارانه ای امریکا دوستان و کسانیکه از قبل با ایشان موافق بودند، قناعت کند اما نمیشود ملت را قناعت داد. شاید یک انسان غربی بپذیرد و به متجاوزین حق بدهند تا مجاهدین را در هرکجا پی گیری کند ولو اگر بقیمت خون صد ها انسان بیگناه بالخصوص اطفال و زنان تمام شود یا اگر فاجعه آفریدند در پای مقاومت ملت پایان بدهند. اما مشکل است با این منطق دروغ و تکتیک جنگی مردم رنج دیده را که بدست خود برای اطفال و دلبند های شان قبر کنده اند و درد فراق برادر، اطفال، خواهرو بزرگان را در دل دارند قناعت داد. بنا بی حرمتی به ارزشهای جامعه، توهین به کرامت انسانی، تلاشی خود سرانه از طرف شب و بمباردمانهای کور کورانه در درون ملت پدیده انتقام را زنده نموده است و حقا که ملت حق به جانب می باشد. شاید نزد شما اسم طالب وحشت بیافریند اما آن کسیکه در زیر باران آتش بم افگن بیگانگان عزیز دل و بستگان خویش را از دست داده است طالب نه بلکه صدای برخاسته از متن ملت خون چکان می باشد. برای آنها مهم نیست بیگانگان به چه القاب آنها را یاد مینماید، آنها درد دیدگان هستند درد فراق مادرو دلبند های نازنین را در دل دارند.
دوم اینکه ثمره اشغال هشت ساله کشور نظام مفسد و بی اراده کابل می باشد، نظامیکه کاملا آغوشته به فساد اداری و فساد اخلاقی است، نظامیکه اکثریت افراد اش مفسد الهویه ، منفور و متهم به هزار ها جرم و تعدی می باشند کسانیکه بحیث نماینده ممالک دیگر به سمت وزارت و مقام های بلند دولتی رسیده اند. رشوت خوری مطلقا امر عادی تلقی میشود در دفاتر علنا رشوت مطالبه میشود کسانیکه اقتصاد ضعیف دارند همیشه زیر پا بوده اند و هستند مسئولین دولت به آنها ارزش قایل نست و حقوق حقه شان به دیگران تکیه میکند. از لحاظ ساختمان حکومت موجود کابل بر اساس فیصدی نفوس اقوام مختلف در کشور می باشد اصلا سلیقه، کار کشته گی، تقوا، پرهیزگاری، اهلیت، توانمندی و اداره مطرح نیست.
فساد اخلاقی در جامعه تحت سایه حکومت موجود به بی سابقه ترین شکل و سطح رسیده است. مشروبات الکولی و فحشاء بعوج اش رسیده فجایع و تجاوزات جنسی که در چند سال اخیر همه جهانیان شاهد اش بود در تاریخ افغانستان مایه شرم ساری می باشد. امروز در محاکم به ده ها قضایا چون زنا با محارم درج است، دخترکان نابالغ در جامعه مصئون نیستند به کرات مورد تجاوز گروهی قرار گرفته اند. این فجایع مو را در بدن انسان با ناموس و مسلمان راست میکند چگونه امکان دارد پدران بالای دخترکان کم سن و سال خود تجاوز جنسی نماید اما دردا که ما در چند سال گذشته همه این وحشت و فجایع را در جامعه تجربه کردیم. واقعا زنان افغان مظلوم ترین قشر روی زمین را تشکیل میدهند امروز نه حق اش و نه ابرو اش حفظ نیست هر دست منحوس بطرف ابروی و عزت زن افغان دراز می باشد. پروردگار این دستهای شوم را قلع و قمع کند انشاءالله
بهرترتیب اگر صفحه درد و غم ملت را صفحه زنیم ملت خون چکان نهایتا متنفر از بیگانگان و نظام موجود کابل شده است و برای ملت وجود بیگانگان دیگر غیر قابل تحمل می باشد.
4 – گسترش مقاومت: در طول تاریخ در هر جامعه خواب اشغالگر و متجاوز را مقاومت حرام نموده، مقاومت که عزیز ترین فرزندان ملت را در خود دارد کسانیکه حاضر و آمده اند سر و جان بدهند اما هیچگاه حاضر نخواهند شد تا لحظه حضور بیگانگان و متجاوزین را در حریم ملت خود تحمل کنند. امریکا دقیقا پی برده است عناصر مخلص بردین و محب وطن را هیچگاه نمیشود از خود نمود چون آنها عکس العمل و ریزیش بر سنگر علیه تجاوز می باشند. در هر زمان مقاومت مردمی هدفمند بوده و علی ترین هدف را آنها دنبال میکنند، مبارزه آنها برای اهداف انسانی است، آنها مبارزه میکنند تا حقوق انسانی شان را حصول نمایند و جامعه خود را آزاد کنند. بیگانگان بانگ تبلیغاتی خویش را براه انداخته تا از مقاومت چهره موحش و مخشوش به جهانیان نشان بدهند و در جستجو اند تا فرزندان ملت و مقاومت را انسانهای وحشی طبیعت، عقب افتاده، ضد تمدن و بی فرهنگ معرفی کنند اما تاریخ به اثبات رسانده که بهترین های جامعه به مقاومت بر میخزند، کسانیکه از خلاقیت بر خوردار هستند و وجدان بیدار و آزاد منشی برای آنها حکم میکند تا در دفاع از دین و عقیده، حریم، نوامیس ملی، ارزشهای اخلاقی و اجتماعی مردم اش بپردازند. مقاومت یک عمل اخلاقی و معنوی است، آنها به مقاومت برخاسته اند تا از هویت جامعه خویش دفاع کنند. پس از آنجاکه مقاومت عمل رشید و خلاقانه است زاده وحشت، عقب افتاده گی و بی فرهنگی نمی باشد بلکه مقاومت توده ئی بیانگر بیدار بودن وجدان اجتماعی ملت می باشد.
مقاومت موجود انسان را وحشت زده می سازد چگونه امکان دارد بیشتر از 42 پیشرفته ترین کشور های جهان بکمک همسایه ها بعد از هشت سال خود بزبان خویش ناکامی و شکست را در افغانستان علنا اعلان بدارد. مگر این ملت با خود چی دارد؟ که امپریالیسم جهان خوار را وادار بقبول شکست نموده است. کسانیکه افغانستان شناس هستند و معرفت دقیق از جامعه افغان دارند بیشتر متوجه میشوند که یگانه چیزی که زیاتر در جامعه می تابت آن باور های دینی می باشد. این ملت روحیه جازم دارد، امیدوار هستند و باورمند می باشند راه انتخاب شده حق است و قدم گذاشتن در این راه با توفیقات الهی همراه می باشد. بهرصورت تاریخ به اثبات رسانده هیچ ابرقدرت عزم و اراده ملتها را سست و ورشکسته ننموده است بلکه همواره و همیشه اراده ملت ها هر مانع و سد را از بین برده است. باوجودیکه کلبد مقاومت هنوز بشکل کامل عرض اندام ننموده یعنی تمام اقشار و طبقات مختلف ملت همه یکجا صف واحد را تشکیل نداده اند. اما باورمندیم عنقریب همه چه قلم بدست، شاعر، نویسنده، محصلین پوهنتون، استادان، کسبه کاران و کافه ملت صدا و سنگر واحد اتخاذ نمایند و به بهترین های ملت خویش خطاب نمایند بشکنید زنجیر های اسارت و استعمار را چون توهین بزرگتر از یک لحظه زیست در فضاء اسارت و اشغال نخواهد بود.
بهرصورت واقعیت عینی جامعه گویای اینست که امروز مقاومت حد اقل دارای هیکل بیگانه شکن و تا حد رشد نموده تا در مقابل بیگانگان و اشغالگران منحیث نیروی خودی مطرح شود. امروز تقریبا در ثلث خاک افغانستان مقاومت بشکل مستمر مشاهده میشود و در نتیجه بی شمار مشکلات را برای بیگانگان خلق نموده اند، زربات کوبنده به نیرو بیگانه سبب میشود تا در داخل کشور های اشغالگران سر و صدا بلند شود و موضوع افغانستان گورستان امپراطوری ها برای دولت ها یاد دهانی گردد تا آنها بخود آیند و بیشتر از ین با آینده اتباع و سرنشینان کشور شان بازی ننمایند و به حیات جوانان شان در افغانستان ارزش بدهند چون همه میدانند نتیجه نهایی مرگ بی ارزش، بی قیمت و منفور عاید حال جوانان شان میشود. بهرصورت باوجودیکه نیاز زمان مقاومت سراسری است اما مهمتراز همه وجود مقاومت می باشد یعنی هر روزیکه از حیات مقاومت در کشور میگذرد، یک روز از عمر اشغال در کشور پایان می یابد و مملکت قدم بسوی آزادی میگذارد.
با مدنظر گرفتن عناصر فوق الذکر بحیث عوامل داخلی شکست حتمی بیگانگان در افغانستان، بیاید اندکی درنگ نمایم و گوشه از عوامل جهانی و خارجی آنرا نیز نظری اندازیم تا بیشتر خواننده محترم به عمق شکست محتوم امریکا در افغانستان پی ببرند.
1- تغییرات سیاسی و اقتصادی جهان
امروز جهان میخواهد دور نهایت محدود تک قدرتی را بعقب بگذارند. اگر معاملات سیاسی و روند جهان را از سال 2001 الی حال نگاهی بی اندازیم مشاهده میشود در مدت کمتر از یک دهه تحولات عظیمی سیاسی و اقتصادی در سراسر جهان روی داده است. بهر صورت نمیشود روی تحولات سیاسی از آسیا گرفته تا امریکا لاتین و الی آفریقا را در این مقاله بحث نمود اما چند موضوع را باید بشکل شعاری عرض کرد.
الف- اشغال افغانستان و عراق رول عمده ای در تغییر شکل قدرت از تک قدرتی بسوی چند قدرتی دارد
ب – فاجعه و بهران اقتصادی جهان
ج – رشد قدرت های ضد امریکایی در سطح منطقه و جهان
د – سر بلند نمودن هند، چین و برازیل بحیث قدرت های جدید اقتصادی و محدود شدن بازار مصرف کالا های امریکا و در کل غرب.
بهرصورت امروز امریکا حیثیت گودیگگ ابرو رفته را دارد صحبت اوباما در قاهره در واقع کوشش برای نجات قایق امریکا بود. باوجودیکه اکثر نظام های عربی بسته با امریکا است اما ملت های مسلمان عرب و در مجموع همه امت مسلمه نهایت متنفر از قدرت استفاده جو، ابن زمان، سفاک، و امپریالیستی امریکا می باشند. نه تنها ملت های مسلمان بلکه اگر نظری به جهان انداخته شود، دیده میشود اکثر ملل آسیا، امریکای لاتین، افریقا و حتی اروپا از امریکا متنفر می باشند و معاملات سیاسی و اقتصادی عموما از روی مجبوریت است. از سوی دیگر قدرت های ضد امریکایی در آسیا بشکل ظاهر یا پنهان به قدرت اتمی رسیده اند و در امریکا لاتین هر روز قدرت های ضد امریکایی پندیده میروند و از هر زمان دیگر بیشتر منافع ایالات متحده امریکا در خطر افتیده است.
2 – بهران اقتصادی در امریکا
امریکا در جنگ افغانستان و عراق بیشتر از هزار ها بیلیون دالر را به مصرف رساند بعضی ها تصور میکنند گویا امریکا با تارج و یغما بردن سرمایه های زیرزمینی ملت های عراق و افغانستان نیازمندی های اقتصادی خویش را رفع میکند اما این تصور واهی و دور از حقیقت است و با حقایق و واقعیت های زمینی جامعه عراق و افغانستان تطابقت ندارد. آمار نشان میدهد مصارف سالانه عساکر امریکایی در جنگ جهانی دوم فی عسکر پنجا هزار دالر بود و این رقم در جنگ عراق به پنج صد هزار دالر در سال رسید. و امروز مصارف سالانه هر عسکر امریکایی در افغانستان به هشت صد هزار دالر رسیده است و تصور میرود این رقم افزایش یابد. تا چی زمان امریکا این مصارفات را متقبل خواهد شد؟ در روز های اول بهران اقتصادی و سقوط بانک های امریکا کانال انگلیسی زبان فرانس 24 همراه با اقتصاد دان فرانسوی مصاحبه داشت، آن تحلیل گر اقتصادی با الفاط واضح گفت امریکا در جای قرار دارد که دیروز رشوروی سابق قرار داشت، بهران اقتصادی آغاز ورشکستگی شوروی دیروز بود و این آغاز عاید حال امریکا نیز گردیده است. از اثر این فاجعه اقتصادی بیشتر از شش میلیون انسان کار خویش را از دست داد و چندین خانواده در ایالات مختلف امریکا بشکل گروهی و خانواده گی دست به انتحار و خود کشی زدند، مشاور سابق امنیت ملی امریکا آقای برژینسکی اظهار نمودند اگر جلو این فاجعه گرفته نشود امریکا بطرف جنگ داخلی میرود. در اروپا ختم هر هفته مطابق آمار رسمی در روزنامه ها میامد که ده ها هزارانسان کار خویش را از داست داده اند و در عوض حکومات بشکل ناچیز تولید کار برای مردم داشتند. این روند تابحال ادامه دارد تولید کار در جامعه اروپا خیلی کمتر و پائین تر از سطح شمار کسانی است که روزانه کار خویش را از دست میدهند. ماه قبل حکومت انگلستان رقم نهایت بلند 16 بیلیون پوند قرضه گرفت برای مصارفات یک ماهش که از طرف مخالفین حکومت انگلستان شدیدا این عمل در پارلمان تقبح شد. انگلستان امروز به پیمانه قرضدار است که اگر قرض آن بالای تک تک از شهروندان انگلیس تقسیم شود هر اتباع اش در حدود بیست هزار پوند قرضدار میشود در حالیکه هر خانواده چاپانی بشکل متوسط از اقتصاد شصت هزار ایرویی برخوردار می باشد. مشکل عمده دیگر امریکا و در مجموع نظام های غربی در واقع از دست دادن بازار های بزرگ جهانی برای کالا هایش شان است. در افریقا بوضوع امریکا در مقابل چین بازنده تلقی میشود در اکثر بازار های جهان کالای چنایی بمصرف می رسد با قیمت کالای امریکایی یا اروپایی میشود چندین کالای چنایی با حین کیفیت خرید. چین بدیل خوبی برای ملت های فقیر افریقا در عوض امریکا می باشد چون چین نه تنها سرمایه های زیر زمینی افریقا را اخراج میکند بلکه فناوری و دانش تکنالوژی جدید را نیز در جامعه افریقا نهادینه میکند و این عمل چین در واقع بمعنای خشکاندن و ریشه کن کردن کمپنی های غربی می باشد. بدبختی بزرگتر اینکه غرب نه تنها بازنده رقابت اقتصادی در سطح جهان می باشند بلکه حتی جامعه غرب نیز به بازار کالا های چنایی مبدل گشته است. شما تصور کنید فردا امریکا در کجا خواهد قرار داشت در حالیکه چین، هند، برازیل و قسما روس بقدرت های بزرگ اقتصادی مبدل گشته است. تا چی زمانی انگلیس اقتصاد کشور خود را از طریق فروش اسلحه بر کشور های آسیایی و جهان سوم تامین میکند؟
3- عدم رضایت ملل های جهان از جنگ موجود در افغانستان
یکی از دوستان که در واقع از جمله کسانی هستند که در دوران تجاوز شوروی سابق به افغانستان همیشه به خیابان های یکی از ممالک اروپایی می ریختند جهت دفاع از حقوق حقه ملت اش، قصه نمودند چند سال پیش به افغانستان رفته بودند زمانیکه برگشتند تمام انجمن های که داد از حقوق بشر سر میدادند و در دوران شوروی سابق در واقع سنگ همدردی با ملت افغان را بر سینه می زدند، همه شان را دعوت نمودند. آن همشیره قصه کردند در وقت معینه یک مهمان دعوت شده نیز اشتراک نکرد، یعنی انجمنهای که در دوران شوروی سابق هرنوع کمک برای افغانان میکردند و سنگ حقوق بشر و همدردی با ملت افغان را به سینه میکوبیدند اما یکی هم اشتراک نکردند، چون میدانستند در افغانستان چه میگذرد و این خانم چه پیام از افغانستان آورده است. اما امروز موج کانفراس ها تحت عناوین چون :
Afghanistan, Bring the troops home
Stop the unwinnable war
راه اندازی میشود در سراسر کشور های اروپایی و امریکایی. چرایی این موضوع برای دانستن صداقت این ممالک در قسمت ملت افغان نهایت مهم است. من متیقنم این تظاهرات و راه اندازی کانفرانسهای سرتا سری جهت همدردی با ملت زیر پا شده و مظلوم افغان نیست بلکه بخاطر جلوگیری از افزایش تلفات و آمدن تابوت های فرزندان شان از افغانستان می باشد. فعلا جنگ موجود در افغانستان برخلاف اراده بیشتر از پنجا فیصد نفوس امریکا و انگلستان می باشد و این رقم هر روز بالا می رود. هر تابوت جوان که از افغانستان فرستاده میشود در مملکت اش انقلاب برپا میکند. در امریکا، کانادا، انگلستان و دیگر ممالک اروپایی انجمن های ضد جنگ تشکیل شده است و هر روز این تشکیلات بزرگتر شده میرود. برای غربیان تابوت جوانان شان غیر قابل تحمل است ثانیا سیاست ترس از طرف حکومات اروپایی و امریکایی تقریبا ماهیت خویش را باخته است دیگر برای دولت های غربی بسیار مشکل می باشد تا ملت خود را قناعت بدهد که اگر ما در افغانستان علیه تروریسم نجنگیم فردا تروریسم علیه ما در کوچه های اروپا خواهد جنگید. این ذهینت تقریبا ماهیت خود را باخته است حتی در انگلستان تجزیه نگاران باورمند اند اگر انگستان عساکر خود را از افغانستان خارج نکند شاید فردا جنگ داخلی دامن گیر انگلستان شود چون امروز مسلمانان انگلستان کتله بزرگ از نفوس ملت انگلیس را تشکیل میدهند. برای حکومت انگستان دیگر مشکل است که نفوس مسلمانان انگلستان را نادیده بگیرد.
به امید افغانستان آزاد و مستقل