کور / طنز / اعلان فوتی يک جبهه ای سياسي

اعلان فوتی يک جبهه ای سياسي

پروفیسر برهان الدین ربانی پدر، قسیم فهیم، ضیا مسعود، صدیق چکری برادران سکه. نورالحق علومی، سید محمد گلاب زوی، مصطفی ظاهر و عبدالرشید دوستم برادران ناسکه. یونس قانونی و مرحوم سید مصطفی کاظمی کاکا ها.


قومندانان جهادی، تفنگ سالاران، قاچاقبران، قاتلین وغاصیبین، دوستان نزدیک. نسبت وفات جبهه ملی که جنازه اش قبلاً بطور مخفیانه در کابل بخاک سپرده شده، به اطلاع دوستان میرسانند که فاتحه مرحومی فعلاً در هیچ مسجد، ولایت وهیچ کشور رسما برگزار نگردیده و الی انتخابات پارلمانی بتعویق انداخته میشود.


انا لله وان الیه راجعون.


فاضل سانچارکی یک تن از اوسقالان این فامیل محترم که در کنفرانس مطبوعاتی در کابل سخن میگفت علت عدم برگزاری فاتحه را، مشکلات فامیلی قلمداد نموده افزود: جناب قسیم فهیم پسر بزرگ استاد نسبت ملاقات های دوامدار که درین اواخر با جناب کرزی صاحب دارند، نمیتواند درمراسم فاتحه شرکت نماید. دو فرزند دیگر شان آقای ضیا مسعود و مصطفی ظاهر دیر زمانیست با پدر شکررنجی داشته و از شرکت در فاتحه امتناع ورزیدند. اگر چی علت شرکت نکردن عبدالرشید دوستم فرزند دیگر استاد را، فاضل سانچارکی سفر طولانی شان به ترکیه دانیست، اما ناظرین میگویند دوستم سالهاست با پدر مناسبات تشریفاتی داشته و بارها گفته که ربانی آدم دروغگو وفریبکاراست، واین مطلب را بار دیگرازطریق تماس تلفونی که با دوستش محمد محقق داشته با صراحت ابراز کرد.


سید محمد گلاب زوی و نورالحق علومی در نامه ی منتشر شده خویش از تشریف آوردن دوست و رفیق دیرینه شان جناب حبیب منگل که بعد از سال ها دوباره به وطن تشریف آورده خبر داده و نخواستند درین لحظات حساس مهمان و رفیق عزیز خود را تنها بگزارند.


در کنفراس خبری درباره صدیق چکری سوال نشد زیرا همه میدانند که چکری با وجود انتقاد های متواتر که از کرزی وحکومت وی داشت، بمجرد پیشنهاد پست وزارت حج و اوقاف چنان چهار گام بطرف قصر ریاست جمهوری دوید که کفش هایش را مانند استاد ربانی در زمان گریز از طالبان، در خانه فراموش کرد، این
عمل صدیق پدر پیر را سخت آزرده ساخت.


اوسقال سانچارکی که خیلی متاثر بنظر میرسید علت وفات جبهه ملی را چنین بیان کرد:


از همان روز تولد، مریض به دنیا آمد، که به تدریج مریضی اش مزمن شد. دکتوران همیشه تلاش میکردند کمکش کنند، بخصوص متخصصین کشورهای دوست ایران و روسیه. در زمان حیات کاکایش، مصطفی کاظمی، چون مناسبات خیلی دوستانه با دکتوران ایرانی داشت آنها همیشه بکابل تشریف آورده و در قسمت تداوی شان همکاری میکردند. اما به تاسف بعد از مرگ سید کاظمی علاقمندی ایرانی ها کم شد. مگر دوستان روسی ما همیشه تلاش داشتند تا از مرگ جبهه جلوگیری کنند.


سانچارکی افزود: علت اساسی وفات شان بگفته دکتوران خارجی و داخلی، ویروسی خیلی خطر ناکی بود که شاید در نتیجه تماس های متواتری اعضای خانواده مرحومی با اداره ریاست جمهوری کرزی و یا اعضای سازمان استخباراتی امریکا انتقال شده باشد که مریضی مزمن جبهه را تشدید کرد. روز به روز وضعیت شان تا حدی خراب شد که دیگر حتی پروفیسران روسی از تداوی آن عاجز ماندند و وجود مبارکشان خیلی مظلومانه دعوت حق را لبیک گفت.


استاد برهاالدین ربانی که نیز درین نشست خبری شرکت داشت با چشمان اشکبار فرمودند: من خیلی فراز و نشیب های زنده گی را دیده ام، خوشی ها و تلخی ها را، جبهه ملی آخرین فرزند، فرزند پس کورکی، آرزو ها و آرمانهای پیری من بود. اما پسران من چنان ضربه ی بمن وارد کردند که دیگر توان و طاقت زنده گی سیاسی را نداشته و مغاره نشین خواهم شد. هنگامیکه از چوکی اش در حال برخاستن بود، اضافه کرد، پس ازین همه این فرزندان و نواسه های ناخلف را به عبدالله (یعنی) عبدالله میسپارم.