کور / بېلابيلي لیکني - پخوانۍ / شاخصه ها اصل اند يا شخصيت ها؟

شاخصه ها اصل اند يا شخصيت ها؟


مردم افغانستان از بی رهبری رنج نمی برند بلکه نبود نظام وسیستم سالم سیاسی بر رنج ونکبت ایشان افزوده است.نظام های را که در افغانستان می بینید نظام نه که سلیقه وذوق اربابان وحاکمان آن کشور است که لباس قانون را بر تن آن نموده اند وبا شعار دموکراسی دیکتاتوری را تطبیق میکنند. منظور از کلیمه شاخصه درین متن یک سلسله اصول، قواعد وعلایم ومشخصات بر جسته وواجب الأجراء یک نظام است که سیستم ونظام سیاسی اداری کشور را به معرفی میگیرد و مانند یک تابلو بر فراه راه دولت وملت قرار میگیرد تا با تعقیب آن همگان به منزل مقصود برسند.

افغانها پیوسته به سراغ شخصیت ها میروند که اگر رئیس جمهور ویا وزیر شد گره گشائی همه مشکلات شان است.اگر افغانها بر ساختار یک نظام مردم سالار وافغانستان شمول بر مبنی عدالت اجتماعی به توافق نرسند دویدن عقب هیچ شخصیت مشکل شان را حل نخواهد کرد. مجموع شاخصه ها برای معرفی یک سیستم ویا نظام باید با دقت وتفکر عمیق مطابق به نیاز مندی های زمان وشرائط حاکم در جامعه که متضمن عدالت اجتماعی ووحدت ملی واستقلال سیاسی باشد شکل گیرد،.گزینش شاخصه های مؤثر ومفید در سیستم حکومت داری همان اصول ، مقررات وقوانین است که همه مردم وجایب ومسئولیت های خودرا در پرتو آن درک وبا پیروی واطاعت ازین قوانین حقوق عامه مردم یکسان تأمین وراه را بسوی تمدن شکوفائی وسر بلندی بازشود.این اصول باید مقطعی نباشد وبا آمدن شخصیت ها تغییر نکند.یعنی قانونی که وضع میشود باید چندین بار تجربه شود وبه ثمر برسد، دوامدار ومستمر باشدمانند نهال که غرس میشود تا وقتیکه به تمر نمی رسد باید قطع نگردد. اما در افغانستان هر کس میاید قانون اساسی جدید میسازد رنگ بیرق را تغییر میدهد سرود ملی می سراید سند تابعیت را به ذوق خود مزین میسازد وغیره.این تصرفات مقطعی به معنی آن است که افغانهای گاهی هم بر یک مسئله توافق ملی نداشته بلکه قدرت وحاکمیت سا زنده شاخصه های جعلی چون سرود ملی وسند ملی وغیرهاند.

در کشور ما افغانستان شاخصه ها وبر جستگی ها در اداره ونظام تابع شخصیت هاست وهر شخصیتی سیاسی ویا به اصطلاح رهبر وزعیم کشور عمر سیستم را با عمر خود عیار میسازد تا با طبع وسلیقه شخصی اش هم آهنگ باشد.در کشور ها معمول است که سیستم حیثیت قالب ولباس رادارد وشخصیت هائیکه در تطبیق وعملی کردن سیستم مؤظف میشوند خودرا برای پوشش وپذیرش تمام مشخصات نظام آماده میسازند، چون این نظام ویا سیستم برای همه مردم است واز طرف یک مرجع قانون گذار ساخته شده وبه تأئید عالی ترین مرجع تصمیم گیری ملت و دولت رسیده.ولی در کشور ما اشخاص که در ارگانهای عالی دولتی گماشته میشوند خود شان قانون اند ودر برابر هیچ قانون وضابطۀ از قبل تأئید شده احساس مسئولیت نمیکنند.چنانکه اگر یک وزیر در یک اداره تقرر حاصل کند عاجل لایحه ومقررات داخل وزارت را مطابق ذوق وسلیقه خود تغییر میدهد.ا وبا این عمل خویش قانون را نقض ویک سیستم را نابود ساخته وبعد با سر بلندی ادعای نو آوری در اداره خودرا مینماید مثل اینکه قبل از تشریف آوری شان در اداره قانون جنگل حاکم بوده باشد. .

اگر شاخصه های یک نظام چون مواد قانو در عمل کار مندان تجلی نکند و هر شخصیت سلیقه خودرا قانون إعلان کند درانصورت میتوان گفت که در ارگانهای یک حکومت فدرالسم دفتری حاکم است وهر اداره قانون خودرا داشته ودر مجموع در جلسات رئیس جمهور شر کت میکنندو چنین نظام ها هر گز نظام شده نمیتواند تنها شخصیت وزیر ویا رئیس قاعده وقانون پنداشته میشود. ومنافع وپیامد های آن هم به نفع شخصیت هاست تا ملت.

دردولت افغانستان با تبدیلی هر وزیر لایحه ومقررات هم نو میشود واین لایحه بعد از ملاحظه شد رئیس جمهور حکم قانون را بخود میگیرد. قانون چکیدۀ از ذوق وسلیقۀ وزیر صاحب.این سلیقه بازی ها در دولت افغانستان بیشتر محسوس است .هر گاه در کشور سیستم ونظام واحد وجود داشته باشد ودر تمام عرصه ها بر نامه های روشن تر سیم شده باشد که قناعت ملت را نیز فراهم کند درانصورت به تغییر لایحه ومقررات ادارات نیاز نیست ودر صورت نقصان در قانون میشود آنرا بکمک شورای ملی رفع وچیز ی تازه در نظام علاوه نمایند. اما در افغانستان هر گز به تر میم سیستم ونظام نمی پردازند بلکه یک نظام را از بیاد نا بود میکنند. هر گاه به مشکل بر خورند یک فرد را از میان بر میدارند وفرد دیگر جا نشین وی میسازند اصالت را برای شخصیت ها میدهند نه شاخصه ها چون سیستم وراه روشن برای اداره کشور وجود ندارد بناء همین نابغه جدید التقرر نیز راه خودرا گم میکند.مثلا فلان شخص اگر رئیس جمهور شود همه مشکلات حل است شخصیکه سیستم پذیر نیست واستعداد نظام سازی را نداشته باشد نا بغه هم باشد هیچ مشکل را حل کرده نمیتواند.

باید پذیرفت که اصل اداره و سیستم است نه شخصیت ها این اداره وسیستم است که برای همیش طور ثابت وپایدار باقیست وشخصیت ها به نوبت جهت تطبیق بر نامه ها به اداره میآیند وباز تبدیل میشوند واگر هر کدام قانون اداره را به نفع خود تغییر دهند درانصورت این قوانین مقطعی هیچ چانس برای تطبیق شدن نخواهند داشت.به این حساب سیستم ونظام اصل وشخصیت هائیکه بخاطر پذیرش وعملی ساختن سیستم میایند فرع اند.همان است که میگوئیم مهم شاخصه هاست نه شخصیت ها…

انتخاب شخصیت ها بجای شاخصه ها.

در افغانستان سیستم که عدالت اجتماعی و رفاه عامه را بین اتباع کشورتأمین ، توسعه وانشکاف متوازن را بین ولایات تضمین نماید وجود ندارد.مسئولین دست اول دولت نسبت نا باوری به سیستم واداره به شخصیت ها روی میاورند. اگر کار یک وزارت به افتضاح میکشد ویا یک ولایت نا امن میشود.انگیزه های آن در وجود افراد محدود بنام وزیر ووالی جستجو میشود در حالیکه مشکل در ساختار نظام ونحوه پیاده ساختن مقررات وقوانین است.در کشور ما سیستم ونظام در همه عرصه ها ضعیف ویا نا کار آمد است که ربطی به افراد واشخاص ندارد، لذا ما بایدتوجه بیشتر به شاخصه ها داشته باشیم تا شخصیت ها. در اکثر ارگان ها نظام و دولتداری مشخص وثابت به کار مندان معرفی نشده وهمه به فرمان وزیر گوش میدهند همان است که رؤسائی جمهور پیوسته در پی تغییر وتبدیل مهره های درون نظام اند که هیچ سود به ملت ندارد. در کشور هائیکه سیستم با مشخصات اجتماعی ومنافع ملی ساخته شده همه مردم وجائب ومسئولیت های خود وحکام را میدانند ومیتوانند از وزراء بخواهند تا قانون را رعایت وحقوق عامه را تأمین نمایند، در افغانستان هیچ کس جرأت ندارد وزیر را مورد پرسش قراردهد که حکم قانون در مورد اجرأتش چیست حتی حارنوال در حالیکه در کشور هائیکه دمو کراسی است مردم عادی هم میتوانند از وزیر موارد قانونی إجرأتش را پرسان کنند.در کشور ما سالانه یک مقاله بنام گزارش حسابدهی تهیه میگردد ودر محضر مردم قرائت میشود وباز تا سال دیگر چور وچپاول ادامه دارد.تمام جهان به شمول رئیس جمهور میگوید در دولت افغانستان فساد وجود دارد، قاچاق مواد مخدر معمول است وبی کفایتی به اوج خود رسیده اما متخصصین واستراتیجست های در بار میگویند همه تهمت است هیچ مشکل در اداره وجود ندارد.ووزیر هم در گزارش سالانه خود از خدمت متوازن عادلانه وصادقانه داد میزند؟..

از طرف دیگر قانون پیگیری مؤثر برای جلوگیری از رشوت وفساد اداری وجود ندارد ویا سیستم درین راستا بسیار عاطل وبی اثر است.تمام نا رسائیها ئیکه می بینیم زاده سیستم ضعیف در افغانستان است اما رئیس جمهور با شنیدن ویا ملاحضه این همه آشفتگی ها با سراسیمگی تمام در پی نو سازی مهره ها وتغییر وتبدیل مدیران اداره میشود که باز هم همان سیستم پوده وکهنه است که فعالترین انسانهارا در خود هضم وفلج میسازد. اگر نظام کار آمد ومؤثر باشد یک فرد کم کار را نیز فعال ومسئولیت شناس میسازد واگر سیستم ضعیف ونا کار آمد وغیر عملی باشد نابغه ها هم نا کام اند.

رسم کهنه در جا بجا سازی مهره ها:

در پی انتقاد های مکرر جامعه جهانی، نهاد های مدنی وحقوقی مبنی بر وجود فساد وبی کفایتی در ادارات دولت، مشاورین واستراتیژیست های رئیس جمهور بوی مشوره داده اند تا بار دیگر درداخل کابینه ویا ولایات یکنوع تغییرات سمبولیک ونمایشی ایجاد کند وبعد نامش را میگذارند اصلاحات.مانند گذشته والی زابل را به بادغيس واز بادغيس را به زابل و تعویض وادغام دووزیر بجای یکدیگر تا زبان انتقاد منتقدین دولت را بگیرند.آخر کس نیست پرسان کند اگر این چهره ها بیکاره اند رخصت شان کن واگر مؤثر وپر کار اند بگذار تا بکار خود که تازه آشنا ووارد شده اند ادامه دهند.. همیشه دولت مصروف افراد است دوسال عبدالجبار خان ثابت را تعریف وتوصیف کردند وبر سر پايش دست کشیدند وحال کمیسیون ارتشاء وفساد در باره موصوف بگو مگو هاي حق  يا ناحق را به زبان مياورند.

تعویض نظام بهتر از تعویض شخصیت ها:

منظور از نظام مقررات داخل یک اداره نیست که وزیر صاحب ها هر لحظه آنرا تغییر میدهند ونظام سازی کار وزیر هم نیست. بلکه نظام مجموع قوانین ومقررات وساختارهای اساسی وبنیادی است که از طرف مراجع قانون گذاری پاس و از طرف ملت تأئید وحکومت به عملی ساختن آن مکلف شده باشد.نه اینکه سلیقه هر شخص در هر اداره سیستم ویا نظام تلقی شود وهر فرد صلاحیت واستعداد تغییر وتعویض آنرا داشته باشد.تعویض ونو سازی نظام چیزیست که افغانستان به آن سخت نیاز دارد. در افغانستان نو سازی شخصیت ها هیچ سود به ملت ندارد. تا وقتیکه نظام با شاخصه های ارزنده ومؤثر شکل نگیرد ومردم را مسئولیت شناس نکند وحکام را در برابرملت ومردم پاسخگو نسازد تبدیلی مهره ها از یک وزارت به وزارت دیگر ویا از یک ولایت به ولایت دیگر بازی به سر نوشت ملت است وبس.حال مأمورین دولت در برابر مردم احساس مسئولیت نمیکنند خصوصا وزرائیکه خودرا به زنجیر اربابان بزرگ کشور های غربی بسته اند وبا اندکترین فشار وخستگی دوباره به کشور متبوع خود بر میگردند.

وزراء شخصیت های فرا قانونی : اینکه شخصیت های متخصص ودانشمند در یک کشور اثر وجایگاه خودرا دارند قابل انکار نیست. اما این شخصیت در هر مقام که هست باید تابع شاخص ها وویژه گی های یک نظام باشد که قبلا چوکات بندی شده و همه طور یکسان در برابر آن إحساس مسئولیت کنند.در افغانستان نام نظام را انتخابی ونوع نظام را دموکراسی میگذارند اما کار مندان عالی رتبه انتصابی وروش شان دیکتاتور مأبانه است.در نظام های دموکراتیک ومردمی وزیر ویک شخص کسبه کار در برابر قانون یکسان مسئولیت دارند، متأسفانه در کشور ما کارمندان عالی رتبه دولتی شخصیت های فرا قانونی معرفی شده اند وگاهی در اداره خود قانون دلخواه خودرا وضع میکند ویا هیچ قانونی را بر سمیت نمیشناسند. منظور این است که یک نظام قبل از داشتن شخصیت ها باید دارائی شاخصه های باشد که همه افراد جامعه در برابر آن یکسان التزام داشته وتمام حقوق و نیاز مندی های ابتدائی در آن تضمین شده باشد.واین را میگویند سیستم .یا نظام سالم سیاسی واداری.وهدف از کاندید شدن هر شخص بخاطر رهبری یک جامعه باید پذیرش ساختار نظام سالم سیاسی باشد.نه اینکه مردم تشنه دیدار سیمائی لطیف ، پیکر جسیم ،کالای لشم ، صدائی گیرا ووچهره زیبای آن اند.

برای شما بهتر معلوم است که رهبران افغانستان از لحاظ نظام سازی وایجاد سیستم منظم سیاسی که رفاه عامه، شکوفائی وسر بلندی افغانستان را ضمانت نماید تا اندازه نا توان بوده اند .مهمترین کار این است تا با ساختار یک نظام وسیستم منظم سیاسی که تمام ارزش های مدنی وحقوقی باشندگان کشور را در یک بستر مناسب آزادی ودموکراسی تضمین، تبعیض وتک محوری را محو، وعدالت اجتماعی را به مفهوم واقعی آن تأمین نماید پی ریزی شود.وشخصیت ها ابزار باشند برای تطبیق شاخصه های نظام..