نويسنده: اعظم سيستانی
مرحوم پوپلزائی مورخ وخطاط وهنرمند معروف کشور درآخرین کتاب پرارج خویش( سلطنت شاه امان الله واستقلال مجدد افغانستان)،از سفرشاه امان الله به قندهار بغرض تفتیش امورآن ولایت وسخنرانی های مدبرانه آن شاه علم دوست ومترقی مطالب قابل توجهی ضبط کرده میگوید:
“اعلیحضرت شاه امان الله غازی در جرگۀ روز جمعه ۱۴ عقرب سال ۱۳۰۴ش در سلامخانۀ ارگ قندهار وکلاء آن ولایت را مخاطب قرار داده در خصوص مالیه گفت: از قراریکه شنیده شده است شما اهالی قندهار مالیاتی را که بصورت زکوة برای بیت المال اسلامی میدهد، غم میگوئید. واکثریه در گفت وشنید ومحاوره یکی از شما برخاسته میگوید که من غم خود را داده ام، ودیگری اظهار میکند که غم تا حال بذمۀ من باقیست، سومین بیان میدارد که من یک حصه غم را تحویل و در صدد سپردن مابقی آنم.
اینکه شما برمالیه غم نام گذارده اید یک غلطی بزرگیست . مهربانی کرده بعد ازین مالیه را غم نگوئید و مانند دیگر نقاط افغانستان شما هم زکوة حاصلات زمین و باغ های تان را که به بیت المال اسلامی برای حفاظت دین و ناموس خود می سپارید ، مالیه بگوئید.
بدانید که این وجوه مالیاتی که در بیت المال جمع آوری میگردد تماماً برای رفاه و آبادی و آرامی خودتان صرف می شود و یک حبه و دیناری ازان رامن عاجز که بحکم وارادۀ خداپادشاه تان میباشم برای شخصی خویش صرف نمی کنم ، بلکه خودم را برای پیسه بیت المال شما مانند یک تحویلدار می انگارم . حرامم باد اگر یک پیسه از ان را خرج ذاتی خویش رسانده باشم و یا بعد ازین برسانم .
شما خواهید گفت در صورتیکه دیگرسلاطین افغانستان از همین بیت المال برای مصارف شخصی خود پول می گرفتند ، پس شما چرا ازین حق مشروعۀ خویش صرف نظر میکنید . در جواب شما میگویم که: من هیچ آرزومند نیستم که از بیت المال مخارج خود را بگیرم . اینقدر هستی از خود دارم که از ان گذارۀ خود را کرده بتوانم . وعارم می آید که مزد خدمت ناچیزانۀ خود را از بنده بخواهم. اگر در خور مزدوری باشم همانا که خدایم مرا بی مزد و اجر نخواهد گذاشت .
افسوس می کنم شما پولی را که به بیت المال می پردازید و همان پول بصورت توپ وتفنگ و طیاره وعسکر برای حفاظت دین و وطن و ناموس شما بخرج میرسد و بواسطۀ همان مبلغ قوت و عظمت تان مستحکم میشود چرا غم میگوئید بعد ازین به شما امر و توصیه میکنم که مالیات را غم نگوئید اگر گفته بودید البته که جزا خواهید دید .”
( پوپلزائی، سلطنت شاه امان الله …، بخش دوم،ص۳۵۳)
مالیات یک امر شرعی است واقلن از زمان خلافت حضرت عمر رسمیت یافته است و به عنوان یک امر شرعی وفقهی از مردم قلمرو اسلامی پنج نوع مالیات ( زکوه ، عشر،خراج ،جزیه، خمس) اخذ میشده است.
این مالیات ها در راه رفع ضرورت های عام المنفعه دولت از قبیل تشکیل سپاه ، تهیه اسپ و سلاح وتامین امنیت شهرها وراه ها و ساختن جاده ها وپل ها وبندهای آب واعمار شفاخانه و مدرسه ها وغیره بکار میرفته است.
این مالیاتهادر عهدعباسیان به ۱۱ نوع ازدیاد یافت و درعهد مغول از ۵۰ نوع بالا رفت. در عهد تیموریان وصفویان وبابریان هند وصفویان ونادر افشار نه بیش از ۴۰ نوع میرسید. در عهد درانی ومحمدزاییان از۳۰ نوع کمترنبود.
منظور این است که مالیات درعهد امانی بوجود نیامده بود ومردم با پرداخت آن آشنا بودند.
شاه امان الله مالیات های اضافی و غیرشرعی را که مردم را به ستوه آورده بود، با تصویب نظامنامه مال مواشی۱۳۰۳ لغو نمود. بقول پوپلزائی وقتی در روز اول اسد۱۳۰۳ نظامنامه مال مواشی در لویه جرگه پغمان قرائت گردید ، وکلای بلخ، میمنه، هرات دربارۀ مالیات مواشی بحث کردند و از ماموران مالیه شکایت نمودند. شاه بجواب شان فرمود:
” نظر به تکالیفی که قبل از صدور این نظامنامه برمالداران افغانستان بود و رقم رقم محصول و خراج و باج از شما بنام های: بروت چربی آغا، سرچربی بی بی، چکانه، سرکانه، سرگله گی، سر رمه گی، تکت زکوة، شاهی گی، باج سیخ، علف چر، طرق خرید جوال، گلیم، جل ، نوار، پشم، توبره و امثال آن گرفته میشد، اکنون آنهمه تکالیف از ذمۀ شما برداشته شده فقط جهت آنکه در میان شما و مصدق گفت و شنید در صغیره و کبیر مواشی بوقوع نیفتد و تکلیفی برای طرفین ازین رهگذر عائد نگردد و هم ضرور بود که در عوائد بیت المال که تماماً برای خدمت شما ملت و همین مملکت صرف میشود وارد نشود امتیاز صغیر و کبیر رفع گردیده است.
و از سیاق کلام اکثر شما وکلا چنان مفهوم میشود که شما محصول مال مواشی و زکوة و گمرک را برای منافع شخصی من میدهید . و هر چه که شما بحکومت خود بهراسم و رسمی که می پردازید برای رفاه و آسوده حالی و ترقیات خود تان بصورت نگهداشت عسکر و تشکیل محاکم و ساختن معابر و تمدید تیلفون و تلگراف و کشیدن انهار و معارف و امثال آن بصرف رسانیده میشود. یک حبه و یک دینار آنرا [امان الله] بمنافع ذاتی خود بمصرف نرسانیده و نخواهد رسانید.
و خداوند بزرگ (ج) شاهد است که من در فرمانروائی شما ملت نفسی براحت نکشیده ام و دمی بفراغت ننشسته ام . حبه و دینار از بیت المال بجز در راه ترقیات و تعالیات تان بمصارف شخصی خویش نرسانیده ام و بهمه شما معلوم است که بسیاری از عوائد دولت که بنامهای گوناگون از شما ملت گرفته میشد کاملاً موقوف کردم و تنها همان تکالیفی را که شریعت برعالم اسلامیت مقرر داشته است واگذارد ه ام ، و ازین نگاه که من مفاد مردم را در نظر گرفته ام خسارۀ زیادی بعوائد دولت وارد آمده است.
لویه جرگه گفتار و کردار اعلیحضرت امان الله شاه غازی را به دورۀ فاروق اعظم تشبیه کنان اظهارات شادمانی و تشکر نمودند.”(همان اثر،ص ۱۲۸ُ،گزارش لویه جرگه ۱۳۰۳).
اینست نمونه یک زعیم ملی وطن پرست که از هیچگونه غمخواری وتلاشی در راه رفاه مردمش دریغ نمیورزد و مالیاتی که از آنها وصول میشود حساب پس میدهد وخودش حتی به عنوان یک خدمتگزار یک حبه و دیناری معاش نمیگیرد.