احسان الله ارینزی
وقتی ایالات متحده امریکا حدود هفده سال پیش به افغانستان لشکر کشید، سه چیز با خود برای موفقیت داشت که متاسفانه به موقع از آن استفاده معقول صورت نگرفت و حالا در مسیری قرار گرفته که نه راه برد دارد، نه به موفقیت دست می یابد و نه به آسانی رهایی یافته میتوانند!
هفده سال پیش مردم افغانستان از جنگهایی خلق و پرچم، مداخله خونین ده ساله نظامی اتحاد شوروی، انارشیزم جهادی، جنگهای خانمانسوز داخلی و اقتدار طالبی، مهاجرتها، آواره گی ها، بیجا شدن ها و قحطی و قیمتی بحدی خسته و بیزار شده بودند که به یک خلاصگیر ضرورت داشتند.
دوم هیبت امریکا بسیار بالا بود. امریکا فاتح جنگ سرد به ابر قدرت یکه تاز جهان مبدل شده و قدرت درجه اول نظامی، سیاسی و مالی دنیا محسوب میشد و سوم شعار های که امریکا، متحدین و موتلفین با خود آورده بود، بسیار جلب توجه میکرد: حقوق بشری، حقوق زنان، آزادی های مدنی، دموکراسی، احزاب سیاسی و عناوین دگری که هر کدام برای مردم خسته از جنگ و دربدر و بیچاره ما بسیار جالب بود!
اما حالا بعد از هفده سال، بعضی مقامات ارشد نظامی و سیاسی امریکا با صراحت میگویند که درین جنگ برد ندارند، زیرا در همان اوایل تاسیس اداره جدید برای افغانستان، اشخاص و گروه های را بحیث ایلچی ها و سپاهیان پیاده خود انتخاب کردند که بعضی آنها از عمق دل مخالف دموکراسی غربی و زنده گی مدنی بوده به یکنوع حاکمیت مذهبی – قبیلوی ابتدایی معتقد بودند و بعضی دگر ظرفیت و اهلیت دولت سازی و حکومتداری خوب و توانایی بیرون آوردن کشور و مردم از دریای خون و آتش دو دهه پیشتر را نداشتند و در نتیجه وطن به کام آنهای سقوط کرد که کشور را بخاطر منافع پلید مادی شخصی، گروهی، تنظیمی و سمتی خود بعوض میسر خیر و فلاح بطرفی رهبری نمودند که اینک باز آتش از تقریباً تمام جغرافیای آن زبانه میکشد و خشک و تر مردم فنا شده میرود.
در نتیجه باز جنګ شدت ګرفت و یک نسل جدید سلاح برداشت. مخالفین اذلی افغانستان باز موقع بهره ګیری بدست اورده و فعال شدند. و چون جنګ وسعت یافت و مخالفین موفقیت های به دست اورد، هیبت امریکا صدمه دید و ارام- ارام شعار های غربی غیرواقعی ثابت شد!
به اساس راپور سیگار حالا حدود نیم کشور تحت کنترول مخالفان قرار دارد، حملات و انفجارهای مرگبار در تمامی کشور، خاصتاً در ولایت همیشه بهار ننگرهار بسیار افزایش یافته، اختلافات در کادر رهبری دولت، فساد اداری، تورم پولی، ازدیاد نرخ بیکاری، حملات هوایی امریکایی ها بر اهداف ملکی و ظهور و زورگیری گروپ های دگر وحشی مثل داعش و صدها مشکل عینی و عدیده دگر، با وضاحت تام نشان میدهد که ستراتیژی امریکا برای افغانستان در مجموع و ستراتیژی دونالد ترامپ بطور خاص با بن بست جدی مواجه شده و ادامه این وضعیت برای همه گران تمام میشود.
حالا که امریکا بر غرور خود قدم گذاشته و حاضر شده که با نماینده گان طالبان در قطر دیدار نمایند و تلاش های بزرگی برای ختم جنگ و اعاده صلح در افغانستان در جریان است، لازم می افتد که امریکا بحیث آغازگر جنگ، خود مبتکر پایان آن نیز بوده و خود را از سرزمین گورستان امپراطوری ها به خیر و سلامت نجات دهد.
از طرف دگر دولت و مردم افغانستان باید زود به یک اجماع ملی برسند که چه نوع صلح میخواهند و این صلح باید چګونه تامین شود؟
واضح است که در صلح مورد نظر باید عزت و سلامت وطن، عدالت بزرگ اجتماعی، برابری، برادری و حقوق تمام باشنده گان این سرزمین مطرح بوده و همه بالای آن توافق داشته باشند.
درین اجماع باید ملحوظات تیکه داران و مافیای قومی که سالها بنام قوم و مذهب و سمت و …. با خون و زنده گی مردم معامله نموده و به زنده گی های قارونی و فرعونی رسیده اند، بصورت قطع مراعات نشود، زیرا آنها هر چه میخواهند برای خود میخواهند و از هم اولتر قوم و مذهب و سمت خود را به معامله میگذارند!
امریکا و جامعه بین المللی باید برای تامین صلح در افغانستان حمایت همسایگان و کشورهای بزرگ منطقه را نیز بدست اورده و از اقدامات سو دو کشور بظاهر همسایه یعنی پاکستان و ایران جلوگیری نمایند.
درعین حال طالبان نیز باید بحیث یک طرف جنگ،بدور از دامهای شیطانی استخبارات بیګانه، خواست قاطبه مردم افغانستان را در نظر گرفته و از طریق مذاکره با دولت افغانستان بحیث یک جانب مسله، به روندی سرعت ببخشند که یک وقتی همه به آن معتقد خواهیم شد.
مسیر پایان هر جنگ، در هر نقطه دنیا فقط از میز مذاکره میگذرد. اگر صد سال بعد کاری را انجام میدهیم که بخیر باشد، باید همین حالا به آن بپردازیم که فردا خیلی دیر میشود!