کور / بېلابيلي لیکني - پخوانۍ / تبصره بر “تجلی دوست” دپلوم انجنیر خلیل الله معروفی

تبصره بر “تجلی دوست” دپلوم انجنیر خلیل الله معروفی

دوست عزیز من جناب عارف عزیز (عارف  گذرگاه) رسالۀ نفیس “تجلی دوست” (1) را فرستادند و خواستند که بر آن تقریظی بنویسم. معمولاً تقریظ یکجا با کتاب و پیش از شروع متن هر کتاب تقدیم میگردد، اما آن چه از این مسکین خواسته شده ، خارج از این دائره است. شاید ایشان این تقریظ را برای چاپ های بعدی مد نظر گرفته باشند.


به هر صورت با اذعان دو کمبود ذیل، به ندای دوست لبیگ گفتم.


ــ اول اینکه معلومات من در شرح احوال و آثار حضرت ابوالمعانی بیدل بسیار اندک و حتی در سرحد صفر است.


ــ دیگر که  بضاعت من در موضوعات ادبی آنقدر مـُـزجات است، که اظهار نظر در زمینه خود نوعی “بی ادبی” شمرده خواهد شد.


با وجود این دو خلای آشکارا در چانته، نتوانستم صدای دوست را خالی بمانم.


رسالۀ “تجلی دوست” دربرگیر یک ترکیب بند و یک ترجیع بند حضرت بیدل است که به همت عالی آقای عارف گذرگاه در یک مجلد جداگانه با قطع و صحافتی پسندیده نشر گردیده و در دسترس علاقه مندان ادب و خصوصاً علاقه مندان و تشنه کامان کلام ملکوتی حضرت بیدل  قرار داده شده.


بر این کتاب چند دانشمند افغان مقدمه نوشته اند. در زمرۀ تقریظات و مقدمات نکاتی از رسالۀ یک دانشمند هندی بنام پروفیسر نبی هادی از پوهنتون اسلامی علیگرهـ Aligarh ( ایالت اوتر پردیش ) به نظر میرسد و نیز نکاتی از “احوال و آثار عبدالقادر بیدل” تألیف داکتر عبدالغنی که به انگلیسی نوشته شده و ترجمه اش از خامۀ آقای می آصف انصاری در پوهنځی ادبیات و علوم بشری پوهنتون کابل در سال 1351 ، نشر گریده است.


در نوشته های ذوات بالا علاوه بر اینکه هر کدام کوشیده اند در بارۀ نفس ترکیب بند و ترجیع بند نکاتی را بیاورند ، در مورد یگانه ترکیب بند و یگانه ترجیع بند حضرت ابوالمعانی نیز مشخصاً سخنانی دیده میشود. نام رساله به پیشنهاد داکتر روان فرهادی “تجلی دوست” گذاشته شده و آن مأخوذ از بیت گردان ترجیع بند حضرت ابوالمعانی بیدل است که فرمود : 
 


که جهان نیست جز تجلی دوست         این من و ما همان اضافت اوست 
 


در تمام مقدمات و نیز در تقریظات دانشمندان، این بیت اقتفائی از ترجیع بند فخرالدین عراقی دانسته شده و این طور وانمود گردیده که بیدل ترجیع بند خود را در جواب “ترجیع بند معروف” عراقی سروده است. چنانکه در مقدمۀ داکتر عبدالغنی میخوانیم :


« این نظم یکی از بهترین تصنیفات بیدل است و معلوم میشود که در اوج حالت الهام انشاء گردیده است. این شعر متضمن جمیع اصول اساسی فلسفۀ تصوفی شاعر است و بیدل در آن با همه نیروی فکری تسلط دارد که نظیر آن در جای دگر خواه در آثار خود وی و خواه در آثار سایر شعرا بندرت دیده میشود. این نظم بجواب ترجیع بند معروف عراقی (سال وفات  89 ــ 1288) که بند گردان آن بیت ذیل است ، نوشته شده است : 
 


که به چشمان دل مبین جز دوست        هر چه بینی ، بدان که مظهر اوست 
 


….» (ختم نقل قول )


ظاهراً دیگران نیز به اقتفاء از همین نوشته ، ترجیع بند بیدل را استقبال از ترجیع بند عراقی شمرده اند.


 


در چنین حالتیست که جناب گذرگاه نوشتن تقریظ را بر رساله از من تقاضاء فرموده اند. من که بدون تحقیق نمیخواهم کاری بکنم، به کلیات دیوان فخرالدین عراقی رجوع نمودم ، ولی با تعجب چنین ترجیع بند را در آن نیافتم. البته در “متقن بودن” دیوان عراقی ِ موجود در کتابخانۀ من  که به اهتمام م. درویش و مقدمۀ مرحوم استاد سعید نفیسی نشر گردیده ، نتوان شک کرد. وقتی موضوع را با آقای گذرگاه در میان گذاشتم ، ایشان سری به کلیات عراقی چاپ استاد سعید نفیسی زدند، مگر از ترجیع بند نامبرده در آن نیز اثری نیافتند. در “تذکرۀ میخانه” نیز نظر انداختند و از چنین ترجیع بند عراقی اثری دیده نشد. خارج از این دائره فعلاً امکان تفحص را ندارم.


من اما که حدوداً بیست سال پیش دیوان شاه نعمت الله ولی (2) را در کرمان خریده و در همان آوان بر آن گذری افگنده بودم ، ترجیع بندی از آن به یادم بود با بیت گردان :  
 


که سراسر جهان و هر چه دروست        عکس یک پرتویست از رخ دوست 
 


تا وقتی که “نسیۀ” فخر الدین عراقی پیدا نشده، همین “نقد” شاه نعمت الله را مدار اعتبار دانسته و حدس میزنم که حضرت بیدل ترجیع بند خود را به اقتفاء از ترجیع بند شاه نعمت الله ولی سروده است.


سید و یا شاه نعمت الله ولی ( نام مکمل آن مبارک “امیر یا میر  نور الدین نعمت الله” است) ــ که مقبره اش در قصبۀ ماهان سی کیلومتری شهر کرمان ، ایران در قرب باغ معروف “شازده” (3) واقع است و من چند بار به زیارتش نایل گردیده ام ــ در نیمۀ اول قرن هشتم تا نیمۀ اول قرن نهم هجری قمری (730 الی 827 یا 834) مقارن دورۀ تیموریان هرات زیسته ، حدوداً یکصد سال عمر کرده و عارف و صوفـیی بوده وارسته و صاحب طریقت. سلسلۀ طریقت او بنام “نعمت اللهی” یاد میگردید که خودش بانی آنست. پیروانش را “نعمتی” (4) نیز گویند.


 


درینجا بند اول آن ترجیع بند مد نظر را از دیوان شاه نعمت الله ولی برگرفته ، از نظر خوانندۀ گرانقدر میگذرانم : 
 


ای به مهــــرت دل خراب آباد        وز غـمت جـان مستمندان شاد


طاق ابـــــــــروت قبلۀ خسرو        چشم جـــــــــادوت فتنۀ فرهاد


لب لعـــــل تو کامبخش حیات         سر زلفت گـــــره گشای مراد


هر که شاگـــردی غم تو نکرد        کی شود درس عشـق را استاد


  ما به ترک مــــراد خود گفتیم         در رهِ دوست هـرچه بادا باد


دوش سرمست در گــذر بودم         بر در مسجـدم گـــــــذار افتاد


  مُـقرئی ذکـــر قامتش می گفت        هر که آنجا رسید خوش بستاد


  از پی آن جمـــــــــاعت افتادم        تا ببینـــــم که چیست آن اوراد


  ناگه آمد امام روحــــــــــــانی        رفت بر منبــــر این ندا در داد


که سراسر جهان و هـرچه دروست


عکس یک پرتویست از رخ دوست 
 


حضرت بیدل که در سالهای (1054 الی 1133 هـ ق) میزیسته ــ دقیقاً 220 صد سال بعد از فوت شاه نعمت الله به دنیا آمد و 77 سال زیست ــ ترجیع بند خویش را به اقتفاء از وی چنین انشاد فرمود :


 


                                ما حریفان بـــــــــــــزم اسراریم        مست جــــــــام شهود دیداریم


جوش بحر محیط لاهــــــــــوتیم       فیض صبــــــح جهان انواریم


اثر و فعـــــــل حق ز ما پیداست        بی گمان عرض سر اظهاریم


جلوه فـرماست حق به کسوت ما       لاجــــــرم طرفه رنگها داریم


  …



  …


کفر و دین است گفت و گو ورنه      عین تسبـیح و عـــــین زناریم


به فضـــــــولان ز درسگاهِ یقین       این دو مصــرع گواه می آریم


که جهان نیست جـــز تجلی دوست


این “من و ما” همه اضافت اوست 
 


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 
 


توضیحات :


1 ــ  “تجلی دوست” ، ترکیب بند و ترجیع بند حضرت ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل ،  به اهتمام عارف عزیز، انتشارات بامیان ، سال چاپ زمستان 2008 عیسوی ،  شهر لیموژ فرانسه


2 ــ دیوان کامل شاه نعمت الله ولی، تصحیح محمد عباسی ، چاپ چارم ، سال  1366 ، چاپخانۀ ممتاز


3 ــ  در دامان کوه “بنان” ماهان ، نزهتکده ایست که به نام “باغ شازده” یاد می گردد و آن باغـیست باصفا با درختان  


زینتی و میوه دار بسیار و سرو های سهی و آبشارها و این همه از جوئی سیراب میگردد که آبش از کاریز و به گفتۀ خودشان از “قنات” سرچشمه می گیرد. در صدر باغ عمارتی زیبا و عالیشان به سبک معماری قدیم دیده میشود که گویا منزلگاه همان شاهزاده بوده است. این شرح را  ازین سبب آوردم که این بقعه زیبا مسمی به “باغ شازده” است و آن “سرای شازده” حضرت کابل  را تداعی میکند. در هر دو تسمیه بدون شک “شازده” مراد از “شاهزاده” است.


4 ــ  با استفاده از جلد  ششم (اعلام) فرهنگ معین ، ذیل “نعمت الله ولی”.