تعریف از فراموشی :
فـراموشی :عـبارت است از خسران و از دسـت رفـتن ناقص یا کامل حافظه امّا از بـین رفتن کامل حافـظه تـقریباً قابل تـصور نـیست زیرا بـدون حافظه آنجام هر نـوع وظیفه ی عقلانی امکان پذیر نمی باشد. در سـنین بالا و پیری و سایر بیماریهای عـضوی انـواع فراموشی و با شدّت های مختـلف دیده می شـود(6:سایت Google).
فراموشی یک نوع از ناتوانی ما در یاد آوری مطالب واطّلاعات از حافظه دراز مدت اشاره می کند بسیاری از اطّلاعاتی راکه ما فکر می کنیم یا فراموش کرده ایم اطّلاعاتی هستند که ما هرگز وارد حافظه دراز مدت خود نکرده ایم یعنی به درستی نیاموخته ایم این اطّلاعات پیش از ورود به حافظه دراز مدت از حافطه کوتاه مدت ما حذف شده است در مسیر انتقال اطّلاعات از حافظه حسی به حافظه دراز مدت چند مرحله حذف اطّلاعات صورت می پذیرد ما فراموشی یا حدف اطّلاعات از حافظه حسی ممکن است عدم توجه ما به اطّلاعات است. برخی پژوهشگران علاقه مند ند حالت های فراموشی را که گاهی مفید و گاهی تأسف آور است مطالعه کنند هر چند همه ی ما خاطرات غم انگیز وآزار دهنده داریم و می خواهیم از دست آنها خلاص شویم فراموشی در اکثر زمان ها بیجا و بی مورد است علّت های آن کدام ها است؟ اوّلین روانشناسی که فراموشی را مطالعه کرده هرمان ابینگهاوس بود . او پس از آن که فرصت هایی از هجاهای بی معنارا به طور کامل به خاطر می سپارد حافظه خود را در فواصل معین امتحان می کرد او متوجّه شد که یک ساعت پس از حفظ کردن یک فهرست تنها می تواند چهل وپنج درصد هجاها را بیاد بیاورد این یاد آوری پس از یک روز به سی وپنج درصد وپس از یک هفته به بیست و یک درصد کاهش می یافت (1، 99 – 119).
علل فراموشی:
يک پزشک متخصص اعصاب و روان با بيان اين که فراموشي يا اختلال حافظه علل مختلفي دارد مي گويد: عواملي نظير بيماري هاي اوليه مغز و آلزايمر از علل فراموشي يا اختلال حافظه شديد و جدي به شمار مي رود هذا به طور معمول غير قابل درمان است، اما عوامل خفيف تر را مي توان با درمان مناسب و به موقع برطرف کرد.دکتر «حميد رضا بياتي» مي افزايد: کمبود بعضي ويتامين هاي گروه B، هيپوگليسمي (کاهش شديد قند خون)، کاهش اکسيژن رساني به مغز که در مسموميت با انواع گازها ايجاد مي شود و بيماري هاي عفوني که باعث درگيري سيستم مغزي مي شود، مي تواند با تخريب نواحي مربوط به حافظه در مغز به بروز اختلال فراموشي منجر شود. وی تصريح مي کند: بيماري هاي عروق مغزي، ضربه به سر، جراحي قسمت هاي مختلف مغز و تشنج هاي مداوم از علل ايجاد مشکلات شناختي و حافظه به شمار مي رود.
علّت اصلی فراموشی، اختلال و فرسایش یاخته های مغز به علّت بیماری است که در اثر فقر مقدار خونی که به مغز می رسد و در نتیجه بیماری های گردش خون به طور مستقیم یا غیر مستقیم بر یاخته های مغز تأثیر می گذارد. فقر حافظه به علّت تیرگی عقل و ضعف مغز نیز حاصل می شود، امّا، بسیاری موارد فراموشی اصولاً منشا روانشناسیک دارند و در اثر روان نژندی اضطراب یا در نتیجه ی فقدان توجّه در افراد دچار وسواس نسبت به مشکلات خود، به وجود می آید. از بین رفتن موقت حافظه ممکن است به علّت وارد آمدن صدمه و آسیب باشد( 8، سایت Google).
ناکامی و مکانیسم های دفاعی:
تعارض و دلنگرانی طولانی نه تنها از نظر روانی هیچ فایده ای ندارد بلکه خطرناک هم است . از جمله این که بیماریهای روانی- تنی که زخم معده واثنا عشر را شایعترین انهاست، بوجود می آورد. وقتی انسان نمی تواند تعرض های روانی خود را به طور مستقیم رفع کند، در واقع کل وجود او در خطر است برای رفع این خطر، انسان به طور نا آگاه به مکانیسم های دفاعی متوسل می شود تا به کمک آنها بتواند موجودیت خود را حفظ کند. توسل به مکانیسم های دفاعی تقریبا برای همه انسان ها پیش می آید و هر کس در زندگی روزمره خود به نحوی شکست ها، نگرانی ها واضطراب های خود را به کمک همین مکانیسم ها ناچیز جلوه می دهد. بنابراین وجود آنها برای سازگاری مجّددانسان با محیط خود لازم است. در واقع می توان گفت که به کمک مکانیسم های دفاعی، ضمیر نا خود آگاه، حرمت ضمیر آگاه را حفظ میکند ومانع از آن می شود که انسان به ناچیزی و حقارت خود اعتراف کند. برخی از ناکامی ها و دلنگرانی ها عمق زیادی ندارد ودر نتیجه شخصیت فرد را به طور جدی تهدید نمی کنند اما برخی دیگر ریشه بسیار عمیق دارند وتوسل به مکانیسم های دفاعی نیز کمترمؤثر واقع می شود. اینجاست که رفتار فرد تغییر میکند و به انواع بیماریهای روانی- تنی مبتلا می شود مکانیسم های دفاعی انواع مختلف دارند و همان طور که گفتیم برای حفظ تمامیت شخصیّت، ارضای نیازمندیها، ایجاد سازش بین تمایلات ناسازگار ومخالف، کاهش فشارو اضطراب حاصل از محرکهای ناپسند وغیر قابل قبول، بکار می روند. البته خیلی به ندرت اتفاق می افتد که مکانیسم های دفاعی به تنهایی و به طور جداگانه مورد بهره برداری قرار گیرند. مکانیسم های دفاعی اغلب به طور گروهی وارد عمل می شوند واعمال انسان را تحت کنترل خود در می آورد اگر آنها در این کار موفق نشوند ونتوانند تعادل را فراهم آورند، رابطه فرد با اجتماع به هم خواهد خورد واختلال های رفتاری به دنبال خواهد آمد. در هر صورت، هر انسانی به ناچار باید به مکانیسم های دفاعی متوسل شود تا سلامت روانی خود را حفظ کند. این که فرد از کدام مکانیسم دفاعی استفاده کند، به شخصیت او و موقعیت ناکام کننده وابسته است. انواع این مکانیسم هارا به طور خلاصه شرح می دهیم.
سرکوبی یا واپس زنی :
سرکوبی یعنی احساسات، خاطرات وانگیزه های ناراحت کننده وناساز گار را در خارج از حوزه آگاهی، نگهداشتن مثلا کودکی که از به دنیا آمدن برادر یا خواهر کوچک خود ناراحت است سعی میکند وجود اورا انکار کند. فردی که از بیماری قلبی رنج می برد، در هوای سرد زمستان به پاروکردن برف می پردازد. از نظر روانکاوی، سرکوبی اوّلین مکانیسم دفاعی برای حفظ آرامش وایجاد سازگاری با موقعیت است. به کمک این مکانیسم انسان آرزوها، تمایلات ناسازگار ومزاحم را از شعور آگاه خارج میکند وبه اعماق ضمیر ناآگاه می فرستد. فروید معتقد بود که سرکوبی برخی امیال کودکی یک واقعت همگانی است مثلا او اعتقاد داشت که همه ی پسر بچّه ها نسبت به مادر خود کشش جنسی ونسبت به پدر خود احساس رقابت ودشمنی دارند (عقده ادیب) وشخص این امیال را سرکوب میکند تا خودرا از نتایج رنج آوری که عمل کردن به آنها در پی دارد، مصون نگهدارد. به نظر فروید، امیال سرکوب شده مثل آتش زیر خاکستر است که حرارتش دایماً رفتار فرد را تحت تآثیر قرار میدهد این امیال، هر وقت فرصت به دست می آورد، یعنی هر وقت قسمت سانسور بین خود آگاه وناخود آگاه ضعیف می شود، دوباره تجلّی میکنند.
بازگشت: در برخورد با ناکامی ها ودشواریها، گاهی انسان به مکانیسم دفاعی بازگشت متوسل میشود. در این مکانیسم، رفتار فرد به مرحله ی پایین تری، که دارای صفات خام و ناپخته است، تنزل میکند وسیر پسروی پیش می گیرد. علت پسروی رفتار این است که قبلا مورد استفاده قرار گرفته ومفید واقع شده است. مثلا، وقتی در خانواده ای کودک تازه ای به دنیا می آید، کودک قبلی چهار دست وپا راه می رود تا جلب توجه کند یا وقتی کارمندی بارئیس اداره اختلاف پیدا میکند وبرای حل آن به گریه متوسل می شود، رفتار بازگشتی از خود نشان می دهد. میگویند: نازی های آلمانی وقتی می خواستند به ملیّت یهودیان پی ببرند آنها را شکنجه می دادند تا ببینند به چه زبانی ناله میکنند .
جابه جایی:
به هنگام صحبت از پرخاش گفتیم که گاهی فشارها واضطرآبهای ناشی از ناکامی، به جای اینکه موضوع اصلی را هدف قرار دهد به چیز های دیگری منتقل میشود. مثلا، به هنگام جنگ دو خروس، اگر یکی از آنهارا بگیرند وبه محل دورتری ببرند، دیگری با غرورتمام به اشیای دور وبر خود نوک خواهد زد. همچنین کودکی که مادرش سینه خود را به زور از دهان او بیرون می آورد انگشت خود را می مکد، مردی که از دست زن خود عصبانی میشود ونمی داند چه خاکی بر سرش بریزد ظرف خانه را می شکند یا به در ودیوار لگد می کوبد، زنی که از دست شوهرش ناراحت میشود بچّه ی بیگناه را کتک می زند .دانش آموزی که نمره کم میگیرد ورقه خودرا پاره میکند .مکانیسم دفاعی جابه جایی موجب میشود که اضطراب ها و دلنگرانی ها از علت تولید کننده ی آنها جدا شوند وبه چیز دیگری که در اصل هیچ رابطه ی میان آن ندارد منتقل می شوند این پدیده حتی زمانی که یک خاطره یا یک فشار روانی دردناک بخواهد بدون تغییر وارد شعور خود آگاه شود به وقوع می پیوند مثلا، چون یاد آوری فساد اخلاقی برای قسمت آگاه ذهن ناراحت کننده است، احتمال دارد که فرد آن را به دست های خود منتقل کند وروزی چند بار آنهارا بشوید. از دیدگاه روانکاوی جابه جایی اهمیّت خاصی دارد ودر تعبیر خواب نقش بسیار مهمّی را ایفا میکند. به نظر فرید عامل اصلی جابه جایی در انسان وجود سانسوراست. سانسور مرز بین خود آگاه و ناخود آگاه ذهن است. هر خاطره ی ناگواری که بخواهد به همان صورت اصلی (بدون تغییر شکل) از شعور ناخود آگاه وارد شعور خود آگاه شود با مقاومت قسمت سانسور روبرو می شود. بنابراین، می توان گفت که جابجایی یکی از فرآیند های مهّم واوّلیه کنش ناخود آگاه است.
فرافکنی یا انتساب:
فرافکنی یعنی تعارض های درونی وانگیزه های خود را بیرون ریختن وآنهارا به طور نا اگاه به دیگران نسبت دادن. با مکانیسم فرافکنی، انسان می تواند خود را از آثار غیر قابل تحمل وآزار دهنده تعارض های درونی خلاص کند واقعیت این است که در همه ی ما صفات نا خوش آیند وجود دارد که آنها را حتی از خودمان نیز پنهان میکنیم به کمک مکانیسم فرافکنی، این صفات ناخوش آیند را به دیگران نسبت می دهیم تا وجود آنرا در خود انکار کنیم. فرافکنی در افراد عادی زیاد به چشم می خورد و موجب خطا درقضاوت می شود. برای تعدیل آن لازم است که فرد به انتقال سالم از خود بپردازد. مکانیسم فرافکنی در بیماران روانی از کنترول شعور آگاه خارج می شود ودر هذیانهای توهم آمیز اهمیّت خاص پیدا میکند. حد افراط آن در بیماران پارانویا دیده میشود. بیماری پارانویا، خود بزرگ بین وبدبین است، دیگران را متهم میکند که به فکر آزار واز بین بردن او هستند.
افرادی که دایماً از دیگران عیب جویی میکنند در واقع تمایلات درونی خود را به آنها نسبت می دهند. یعنی خود آنها همان صفات را دارند.
مثلا کسانی که دیگران را دزد به حساب می آوردند، در برخی موارد خودشان چنین تمایلاتی دارند. به تجربه ثابت شده است، کسانی که زندگی خود را وقف مبارزه با انواع فساد واز جمله فحشا می کنند، در برخی موارد کسانی هستند که به نوعی به این رفتار ها تمایل دارند وبه طور نا آگاه آنها را به دیگران نسبت می دهند. تنیس بازی که توب را از دست می دهد وبه راکت خود نگاه میکند، دوچرخه سواری که در اثر اشتباه خود به زمین می خورد وبعد دوچرخه را وراندازمیکند وفردی که در اثر تنبلی خود شکست می خورد اما سعی میکند دیگران را مسبب شکست خود بداند، در واقع همه به مکانیسم انتساب یا فرافکنی متوسل می شوند. برای مطالعه ی مکانیسم فرافکنی راههای متعددی وجود دارد که مشهور ترین آنها استفاده از لکه های جوهرروشاخ است در این ازمون ، لکه ی جوهر را به آزمودنی نشان می دهند واز او می خواهند تا آنچه را که می بیند به زبان آورد. واقعیت این است که در تصویرارایه شده چیزی مشخصی وجود ندارد، بنابراین هر چه آزمودنی ببیند تمایلات خود او خواهد بود. آزمایش های متعدد نشان می دهد که در این آزمون فرد ناکامی ها، ترسها، تمایلات، تعارض ها و سایر احساس های درونی خود را بیرون می ریزد وآنهارا به نحوی منعکس می کند. آزمون دیگری وجود دارد به نام اندریافت موضوع در این آزمون تصاویری به آزمایش شونده نشان می دهند واز او می خواهند تا در باره هر یک از آنها داستانی بسازد. بدهی است که آزمودنی هر چه بگوید تمایلات، تعارض ها و ناکامی ها خود او خواهد بود.