آیا میتوان جلو این نسل کشی راگرفت ؟
تاریخ شهادت میدهد که پشتونها مردمان مغرور وسرکشی اند وچون دفاع از معتقدات وآزادی جزوخصلت شان است، بنابرین آنها برای حفظ این ارزشها حاضراند در مقابل هرزورگویی وهر ابرقدرتی دست به مقاومت بزنند و به جنگ متوسل شوند و برای طرد دشمن از سرزمین خود تا مرز خودکشی پیش بروند تا ازدشمن انتقام گرفته باشند.این را هم انگلیس میداند وهم روس وهم جنرال مشرف بخوبی میداند وتا کنون باید امریکا وناتو هم درک کرده باشند.
بعد از حادثه ۱۱ سپتمبر وتصمیم امریکا برای حمله برافغانستان ونابودی طالبان، مشرف که روزی داعیه حمایت از طالبان پشتون را سرداده بود، در صف اول مبارزه برضد طالبان پهلوی امریکا قرارگرفت وبه امریکا نیزمشورت داد تا به بمباردمان خانه وکاشانه پشتونها در آن سوی خط دیورند مبادرت ورزد.
از حملۀ ایالات متحده امریکا برافغانستان در۷ اکتوبر۲۰۰۱ببعد، پشتونها در ۱۵ ولایت جنوب غرب و جنوب وشرق کشور،ازفراه وشیندند گرفته تا هلمند وکندهار وزابل وروزگان وپکتیکا وپکتیا وغزنی و وردک ومیدان ولوگر وخوست وننگرهار ولغمان وکنر ونورستان ، پیوسته مورد ضربات کوبندۀ نیروهای زمینی و بمب افگن های هوائی امریکائی قرارگرفته اند ومتحمل تلفات وخسارات جانی ومالی فراوان شده اند. بنابرین پشتونها از اینکه به طالبان پیوند داده میشوند و به مثابۀ عاملین تروریزم و حملات انتحاری تصورشده، و مورد بمباردمان قرارمیگیرند، خود را تحقیر شده ترین قوم درافغانستان احساس میکنند و هم ازدولت کرزی وهم ازحضورامریکا وناتودر مناطق شان خیلی متنفر و ناراضی اند.
حامد کرزی، رئيس جمهور افغانستان پس از تحمل پنج سال بمباردمان ولایات متذکره بالاخره درتاریخ (۱۱دسمبر۲۰۰۶) بطور ناگهانی به زادگاه خود قندهار سفرنمود و در دیدار خود با شاگردان معارف ومردم قندهارطی یک سخنرانی صريحاً گفت : دولت پاکستان در شورش طالبان دست دارد و می خواهد افغانستان را به بردگی بگيرد. اين نخستين باری بود که رييس جمهور افغانستان با چنين صراحت و احساساتی، دولت پاکستان را به تلاش برای بی ثبات کردن افغانستان متهم کرد. آقای کرزی گفت: “امروزجهان، افغانستانی را که به پاکستان داده بود، دوباره آباد می کند، ولی پاکستان هنوز اين نيت را نسبت به افغانها از دست نداده که ما بايد تا هميشه غلام باشيم.” رييس جمهور افغانستان افزود که مقامات پاکستانی تلاش دارند بخشی از خاک افغانستان را تصرف کنند. کرزی با اشاره به تاريخ کشورش گفت: “پاکستان بايد بداند که پای خيلی از امپراتوری های بزرگ در افغانستان شکسته است و پاکستان نيز هيچ گاه به اهدافش در افغانستان نخواهد رسيد“.
آقای کرزی با اشاره به شدت حملات انتحاری در شهرقندهار گفت: در قندهار چند روز پيش در حوض مددحمله انتحاری شد و پس از آن تا شش روز پی هم اين شهر مورد حملات انتحاری قرار می گرفت و درست همان روزی که وزير خارجه پاکستان به کابل آمد، اين حملات قطع شد. چرا شش روز پی هم قندهار هدف حمله قرار گرفت؟ به اين دليل بودکه مرا بترسانند که کرزی! ما می توانيم تراهم بکشيم ، همانگونه که فرززندان ومعلمان شما را در مدارس کشته و از بين می بريم، تسليم شو! اما کرزی تسليم نمی شود.کرزی با بیان این مطلب سوگند یاد نمود که اگر پاکستان ۲۵ ملیون مردم این کشور را هم بکشد،بازهم یک نفر پیدا نخواهد کرد که غلامی پاکستان را بپذیرد. رييس جمهورتاکيد کرد: کسانی که مکاتب و مراکز آموزشی را آتش می زنند و معلمان، انجنیران، داکتران و روحانيون را می کشند، افغان نيستند. او گفت: “اگر بدانم که راه ديگری وجود ندارد و منتظر باشم که ما را در خانه های مان بکشند، اين مرگ در بی غيرتی است و افغانستان هيچگاه مرگ در بی غيرتی را قبول نکرده است.(سخنان کرزی با کف زدنهای ممتد بدرقه شد) حامد کرزی با تاکيد بر اينکه پرويز مشرف رييس جمهور پاکستان تلاش می کند پشتونها رابدنام نماید، به یک نکته بسیار دقیق ومهمی تماس گرفته گفت :” اسلام آباد می خواهد با اين تلاشها پشتونها را بد نام وسپس آنها را در هر دو سوی خط ديورند سرکوب کند“
بقول یک هموطن ما”پاکستان پیوسته میکوشد داعیه ملی پشتونخوا را به داعیه بنیاد گرائی مذهبی تبدیل کند تا از طرف جامعه جهانی حمایت نشود و به همین منظور در طول بيست سال اخير به حمايت از گروه های مذهبی در افغانستان پرداخت تا گروه های ملی گرای پشتونخوا را به حاشيه براند و از طريق حمايت از گروه هايی چون طالبان از کابوس جدايی طلبی پشتونها نجات يابد و افغانستان را خانه ای امن برای خود بسازد. پاکستان هرگز مائل نیست پشتونهای آنطرف مرز از قالب عنعنات قبایلی بیرون شوند و به سیستم دولت مداری ونحوۀ تأمین ارتباط با جهان خارج آشنائی پیداکنند. چگونه راضی است تا پشتونهای ساکن افغانستان دارای قوت ونظامی باشند که در آینده نمونه والگوئی برای پشتونهای ساکن ایجنسی های آنطرف خط دیورند گردند؟ هرگز نه، مداخله پاکستان به منظور تضعیف قوم پشتون است ومیخواهد با پاشیدن دانه های نفاق ودشمنی بحران افغانستان را دوامدار بسازد. “(سایت اریائی)
رهبران سیاسی پشتونهای آنسوی خط دیورند که بخوبی ملتفت تلاش های پاکستان برای بدنام کردن پشتونها در نزد غرب شده بودند، در گردهمآئی های قومی خود این شیوۀ برداشت وبرخوردغرب را درقبال پشتونها محکوم کرده، خواهان تغییر در تصویر ارایه شده از هویت خود شدند.
آژانس اطلاعاتی باختر از قول احمد رشید نویسنده ومنتقد سیاست پاکستان درقبال افغانستان،گزارش داد: ” برای نخستین بار صدها تن از سران قبایل، علمای دینی و سیاست مداران جوان پشتون از مناطق سرحدی پاکستان زیر یک سقف در پشاور گردهم آمدند و خواهان اعاده رسوم و ارزش های قبایل پشتون گردیدند. پشتونها در این نشست خواهان توقف حمایت پنهانی “آی اس آی” از طالبان و گروه های افراطی شدند. محمود خان اچکزی رهبر یک حزب میانه رو پشتونخوا در بلوچستان در این نشست گفت : جهانیان ما پشتونها را تروریست خطاب میکنند، اما فرهنگ تحمل در رگهای ما جاری است، مادران ما به مادرس تحمل داده اند. ما با هیچ کسی بخاطر اینکه بینی دراز دارند یا بازبان دیگری صحبت میکنند، دشمنی نداریم. خواست ما از جهان اینست که به ارزشهای فرهنگی و افتخارات مردم ما احترام بگذارند. اچکزی افزود که: “مشرف مارا به عنوان و حشیان خونخوار و متخلف معرفی میکند.”حزب عوامی نشنل پارتی که طی ده سال گذشته از جانب حکومت پاکستان به حاشیه رانده شده بود، اکنون به خاطری مجددا ًشهرت مییابد که توانسته، چهره واقعی طالبان را در بین پشتون ها ترسیم نمایند.
اسفندیارولی رهبر حزب عوامی نشنل پارتی میگوید: طالبان ساخته اجتماع پشتونها نه، بلکه ساخته اردوی پاکستان است. اسفند یار افزود: ما در میان جنگ سالاران، افراطیان و شورشیان جنگجو،گیر مانده ایم. آتش جنگ سرزمین خود ما را میسوزد و باید وسایل لازم برای فروشناندن این آتش را در یابیم. احمد رشید میگوید که در این جرگه حامیان طالبان مانند مولانا فضل الرحمن رهبر حزب جمعیت العلمای اسلام که اداره بلوچستان و صوبه سرحد را نیز به عهده دارد و آشکارا از طالبان حمایت میکند، نیزسخنرانی نمود.وی طی سخنانی ادعا کرد که طالبان علیه اشغال و تجاوز خارجی ها مقاومت میکنند، اما ادعاهای مولانا فضل الرحمن برای اولین بار با صدا های بلند از سوی اشتراک کننده گان با مخالفت روبرو شد که میگفتند: طالبان تهدید بزرگی در برابر صلح و ارزشهای پشتونها است.
محمود خان اچکزی و اسفندیار ولی هر دو به خانواده های معتبر سیاسی پشتونهای آنسوی خط دیورند تعلق دارند و دو حزب قومی در ایالت های بلوچستان وصوبه سرحد از نفوذ بالایی برخودارند. قابل یادآوری است که هر دو رهبر مخالف جدی احزاب اسلامی و افراطی بشمول مولانا فضل الرحمن محسوب می شوند و آن احزاب مذهبی را متهم به تخریب ملت پشتون می کنند.
هر دو این شخصیتها مخالف عملیات نظامی پرویز مشرف علیه افراطیون مسلح در مناطق نوار مرزی میان پاکستان و افغانستان منجمله وزیرستان جنوبی می باشند.
احمد رشید علاوه میکند: دستگاه استخبارات پاکستان «آی اس آی» قبل از حادثه ۱۱ سپتمبر که از طالبان آشکارا حمایت میکرد، تاریخ افغانستان را دوباره نوشت. طالبان عمومآ بیسواد بودند، اما فعالیت های تبلیغاتی این گروه به شمول مقالات، کتابها و سیمینار های که هدف آن نشان دادن افراطیت طالبان منحیث بخشی از هویت پشتونها بود، به عهدۀ یک بخش ویژه “آی اس آی” گذاشته شده بود.
احمد رشید میگوید: پشتونهای افغانستان مانند آقای کرزی، عبدالحق و ظاهر شاه، شاه سابق با این حرکت مخالف بودند، اما صدای آنها در مطبوعات پاکستان انعکاس نمی یافت. پشتونهای پاکستان که با این حرکت مخالف بودند از سوی “آی اس آی” منحیث خائن و ضد پاکستانی شناخته میشدند. پشتون های دیموکرات ادعامیکنند که از اظهارات اخیر رئیس جمهور مشرف معلوم شده است که او نیز تلاش دارد، پشتونها را بدنام کند. در اخیر احمد رشید می افزاید که بحث در مورد هویت پشتونها تازه آغاز شده است و با برگزاری جرگه ها میان پشتونهای افغانستان و پاکستان در سال آینده، این بحث ها عمیق تر میشود.(آژانس باختر، احمد رشید – لندن دیلی تلگراف ۴/ ۱۲/ ۲۰۰۶)
از گفته های احمدرشید برمی اید که امریکا در تحت تاثیر مشورتهای زمامداران پاکستان وبخصوص مشرف پذیرفته است که طالبان و پشتونها از یک قوم ویک تبار اند. وچون طالب تروریست است ، بنابرین پشتون نیز تروریست است، پس برای نابودکردن تروریستان باید از کشتار دسته جمعی علیه پشتونها استفاده کرد. از اینست که امریکا از شش سال بدینسومصروف کشتن پشتونها در اینسوی خط دیورند است و در آنسوی خط دیورند پاکستان نیز ازچند سال بدینسوبه پشتون کشی روی آورده است وبرای هرلشکرکشی خود در مناطق قبایلی آنسوی خط دیورند که مسکن وماوای پشتونهاست، صدهامیلیون دالر از امریکا پول وامتیاز بدست می آورد.اگر غیر از این می بود، امریکا می بایست به منظور نابودی القاعده باکشاندن جنگ به مراکزاصلی آموزش واختفای القاعده وبن لادن درخاک پاکستان اولا ًدست طالبان را از یخن افغانستان کوتاه میکرد وثانیا ًمستقیماً باگروه های تروریستی القاعده تصفیه حساب وسرنوشت غرب را با پدیدۀ تروریزم یکطرفه مینمود. ولی با توقف جنگ درجنوب افغانستان، معلوم میشود که امریکا یکطرف میخواهد مشورتهای پاکستان را عملی کند و از طرف دیگر برای دسترسی به اهداف استرتیژیک خود(تسلط وکنترل برچاه های نفت حوزۀ خلیج وآسیای میانه واحیاناً انتقام کشی ازایران)، درمنطقه بیشترحضور داشته باشد، مگر دیر یا زود امریکا ازدست ترفندها ودسایس پاکستان با سرنوشتی روبروخواهد شد که شورویها دراین کشورروبروشدند.
بربنیاد همین درک(بقای قوم پشتون) است که در این اواخر احزاب پرقدرت پشتون (حزب عوامی نیشنل پارتی و حزب پشتونخوا عوامی پارتی،) روز ۱۷اگست ۲۰۰۷،در مرکزایالت شمال غربی پاکستان(کویته) دست به یک ائتلاف جدید سیاسی زدند. اسفندیار ولی رهبرحزب عوامی نیشنل پارتی، ومحمودخان اچکزی، رهبر حزب پشتونخوا عوامی پارتی، از تاسیس ائتلاف جدیدی به اسم “ائتلاف ملی دموکراتیک پشتونها” خبر دادند.و طی یک کنفرانس مطبوعاتی مشترک در شهر کویته بلوچستان،محمود خان اچکزی در جواب خبرنگاران گفت: “مشترکات زیاد میان هر دو حزب باعث این ائتلاف گردیده است. ما همه به دموکراسی معتقدیم، پیروهای راستین جنبش عدم خشونت هستیم و از نمایندگان واقعی ملت پشتون هستیم.” محمود خان اچکزی همچنین گفت: “این ائتلاف با همه نیروهای دموکراتیک در پاکستان همکار خواهد بود ولی به هیچ وجه با رژیم دیکتاتوری نظامی کنار نخواهد آمد و اگر جنرال مشرف حکومت نظامی و یا حالت اضطرار را اعلام کند همه نیروهای طرفدار دموکراسی به خیابانها سرازیر خواهد شد.”(خبرگزاری پژواک۱۷ اگست ۲۰۰۷)
در راستای بررسی وضعیت پشتونها در دوسوی خط دیورند، درتاریخ ۲۸ اکتوبر۲۰۰۷، در امارات متحده عربی ، در رأس الخیمه،از جانب بخش منطقه ئی حزب عوامی نیشل، کنفرانسی تدویرشده بود که در آن اسفندیار ولی،رهبر عوامی نیشنل پارتی اشتراک ورزیده بود. اسنفدیارولی، ضمن سخنرانی گفت:” شما از احوال واوضاع خانه خود با خبر استید که در آنجا چه میگذرد؟ ما تاکنون در مورد حقوق صوبه ئی خود با حکومت پاکستان دعوا داشتیم ، مگر اوضاع جاری به جاهای باریک کشیده شده. اکنون باید از بقای سروجان خود حرف بزنیم. سخن از بقای قوم پشتون است.اوضاع بحدی خرابست که وقتی طفلی از خانه بیرون میرود، چند دقیقه بعد برایش تلیفون میشود که زنده هست یاخیر؟ در وزیرستان، در بنو، سوات،باجور،وآنسوی سرحد بطور منظم نسل کشی پشتونها جریان دارد.در هردوی سوی مرز دیورند افغانها کشته میشوند، جریانی که تاریخ نظیر آن را به یاد ندارد.
اسنفدیار گفت: هر پشتون افغانست.وسپس به بیان این حکایت پرداخت که: در یک میتنگ قاضی حسین احمد به پرویز مشرف اظهار داشت: اسفندیار ولی خود را افغان میگوید! ومشرف روی بطرف من نموده پرسید:اسنفدیار قاضی چه میگوید: من جواب دادم از خود قاضی بپرسید که آیا خودش افغانست یاچیزدیگری؟ وبعد افزودم: دل کس که خوشحال میشود یا نمیشود، من دیروزهم افغان بودم، وامروز هم افغان هستم وفردا هم افغان خواهم بود.
اسفندیارگفت که نسل کشی پشتونها بار اول در وزیرستان شروع شد.بعد به باجور رفت، حال به سوات رسیده، روز دیگر به بونیروبعد به نقاط دیگرسرایت میکند.اوضاع سوات ووزیرستان بسیار اسفناک است. راه بیرون رفت فقط در وحدت پشتونها است. هم وحدت قومی وهم وحدت سیاسی. چنان وحدتی که بتواند از تاریخ، خاک ونسل پشتون حفاظت کرده بتواند.آتشی که امروز در منطقه در گرفته، دراین آتش صرف پشتونها میسوزند.اگر طالب کشته میشود، هم پشتون است، اگر ملا کشته میشود، اوهم پشتون است . اگر عسکرو پولیس کشته میشود ،آنهاهم پشتون استند. وعامه مردم نیزپشتون اند.خلاصه اینکه تمام جنگ برضد پشتونها جریان دارد.
رهبرعوامی نیشنل گفت:حدود بیست میلیون افغان در افغانستان از مدت ۲۳ سال است که دراین آتش میسوزند واگر این آتش خاموش نشود، ۳۵ میلیون مردم قبایل پشتونخوابا دادن چقدر قربانی خود را نجات خواهند داد؟
اسنفدیار افزود که زمامداران پاکستان وشخص پرویز مشرف به دنیای غرب، طالب را پشتون معرفی میکند.مگر حقیقت اینست که طالب والقاعده پیداوار جامعه پشتون نیست. ازبک، تاجک، و عرب راحکومت پاکستان به منطقه آورده است. افغانستان را توسط آنها تباه کرد. کارهای خدا را ببینید که همانهای که تا دیروز خانه دیگران توسط ایشان ویران میگردید، امروز بمقابل حکومت پاکستان می جنگند.اینجا سخن برسرکفر واسلام نیست.پشتونها منحیث المجوع یک قوم مسلمان است ومسلمانان خوب هم استند. در هر قوم دیگرپیروان دین عیسی ودیگر ادیان موجود است،در میان پنجابی ها هم پیروان عیسی، هندو وسیک موجود اند ،در سند هم پیروان عیسی وهندو هستند و درمیان بلوچها همچنان پیروان دیگر ادیان هستند، مگر دردنیا پشتون یگانه قومی است که در میان شان بجز اسلام پیروان سایر ادیان مانند: عیسوی، هندو و سیک و غیره وجود ندارد.پس چرا بنام اسلام در خاک پشتون ، تباهی پشتون جریان دارد؟ امروز پشتونها درخاک خود امنیت وصلح میخواهند.برای نیل به این هدف باید پشتونها اتفاق کنند تا خود را ازاین مصیبت بزرگ نجات بدهند.”(د لراوبر ويبپاڼه: larawbar.com@gmail.com)
حکومت افغانستان چه باید بکند؟
حکومت افغانستان و در رأس حامدکرزی می باید امریکا را بفهماند وقانع بسازد که درست است که طالبان پشتون اند ، مگرهمه پشتونها طالب نیستند ومثل طالبان نمی اندیشند. طالبان ساخته وپرداختۀ پاکستان اند نه دست پروردۀ پشتونها ، زیراکه پشتونها مثل طالبان فکر نمیکنند وبنابرین سزاوار مجازات بمباردمان هم نیستند. پس باید ازبمباردمان خانه وکاشانه پشتونها به بهانه پناه دادن به طالبان، دست بگیرد که این کار هیچگاه مشکل امریکا با تروریزم را حل نمیکند. از سوی دیگرپشتونها در طول تاریخ هرگز تسلیم زور هیچ زورمندی نشده ونمیشوند وبهتراست که با آنها برخورد انسانی صورت گیرد واز در صلح واحترام به عنعنات شان پیش آمد گردد وبا کمک های بشردوستانه خود به آنها ثابت کند که امریکا برای تأمین امنیت وآبادی وباز سازی به افغانستان آمده ونه برای بمباردمان خانه وکاشانه مردمان غیر نظامی.وغیر طالب که جز زبان وقیافه هیچ همسوئی با طالبان ندارند.
حکومت افغانستان وظیفه دارد تا از حیات وهستی شهروندان افغان در مقابل هر تجاوزگری دفاع نماید و به امریکائیان بگوید که اشتباه شان درنابودی طالبان اصلی وشبکه های تروریستی در مدت شش سال این بوده است که صرف مبارزه با طالبان را در افغانستان هدف خود قرارداده و پیوسته اماکن پشتونهای جنوب وشرق کشور را بمباردمان کرده میروند و به دیگرپایگاههای تروریستی در منطقه کوچکترین توجهی نکرده و آسیبی نرسانده اند.طبعاً آنانی که در این بمباردمانها عزیزان خود را از دست داده اند، به انتقام خون کسان خود از نیروهای خارجی ، به گروه طالبان می پیوندند وحتی دست به عمل انتحاری میزنند. دولت می باید غرامت خون افغانانی را که در عملیات غیر مسئولانه نیروهای خارجی به قتل میرسند، از عاملین این قتل ها مطالبه کند و به مصیبت دیدگان بسپارد تا نه تنها اندکی برزخم مصیبت رسیدگان مرهم گذاشته باشد ،بلکه عاملین این کشتارها هم بدانند که در صورت بی مبالاتی مکلف به پرداخت غرامت خواهند شد.
امریکا بجای کشتن پشتونها،بهتراست به آنها کمک
اقتصادی کند تا به گروههای جهاد علیه امریکا نپیوندند!
امریکا اگر میخواهد ازشدت عملیات انتحاری تروریستی بکاهد ، باید تلاش کند تا اولاً خانه وکاشانه مردم غیر نظامی را بمباران نکند وثانیاً هنگام بازجوئی منازل مردم، زنان ودختران جوان را در پیش چشم مردان شان بگونه تحقیر آمیز تلاشی ننمایند . زیرا اینکار برخلاف شأن وغرور افغانی بوده ومردان را نزد خانواده سرشکسته میسازد که بعداً چنین مردانی به انتقام از این تحقیر به مخالفان دولت می پیوندند و برای شستن این لکه توهین وتحقیر به کمتر از مرگ خود ومرگ نیروهای خارجی قانع نمیشوند.
علاوه براین چیز دیگری که باعث تقویت شبکه های تروریستی شده ، عامل فقر عمومی در مناطق قبایلی است. بقول کارشناس امریکائی بارنت روبین: وضعیت اقتصادی در مناطق قبایل تقریباً وحشت ناک است. سطح بیکاری از ۶۰ ٪ تا۸۰ ٪ و حتا نزدیک به ۱۰۰ ٪ می رسد. قبایل آزاد با داشتن۲۴ ٪ نفوس در مقایسه به[۱۶۱میلیون] نفوس کل پاکستان، صرف یک فیصد بودجه ملی را بدست می آورند. عاید سرانه فی نفر درقبایل سرحد یک سوم در آمد ملی سایر مناطق آنکشور بطور اوسط است.سطح فقر به۶۰ ٪ می رسد که دوچند فقر نسبت به دیگر مناطق پاکستان است. در تمام صوبه سرحد دو یا سه شفاخانه با وسایل ابتدائی طبی وجود دارد. هیچ سازمان کمک رسانی و یا انجو در مناطق قبایلی کار نمی کنند، در حالیکه در نقاط دیگر کشور پروژه های بزرگ توسعوی فعال می باشند. سطح سواد، در مناطق قبایلی ۴.۱۷ فیصد است که۵.۲۹ فیصد مردان وکمتر از۳ فیصد در میان زنان می رسد. هم چنان۶۸ ٪ پسران و ۱۹ ٪ دختران در مکاتب ابتدائی در س می خوانند.از ۱۰۲کالج درین مناطق فقط دو تای آن دخترانه است. اما مدارس دینی به سرعت گسترش یافته است. ( بارنت روبین، شکست بن بست، سایت اسمائی).
به گزارش یک محقق فرانسوی، تعداد مدارس دینی درپاکستان نسبت به سالهای قبل از حادثۀ ۱۱ سپتامبر، ۲۸مرتبه زیادتر شده است . تعداد مدارس دینی در سال ۲۰۰۵ به ۶۸۷۰ باب رسيده بود.( لوموند دپلوماتبک،مارس ۲۰۰۶) بنابروضعیت اسفبارسیاسی و اقتصادی واجتماعی وفرهنگی در مناطق سرحدی اکثریت مردم قبایل بیکار و نادار و فقیراند، و بیشترشان از راه قاچاق مواد مخدر واسلحه وکالا های استهلاکی ازافغانستان به پاکستان وحتی آدم ربائی امرار معاش میکنند.کسانی که توانائی قاچاق اسلحه ویا مواد مخدروسایرکالاها را ندارند ، مجبورمیگردند خود را در اختیار شبکه های جنگ قراربدهند. بنابرین تا زمانی که فقر درمیان قبایل وجود داشته باشد، طالبان از لحاظ جذب ملیشه های شبه نظامی هرگز تضعیف نمیشوند وبرعکس تقویت میگردند.
امریکا وکشورهای ثروتمند غرب میتوانند مردم مناطق قبایلی را در هر دوی سوی خط دیورند از فقر وبیکاری برهانند.زیرا شکم گرسنه نان میخواهد وبرای سیرکردن آن، انسان گرسنه دست به هرعملی میزند. بنابرین فقروبیکاری یکی از عواملی است که مردم را بسوی گروه طالبان والقاعده سوق میدهد.زیرا طالبان والقاعده به آنها در بدل هرعمل انتحاری مبلغی ناچیز پول می پردازند. وشخص انتحارکننده با این تصور که با پولی که بدست آورده، میتواندخانواده فقیرخود را اعاشه کند وخودش نیز در پاداش این عمل مستقیماً به بهشت وارد شود، از پیوستن به گروه طالبان وشبکه های تروریستی نادم نیستند.
طالبان،در صورتی از جنگ علیه امریکا ونیروهای خارجی در افغانستان دست خواهند گرفت که استاد وپرورش دهنده آنها یعنی پاکستان بخواهد. بنابرین امریکا باید پاکستان را وادار کند تا دست از حمایت طالبان بگیرد و اگر خواهان سهیم شدن در قدرت باشند،همچنانکه به بخش دیگر از بنیادگرایان تنظیمی متهم به جنایت علیه بشریت در قدرت سهم داده شده و مورد حمایت قانونی قرار گرفته اند، به طالبان نیز در قدرت سهم مناسبی داده شود تا دست از جنگ بردارند و دامن خشونت و نا امنی از کشور جمع وثبات و