دردهه دموکراسی احزاب و ګروهای ګوناګون در فضای سیاسی افغانستان بوجود امدند که متأسفانه با استفاده ازین فرصت ګروهای چپی و کمونستی مانند خلق، پرچم و ستم ملی در زیر چتر سازمان کی در جی بی شوروی وقت نیز وارد صحنه ګردیدند.کمونست ها بعد از رسیدن به قدرت توسط کودتای ننګین هفت ثور در سرتاسر مملکت دست به خیانت ملی کشتارهای انفرادی و دسته جمعی مردم افغانستان زدند تا در قصاوت وکشتارملت قدرت نمایی، نوکر صفتی ووفاداری خود را نسبت به باداران شان خوبتربه اثبات رسانند. حتی بین خود یک ګروه ګروهی دیګر را تصفیه کرده، امین بحیث شاګرد وفادار،استاد خود ترکی را از بین برده و جایش را ګرفت، ببرک کارمل قدم فراتر از آن ګذاشت روسهارا جهت اشغال کشور با خود آورد، امین را توسط آنها کشته وجای او را ګرفت که بعدا خودش نیز توسط داکتر نجیب الله از صحنه رانده شد. نا ګفته نماند که با آمدن کارمل افغانستان بدبخترین و دشوارترین ایام تأریخ خویش را تجربه کرد که این بد بختیهاهنوزهم ادامه دارد. وی که یک کمونست وفادار و سر سپرده به شوروی(به ګفته خودش کشور شوراها!) بود دو برنامه فاجعه انګیز وخیلی خطرناک، ضد وحدت ملی و استقلال ملی ذیل را عملا اساس ګذاشت:
۱ـ کارمل قبل از اخذ قدرت با جمع از اعضای حزب پرچم در مورد اشغال افغانستان توسط روسها، دراتحاد شوروی موافقه نموده بود. بیش از ۱۲۰۰۰۰عسکر مسلح با توپ وتانک،راکت، طیاره بم افګن وغیره سلاح مدرن بتاریخ ۶ جدی ۱۳۵۸ به افغانستان هجوم آوردند و همزمان کارمل و ګروه پرچم او را به اریکه قدرت رساندند. با آمدن روسها ملت دین پرور ، وطن دوست وآزادی خواه افغانستان بر ضد تجاوزګران روسیه ومتحدین کمونست آن بپا خاست که در نتیجه این جنګ غیرعادلانه یک ونیم ملیون افغان شهید، بیش از صد هزار معیوب وحدود پنج ملیون مهاجر ګردیدند. خانه ها، فابریکه ها، باغها، مکاتب وساختمانهای دولتی وغیره تخریب ګردید حتی روسها در قراء و قصبات خرمن ها را نیز به آتش کشیدند. جنګ،قتل وتخریب روسها که برای مدت ده سال معمولادر جنوب افغانستان ادامه داشت بالاخره بعد از تلفات جانی و مالی افغانستان را ترک کرد، نزدیک به ۲۰۰۰۰ نظامی آنها درین جنګ تلف ګردید و در نتیجه( کشور شوراها !) نیز از هم پاشید. اکنون که از جنایات روسها و عمال کارملی آنها ۳۲ سال میګذرد، از مظالم وخیانت آنها یک افغانستان نیم جان، پارچه پارچه وزخمی دارای هزاران بیوه ویتیم ، بی کار ، بدون سرپناه ونان وبه همه چیز احتیاج باقی مانده است. حال دیګر به آسانی فرصت ونوبت به همسایه های چپاولګر، لاشخور واستعمارګران، اشغال ګران، جنایت کاران خون آشام قرن ۲۱ ونسبت به روس سفاکتر رسیده و مدت ده سال است که ملت ما درګیرآنها است. این ها هم تحت نام تروریزم، دموکراسی، حقوق زن، حقوق بشر و غیره ازلاش و پیکر باقی مانده آن تغذیه می نمایند.
۲ – روسها برای اینکه افغانستان را به آسانی مستعمره و جزء خاک خود ساخته باشد بناءً وحدت یک حزب نوکر کمونست به نفع شان نبوده از یک حزب خلق سه حزب نوکرو کمونست بوجود آوردند. ببرک کارمل جهت جلب وجزب مردم به حزب کمونست پرچم بنام حقوق تاجک و زبان فارسی و غیره عقده ها را تحریک و در همان دهه دموکراسی به دستور روسها از حزب خلق انشعاب کرده و حزب جدیدی را بنام پرچم بمیان آورد، بدینګونه خلقی ها در حزب خلق اکثریت پښتون و پرچمی ها در حزب پرچم اکثریت تاجک را تشکیل میدادند. چندی بعد حزب دیګری بنام ستم ملی به رهبری طاهر بدخشی از شاخه پرچم جدا شده که از افراطی ترین حزب کمونست و ضد وحدت ملی بشمار میرفت. روسها هنوز هم از مفکوره این حزب که در ملت جای ندارد بر ضد وحدت و یک پارچګی اقوام افغانستان به نفع خویش استفاده کرده و رول خویش را توسط لطیف پدرام وستمی های دیګر عملی میسازد- پدرامی که فاقد اخلاق شخصی و ملی بوده و به ناجی و قهرمان استقلال افغانستان اعلیحضرت امان الله خان غازی توهین و دشنام داده است. ستمی ها و دیګر وطنفروشان برای اینکه خودرا عاجل به شهرت برسانند شخصیت های ملی را که خلاف هیچ قوم نبوده توهین نموده و هم به اختلافات لسانی، قومی، منطقوی و غیره را که روسها توسط کار مل اساس ګذاشته بود دامن میزنند.
کارمل در بیانیه خویش اکثریت را اقلیت وبی فرهنګ خطاب نمود و توسط این پلان روسها توانستند آن مفکوره ضد ملی و ضد اسلامی را در حزب جمعیت اسلامی خاصتا در سطح رهبری آن نیز ترزیق و به تعداد کافی جواسیس خود را درآن جا سازی نماید.اسناد و مثال های زیاد در مورد ارتباط این ګروه با روسها مخصوصا احمد شاه مسعود و جنرال های روسی موجود است. بنده نویسنده این سطور آن روز را بخاطر دارم که در سالهای جهاد در حوضه پیښور چطور اسرای روسی توانستند تعداد از نمازګزاران را که افراد عادی ګروه جمعیت بودند شهید ساخته و مؤفقانه با هلیکوپتر روسی از قبل آماده شده فرارنمایند. به یقین که چنین یک عمل بدون روابط و معامله ګری به سطوح بالا ناممکن خواهد بود. هکذا اسناد مطبوع وغیر مطبوع فراوان موجود است و از مجالس، تعهدات و قرارداد های مخفی و پنهان از ملت افغنستان بحث می کند که بین احمد شاه مسعود قوماندان جمعیت و سفیر و جنرال های روسی در جبل السراج و دیګر مناطق، آن هم در سالهای ګرم جهاد، صورت ګرفته است. بخش ازین اسناد را هم جنرال های روسی که مسؤلیت جنګ در افغانستان را داشتند وهم مبصرین سیاسی غربی افشاء نموده اند.رئیس جمعیت اسلامی برهان الدین ربانی جوان مرګ که برای مرتبه سوم آرزوی ریاست جمهوری داشت، نیز حین سفرش به روسیه خسارات و غرامات جنګی را که حق ملت بود به روسیه بخشید.
توطیه ها و دسیسه های روسها مبنی بر هم آهنګ ساختن فعالیتهای ګروهای پرچم، ستم و جمعیت اسلامی تاریخچه سابقه و مشابه دارد و اینک چند مثال از آن:
ــ وحدت شاخه کارمل ګروه پرچم (محمود بریالی، وکیل، جنرال علومی و دیګران) با ګروه جمعیت وشورای نظار برای کسب قدرت در قبل از سقوط نظام داکتر نجیب الله ( کلیپ ملاقات پرچمی هاو احمد شاه مسعود جهت کوردینشن قوت ها در دسترس است و قبلاً از طریق رسانه های مختلف نشر ګردیده.)
ــ هم آهنګی سیاسی وفعالیت های مشترک پرچمی ها، ائتلاف شمال وبخصوص شورای نظار حین انتخابات و جرګه های که بعد از سقوط طالبان صورت ګرفته من جمله فعالیت برای نظام پارلما نی، اختیارات والی ها از حکومت مرکزی و فدرالیزم در جهت تجزیه افغانستان تاکه شمال کشور مستقیماً در ساحه نفوذ روسیه قرار ګیرد
ــ درحقیقت همه دولت دست نشانده وفاسد است ولی دست داشتن کمونست های خلقی وپرچمی، ائتلاف شمال و بخصوص شورای نظار در مافیای اقتصادی، سیاسی، فساد اداری و کشتارهای مرموزسهم بزرګ دارد. مثال های عمده آن مانند:
۱- درقست مافیای اقتصادی :مسئله اختلاس پول از کابل بانک و اختلاس وفرار قدیر فطرت رئیس د افغانستان بانک
درقسمت مافیای سیاسی :اختلافات سیاسی بین اعضاء و ارګانهای دولتی که متشکل از ګروها و اشخاص کمونست و جنګ سالار که اکنون کلمات جهاد، مجاهدین ،ملی و غیره را غصب و نسبت بخود بکار میبرند ، تخریبات این مخالفین دولت (اپوزیوسیون) بر ضد دولت در حال که خود جزء وشریک دولت هستند و بر ضد دولت جبهه می سازند- این ګروها عبارت اند از تغیر و امید از عبدالله عبدالله، جنبش از دوستم، وحدت از کریم خلیلی، پرچم از علومی بزرګان یا اعضاء شان شامل دولت و حکومت می باشند. آنها حتی بی شرمانه قبل از مؤفقیت ونتائج انتخابات سهمیه و تیکه داری وزارت خانه ها و ولایت را به خود اختصاص میدهند. در مورد شواهد واسناد فراوان موجود است.
۳- در بخش مافیای فساد اداری: حکام ارګ و شرکاء پول خریطه یی خود سرانه و بدون شفافیت از ایران ودیګر کشورها بدست می آورند و در مقابل این عمل به ایران اجازه میدهند که در امور افغانستان آزادانه مداخله نماید. رشوت و اختلاس از کارهای روزمره بوده که در همه سطوح دولتی جریان دارد، صدیق چکری وزیر سابقه حج و اوقاف و امین فرهنګ وزیر اسبق اقتصاد ودیګر مامورین دولتی دوسیه های اختلاس دارند و خلاف قانون مبالغ انګفت را بدست آوردند که تا حال محاکمه نګردیدند. رئیس جمهور که شخص ملایم است، زود ګریه می کند، زود نظرش را تغیر داده واز تصمییم خویش میګذرد و زود تسلیم میشود. که البته افغانستان هیچګاه چنین ضمام دار با جرئت! وبا ثبات! نداشته است. وی مجرمین را از یک اداره به اداره دیګر تبدیل وحمایه می نماید، وهم وظیفه دارد چپن وقرقولی بپوشد، خارج سفرنماید، بنام افغانستان پول ګدایی کند و احترامانه و با ګردن پتی برای مافیا وشورای نظار تقدیم کرده و از خدمت خویش لذت برد . بناً رئیس جمهور مانند بعضی مقامات انګلیسی دان دیګر افغان و نیمه افغان در مصاحبه ها و ملاقات ها مصروف(!) بوده وکسی دیګری نیست از مسائل مانند فساد اداری وغیره وارسی نماید.
۴ – در قسمت مافیای کشتارهای مرموز: سلسله کشتارهای مرموز سیاسی که توسط روسها و اشخاص وګروه مورد اعتماد شان مانند پرچم و دیګران صورت ګرفته از زمان جمهوری شهید سردار محمد داؤد خان آغاز می یابد. آنها خواستند تا نخست حکومت ونظام داؤد خان را ضعیف و بی اعتبارساخته و شهید محمد هاشم میوندوال را حین تحقیق به قتل رساندند و سپس اعلان کردند که وی خود کشی کرده است. بعداً برای سر نګونی آن نظام توطیه دیګری روی کار ساخته ویک تن از سران حزب خود را بنام میر اکبر خیبرخود به قتل رسانده وجسد وی را در شهر کابل مظاهره کنان حمل نمودند. بدینوسیله به شوروی وقت اطمنان دادند که حزب پرچم برای اخذ قدرت و پیاده نمودن نظام کمونستی به حمایت و اشغال آنها آمادګی دارد. خلقی ها و پرچمی ها مشترکاً وبزودی نظام جمهوری محمد داؤد خان شهید را به تاریخ هفت ثور ۱۳۵۷هجری ش توسط کودتای نظامی سقوط دادند، و این یک فاجعه بزرګ بود که بالای ملت مظلوم افغانستان تحمیل ګردید. از تلفات و اثرات منفی وارده از نظام کمونستی قبلاً به شکل مختصر ذکر به عمل آمد و متئسفانه که هنوز هم ملت ما ازین اثرات رنج میبرد.
بحث ما روی قتل و کشتارها ی مرموز بود، به سلسله این کشتارها صرف نظرازین که قاتل و یا مقتول صادق ویا خائن است ـ قتل احمد شاه مسعود، قتل عبدالرحمان وزیر هوانوردی، قتل حاجی عبدالقدیر وزیر فوائید عامه، قتل احمد ولی کرزی، قتل برهان الدین ربانی و صد ها تجار و بزرګان قوم از برنامه های مستقل ویا مشترک سازمان های جهنمی مانند کی جی بی، سازمان های منطقوی و غربی بوده میتواند. مشترک به خاطر ګفته میتوانیم که جواسیس این سازمان ها، در یک الی چندین سازمان با هم آمیخته و اهداف یک و یا چند جانبه را در مورد کسب معلومات سری ومخفی، انجام تخریبات و مخصوصاً ترور اشخاص مهم ودیګر موضوعات به پیش میبرند.
بطور مثال در دو نوع قتل مهم که مدت نه چندان دور صورت ګرفت یعنی کشتار به روز عاشورا در کابل، کندهار و کندز وقتل برهان الدین ربانی، که در هردو واقعه رئیس جمهور کرزی در خارج بسر می برد و مسؤلیت عام و تام به دوش معان اولش مارشال قسیم فهیم بود، سوال های زیادی را در ذهن مردم ایجاد کرده است. نا ممکن است که مخالفین مسلح، بدون همکاری مستقیم ویا غیر مستقیم مقامات دولتی و بخصوص امنیتی که وابستګی چند جانبه به اجنبی ها دارد، در جاهای حساس و دارای امنیت با آسانی رخنه کرده و مؤفقانه عملیات نمایند. از میر اکبر خیبر تا ربانی اکثریت قتل ها با هم شباهت داشته زیراکه ګروه پرچم و شورای نظار با هم ائتلاف کرده و به زعم آنها با تصفیه اشخاص مهم دیګر رقیب در انتخابات آینده ریاست جمهوری ندارند.
در افغنستان هر روز یک حزب و یک جبهه نو ساخته میشود، اخیراً حزب تغیر و امید ( این اصطلاح در ادبیات و فرهنګ سیاسی افغانستان مروج نبوده و ناموزون میباشد و از اصطلاح انګلیسی change and hope تحت الفظی ترجمه ګردیده است.)
یک جبهه نو ساخته که رهبرش باز هم همان عبدالله عبدالله میباشد. این احزاب وګروها که به خاطر فریب مردم و نظر به شرایط تغیرشکل وتغیر نام میکنند مبین نا کامی ها، خیانت ها، شرمساریها، ضعف اخلاق و بساعوامل دیګری در عرصه سیاسی، اجتماعی وزندګی شخصی افراد وابسته شان می باشد که جامعه از آن نفرت دارد اګر سوابق اعمال و مفکوره های این ګروها عمیقاً بر رسی و مطالعه ګردد درمیابیم که به اشخاص و ګروهای پیوند دارند که نه به مردم نه به عقاید مردم ونه به وحدت و منافع علیای کشور معتقد و پا بند بودند. آنها مانند مار های زهر دار سر از آستین استعمار ګران و دشمنان ملت ، خاک ، استقلال و وحدت ملی و در مجموع منافع ملی افغانستان بدر آوردند و زهر ریختند.
دراخیر ګروهای که تحت نام های مختلف وتشکیل مختلف تغیر شکل داده اند ولی عین پالیسی مانند (شامل در دولت ولی مخالف دولت) عین مرام( خواستار نظام پارلمانی ، خودمختاری والیها، نظام فدرالیزم وبالاخره تجزیه کشور)، نوکری بیګانګان و دیګر وجوهات مشترک داشته قرار ذیل اند:
جبهه نام نهاد ملی کنونی به رهبری عبدالله عبدالله متهم به پرچمی متشکل از(حزب تغیرر وامید، شاخه پرچم کنونی از علومی کمونست، جنبش از دوستم کمونست، وحدت از کریم خلیلی يا شیعه های طرفدار ایران، ګروه ستم یا کمونست های افراطی مربوط روسیه رهبر اولی آن طاهر بدخشی)؛ جبهه متحد ملی قبلی متشکل از اتحاد شمال (دوستم، محقق، خلیلی، شورای نظار از عبدالله عبدالله ، جمعیت اسلامی از برهان الدین ربانی، ګلاب زوی از ګروه خلق وعلومی از پرچم)؛ شورای نظار قبلاً مربوط احمد شاه مسعود؛ شورای ساختګی حل و عقد مربوط جمعیت اسلامی که برهان الدین ربانی خلاف قانون توسط این شورا به کرسی ریاست جمهوری ادامه داد؛ اتحاد بین( جمعیت اسلامی، شورای نظارو ګروه پرچم حین سقوط حکومت داکتر نجیب الله)؛ ائتلاف وياهمکاری مخفیانه شورای نظار از مسعود با اردوی شوروی در سالهای ګرم جهاد
اکثریت این ګروها که از بطن پرچم ، ستم و جمعیت اسلامی بوجود آمده از حمایه روس و ایران یکجا با تنظیم های مذهب تشیع تحت حمایه ایران کوشش دارند بنام حقوق اقلیت ها به هر طریق ولو اګر خیانت ملی هم باشد به قدرت نمائ نامشروع خود ادامه داده و افغانستان را بسوی بی ثباتی وتجزیه ببرند.