کور / بېلابيلي لیکني - پخوانۍ / اسارتنامۀ اشغالگران را نقش بر آب سازيم!

اسارتنامۀ اشغالگران را نقش بر آب سازيم!

نمايشنامۀ مضحک و فضيحت بار مزدوران خاين و وطنفروش بالاخره به پايان رسيد؛ وطبق برنامۀ قبلی آنچه باداران امريکايی شان ديکته نموده بودند، طوطی وار بر زبان راندند؛ و بدين ترتيب کشور آزاده، سربلند و پرغرور ما، افغانستان تاريخی، يکبار ديگر با اوضاع و احوال تحديدنامه و تحميلنامه های نظير لاهور، کندهار، گندمک و ديورند مواجه گرديده است .



اسارتنامۀ تحميل شدۀ مهاجمان امريکايی را بدون شک اعلام جنگ تمام عيار عليه همه آزاديخواهان، ميهن دوستان و روشنفکران راستين اين خانۀ مشترک و پُر افتخار بايد خواند؛ زيرا حضور لشکرگاه های دايمی تفگنداران سفاک و فتنه گر امريکايی، نه تنها حاکميت ملی، آزادی و استقلال سیاسی ما را با محدوديت های جدی مواجه ساخته؛ و ارزش های فرهنگی و اعتقادی ما را مورد تاخت و تاز قرار خواهد داد، بلکه تماميت ارضی و وجود اين خطۀ زنجيرشکن تاريخی را نيز تا سرحد تجزيه و نابودی، به مخاطره خواهد کشاند.


البته، مخالفت شخص من و ساير فرزندان آزاده، سربلند و پرغرور اين وطن عليه اسارتنامۀ اشغالگران امريکايی، بر خلاف جواسيس و مزدوران ايران، پاکستان، روسيه، چين و ساير کشور های مداخله گر منطقه، که به حکم باداران شان دست به چنين مخالفت و اعتراض زده، صرف و صرف برای دفاع از آزادی، استقلال، شرف و ناموس اين خطۀ غرور آفرين است و بس؛ چه تداوم حضور نيرو های امريکايی در افغانستان قطعاً و ابداً به منظور دفاع از تماميت ارضی، استقلال سياسی و حاکميت ملی ما نبوده، بلکه به خاطر تحقق پلان های هلاکتبار استعماریی میباشد، که به علاوۀ افغانستان، امنيت و ثبات ساير کشور های منطقه را نيز در معرض تهديد جدی قرار خواهد داد . اگر حضور عساکر امريکايی و ايتلافی واقعاً برای تأمين صلح و امنيت، استقرار نظام عادلانه، تحقق دموکراسی و حقوق بشر، حاکميت قانون و رفاه اجتماعی مردم ما می بود، در ده سال گذشته بايد به نتايج ملموس آن دست می يافتيم؛ حال آنکه حضور بيش از يک صد و پنجاه هزار عسکر تا دندان مسلح جمع ده ها هزار نيروی غير ملبس به يونيفورم نظامی(کمپنی های امنیتی، استخباراتی و لوژستيکی) طی ده سال گذشته برای مردم زجر کشيدۀ ما جز جنگ، خون ريزی، ويرانگری، اشک و ماتم به ارمغان نياورد. جنايتکاران، غارتگران، جاسوسان و فساد پيشگان از نخستين روز تجاوز تا حال بر شانه های مردم ما مظلوم و بيچارۀ ما سوار اند؛ و اين وضع فلاکتبار در سالهای آيندۀ حضور نيروهای امريکايی و ايتلافی، به همين سان ادامه خواهد يافت . هموطنان ما شاهد اند، که چند روز قبل نظاميان پاکستانی آشکارا مناطق سرحدی ما را هدف حملات توپخانه و ساير سلاحهای ثقيلۀ خويش قرار دادند، ولی نيروهای فتنه افگن امريکايی بدون کوچکترين مداخله در دفع و طرد آن، به تماشای اين تجاوز وقيحانۀ نظاميان پاکستانی پرداختند . ازين مثال کوچک با آسانی استنتاج می گردد،که نيرو های امريکايی و ايتلافی هيچگاه برای تأمين امنيت و ثبات به اينجا نیامده اند؛ و در آينده نيز نه تنها صلح و امنيت، عدالت و قانونيت، بهروزی و شگوفايی به ارمغان نخواهند آورد، بلکه اين خانۀ جنگ زده و ويران شده را به کانون خطرناک رقابت های منطقه يی مبدل خواهند ساخت، که در آتش آن همه هست و بود ما برباد خواهد رفت .


این عاجز به سان ساير آزادیخواهان و وطندوستان صديق کشور قبلاً مقالات مبسوطی پيرامون عزايم شوم و پيامد های خطرناک حضور عساکر امريکايی- اين پيام آوران جنگ، خونريزی، وحشت و زورگويی – در افغانستان و منطقه،به رشتۀ تحرير در آورده ام،که در سايت های ملی گرا و آزادی پرور افغان نظير« لر او بر»، « افغانستان آزاد – آزاد افغانستان » و« بينوا» ضمن بخش های متعددی به نشر رسيده؛ و خوشبختانه جزوه های جداگانۀ آن نيز با استفاده از لينک زيرين، درهر دو زبان عزيز کشور( پښتو و دری)، قابل دريافت است :


http://larawbar.org/details.php?id=29121&date=2011-11-05


اما درين اختصار بايد يکبار ديگر تکرار کرد ، که پلان اشغال افغانستان توسط عساکر امريکايی سالها قبل از وقوع حادثۀ تروريستی يازدۀ سيپتمبر ۲۰۰۱م، طرح ريزی شده بود. طراحان سياست های استعماری دولت امريکا سالها قبل بدين نتيجه رسيده بوده اند، که ادامۀ يکه تازی امریکا در عرصۀ بين المللی بيش از همه مستلزم تسلط بر منابع انرژی وساير ثروت های زير زمينی جهان است . يوريشا به مثابۀ غنی ترين منطقۀ مواد سوخت و ساير منابع زير زمينی جهان، سالها قبل جايگاه خاص و مهمی در محاسبات طراحان سياست های جهانگشايی دولت امریکا داشته است .


اوضاع در حال تغيير سياسی، اقتصادی و ستراتيژیک اين منطقه اکنون در برنامۀ پيشين نيرو های امريکايی برای تهاجم و اشغال دايمی افغانستان، اهداف ديگری را نيز شامل ساخته است . ظهور چين به عنوان دومين ابر قدرت جهانی و نزديکی آن به دولت روسيه، به منزلۀ قدرت بزرگ نظامی – اقتصادی منطقه در چهارچوب سازمان همکاری شانگهای، تلاش های رژيم آخوندی ايران جهت دستيابی به سلاح های اتمی، تشويش و نگرانی در خصوص نگهداری مطمينانۀ سلاحهای هسته يی پاکستان، به قدرت رساندن مزدوران و جاسوسان درکشور های منطقه، سرکوب جنبش های ملی و آزاديبخش، گسترش نظام سود وسرمايه وبسا اهداف خورد وکوچک ديگر همه از مسايلی است،که طی سالهای آخر، به علاوۀ سيطره بر منابع سوختی و ثروت های زير زمينی، در محاسبات و معادلات منطقه يی استعمارگران امريکايی، اهمیت خاصی کسب نموده است . البته، اهميت پلانهای اقتصادی و ستراتيژيک امريکا همواره در حال تغيير و تبديل است . چنانکه درين روز ها منطقۀ آسيا – پاسيفيک نيز به عنوان ساحۀ نفوذ ستراتيژيک – اقتصادی ايالات متحدۀ امريکا درعرصۀ جهانی اعلام شده است .


ازين رو، تداوم حضور نيروهای امريکايی در افغانستان از شرايط و نيازمندی های اساسی نقشه های استعماری دراز مدت حاکمان سياسی و نظامی دولت امريکا به حساب می آيد. امریکا و شرکای غربی آن برای تحقق اهداف دراز مدت سياسی، اقتصادی و ستراتيژیک خود در افغانستان ومنطقه با زندگی هزاران نظامی خويش بازی نمودند؛ و با هدر دادن ميليارد های دالر درين جنگ تجاوزگرانه وغير انسانی، دولت های خويش را در معرض ورشکستگی سیاسی و اقتصادی قرار داده اند . علاوه بر اين، مهاجمان امريکايی برای تحقق پلانهای غارتگرانۀ شان در افغانستان و منطقه از ده سال بدينسو بر گروه های جنايتکاران، جاسوسان، تاراجگران ، فساد پيشگان، انقياد طلبان و انواع ديگر جيره خوران و تفاله خوران استعماری، وسيعاً سرمايه گذاری نموده اند؛ و اينک همین گروه های وطنفروش، جنايتکار، چپاولگر و فاسد درکشور با تدوير اجتماع تقلبی و نمايشی موسوم به « لويه جرگه » زمينۀ مساعدی برای تأييد و تصويب اين اسارتنامۀ خاينانه به وجود آورد . اما سؤال اساسی اينست، که چنين « لويه دوکه » يا فريب کلان را چگونه می توان « لويه جرگه » – مؤسسۀ ارزشمند و پُر افتخار حقوقی – سیاسی اين مهد تاريخی، عنوان گذاشت؟! حاشا و ابدا. به دليلی که ميهن جنگ زده و بلاکشيدۀ ما از ده سال تمام ميدان جنگ و خون ريزی و تباهکاری است . حکومت جنايت پيشگان، چپاولگران، مزدوران وانقياد طلبان با آن همه حمايت سياسی و نظامی و اقتصادی مهاجمان بيگانه نه بر سرتاسر خاک افغانستان حاکميت داشته؛ و نه راهی به دلها و مغز های مردم داغديده و بيچارۀ ما دارند. علاوه بر اين، ميليون ها هموطن ما تا حال بنابه نبود صلح ، امنيت، حکومت قانونی، کار و روزگار و ساير نابسامانی های ناشی از حضور اشغالگران و حکومت فاسد کرزی در ديار مهاجرت و جلاوطنی بسر میبرند. حکومت کرزی و متحدین جنايتکارش به هيچ عنوان نمی توانند حتا از پنج فيصد نفوس کشور نمايندگی کنند. بنابرين، فيصله در بارۀ همچو مسألۀ خطير ملی و ميهنی از صلاحيت حکومت دست نشانده و تحميل شدۀ کرزی، به کلی بالاتر است .


با در نظر داشت همچو واقعيت های انکار پذير به هيچوجه نمی توان « لويه دوکهء » حکومت مزدورکرزی را مظهر ارادۀ مردم افغانستان دانست؟! مگر ممکن است لويه جرگه ای را سراغ کرد،که در آن ناموس وطن عزيز را به معامله و مزايده گذاشته؛ و از ميان دو هزار و سی (۲۰۳۰) عضو آن حتا يک افغان باشهامت پيدا نشود تا جنايات اشغالگران امريکايی را بباد انتقاد گرفته؛ و ضرورت چنين اسارتنامۀ خاينانه را از بيخ و بنياد مورد اعتراض قرار دهد؟! از همين جهت « لويه دوکۀ » حکومت کرزی، نه ارادۀ مردم آزاده، سربلند و پرغرور ما، بلکه ارادۀ مهاجمان و اشغالگران امريکايی را تمثيل کرده؛ و توهين و پوزخند آشکار به عنعنات پسنديدۀ پدران و نياکان آزادۀ ما محسوب ميگردد .


اعضای اجتماع تقلبی و فرمايشی حکومت کرزی در واقع کاری کردند، که مکلف به اجرای آن بودند. اشغالگران امريکايی و متحدين ايتلافی، با همه امکانات سياسی، نظامی و اقتصادی خويش، عليرغم همه جنايت ها، خيانت ها، بی کفايتی ها و فساد گسترده، ظرف ده سال گذشته، از اين مزدوران وکاسه ليسان استعمار دفاع و حمايت نمودند. بدون شک، اين افراد، گروه ها و گروهک های خاين ونابکار نيز برای حراست و تدوام منافع ضد انسانی خويش به حضور باداران امريکايی و ايتلافی شان اشد ضرورت دارند. تصور بکنيد، که مردم زجر کشيده وداغديدۀ ما در صورت نبود فرعونان امريکايی و ايتلافی و دار ودسته های جنايتکار داخلی شان با عاملان تجاوز، خون ريزی، ویرانگری، ظلم، بی عدالتی، بی حرمتی و فساد در وطن چه برخوردی خواهند کرد؟! روی همين دليلست، که منافع نيرو های اشغالگر و مزدوران گوناگون شان در افغانستان، پيوند عميق و ناگسستنی دارد.


البته، مخالفت ظاهری ايجنت های سازمان های جاسوسی ايران، پاکستان، روسيه و غيره کشور هابا تدوير « لويه دوکۀ » کرزی هيچگاه به معنی مخالفت و اعتراض در برابر حضور دايمی عساکر مهاجم امريکايی نبوده است؛ چه همۀ ما می دانيم و به چشم سر مشاهده کرديم، که افراد و گروه های مزدور نظير عبدالله عبدالله، احمد ضياء مسعود، امرالله صالح، رشيد دوستم، حاجی محمد محقق، حنيف اتمر و غيره از زمرۀ جنايتکاران، وطنفروشان و مزدورانی اند،که با بدرقۀ طيارات بی ۵۲ وعساکر امريکايی وارد کشور ما شدند؛ ودر ميهن فروشی، جنايت گستری، چپاولگری و فساد پيشگی حتا از گروه خاين و فاسد کرزی و شرکاء هم به مراتب پيشی و تردستی دارند. مخالفت اين افراد و گروه ها با« لويه دوکۀ » کرزی در واقع نه مخالفت و اعتراض در برابر لشکرگاه های اسارت بار نيروهای اشغالگر امريکايی، بلکه ناشی از کم توجهی و کم لطفی موقتی باداران خارجی شان بوده است .


کرزی بزدل در جلسۀ افتتاحيۀ « لويه دوکه » خود وگروه بگیلش را « شیران » خطاب کرد؛ حال آن که هموطنان نجيب ما گريختن های اين « شیران » کاغذی و پنبه يی را خوب به خاطر دارند. کرزی ترسو و بزدل هنوز دو سیلی افراد مسعود و دوستم را تحمل نکرده بود،که با محض آغاز درگيری ميان گروه های جنايتکار و تباهکار در جنگ های قدرت طلبانهء کابل، پا به فرار گذاشت . « شیران » کاغذی و پنبه يی پنجشیر نيز مانند کرزی ترسوک، به مجرد نزديک شدن طالبان به دروازه های کابل، راه خواجه بهاء الدين و کولاب را در پيش گرفتند. ساير« شیران » تنظيمی نیز به زودی سر از پشاور، اسلام آباد، مشهد، تهران، دبی، ممالک اُروپايی، کانادا، استراليا و امريکا بر افراشتند. اين متواری شدن به حال خود، مگر دويدن ها و گريختن های ثبت شدۀ اين « شیران » را حين مراسم رسم گذشت، هيچکس فراموش نخواهد کرد. نه تنها همه هموطنان ما، بلکه همه جهانيان از ورای نشرات تلويزونی تماشا کردند،که کرزی بزدل با شنيدن دو فير مرمی طالبان در يک چشم به هم زدن، صحنه را ترک کرده؛ خودرا نزد باداران امريکايی اش، به ارگ رساند؛ اما رحيم وردگ – اين فيل بي خرطوم را بايد سزاوار مدال طلايی در اين مسابقۀ فراموش ناشدنی دانست، که با وزن فيل از همه گريختگان مراسم جلو افتاد . وقتی حامد کرزی خود و شرکای جنايتکارش را « شیران » عنوان می گذارد، آياگهی از خود پرسيده است،که شیران واقعی هيچگاه به زور توپ و تانک بيگانه ها بر تاج و تخت کشور تکيه نمی زنند. کرزی بايد از خود می پرسيد، کسی که از ارگ تا باغ بالا يعنی فاصلۀ چهار – پنج کيلو متر را با بدرقۀ هيليکوپتر هاسفر می کند، می تواند لقب « شیر » به خود اختصاص نمايد؟ آيا کسانی که به خاطر مصونيت خويش در يک جلسه، نصف شهر را مسدود می سازند، نیز از زمرۀ « شیران » اند؟! روباه صفتان و موش صفتان مزدور! مگر شیری را ديده ايد،که زن و اولاد، ناموس و خاک وطنش را به وسيله امريکاييان نگهداری کند؟! شیر را زمانی شیر توان خواند،که هيچکس و هيچ جانوری را یارای مقابل شدن با او نباشد، چه رسد به آن که کسی در حريمش همخانه گردد؛ و اين درست همان صفتی است، که بزرگمرد ناموَر شبه قارۀ هند – علامه اقبال لاهوری (۱۸۷۷ – ۱۹۳۸ع) در شأن پدران و نياکان دلاور و حماسه آفرين ما گفته است :


سر زمينی کبک او شاهين مزاج


آهوی او گيرد از شیران خراج


در فضایش جُرۀ بازان تيز چنگ


لرزه بر تن از نهيب شان پلنگ


رژيم دست نشاندۀ کرزی اين اسارتنامه را « پيمان ستراتيژيک» عنوان گذاشته است؛ در حالی که پيمان يا معاهدۀ دو جانبه و چندين جانبه به معنای حقوقی کلمه، همواره ميان دو يا چند طرف متساوی الحقوق منعقد ميگردد. موقف حقوقی، سياسی، نظامی و اقتصادی رژيم مزدور و تحميل شدۀ کرزی را حتا کودکان مکتب نيز درک می کنند. مگر همين کرزی اسير و ناتوان نبود و نيست،که بنا به فشار زايد الوصف مردم مظلوم ما همواره دم از توقف بمباران های خودسرانه، تلاشی های شبانه و دستگيری های غير قانونی هموطنان بی گناه ما توسط اشغالگران امريکايی و ايتلافی زده، ولی اشغالگران خودسر هيچگاه گفتارش را دو توت ارزش نداده است . هموطنان عزيز ما به خاطر دارند، که کرزی مزدور و سازشکار مدت ها قبل به مردم وعده سپرد تا موانع سميتی در جاده ها و خيابانهای شهر کابل و ولايات را به زود ترين فرصت بر طرف سازد، ولی تا حال اثری از بجا آوردن آن وعده ديده نشده است . کرزی بيچاره صد ها بار از موجوديت و عملکرد حکومت موازی مؤسسات غير حکومتی خارجی ( اين جی او ها) و کمپنی های امنيتی، استخباراتی و لوژستیکی خارجی در پهلوی حکومتش شکوه نموده؛ و گاهگاه از فرط چنين مداخلات و دست درازی های باداران خارجی، مجبور به تضرع و اشک ريزی گرديده، اما با آن هم تا حال جرأت نکرده است تا يک کمپنی فرعونان امريکايی را از فعاليت باز دارد . اين را هم همۀ ما ميدانيم، که کرزی سازشکار و بی اراده صد ها بار از عمل قاطعانه در برابر چپاولگران، دزدان و مرتکبين فساد در ادارات دولتی سخن به ميان آورده است، اما مردم تا حال هيچ وزير، معين، سفير، ريیس وغيره چپاولگران زورمند را در عقب میله های زندان مشاهده نه کرده اند. جنايتکاران، زورمندان، قاچاقبران، غارتگران، غاصبان جايداد های شخصی و دولتی و انواع گوناگون زورمندان قانون شکن همه تحت حمايت و پيشتبانی حکومت دست نشاندۀ کرزی، زندگی پُر ناز و نعمت دارند. فهرست همچو موارد بسيار طولانی است، که درين ايجاز و اختصار نمی توان از همه نام برد .


حکومت خاين و وطنفروش کرزی حالا از منافع « پيمان ستراتيژيک » با امريکا حرف می زند؛حال آن که نمايندگان مزدور و وابستۀ شان در« لويه دوکه » تا حال مسودۀ چنين اسارتنامۀ ننگين استعماری را ملاحظه نه نموده اند؛ چه رسد به اين که متن آن از طريق وسايل اطلاعات همگانی در دسترس عموم هموطنان ما قرار گيرد. مگر می شود « نمايندگان » مردم را به مشوره و مباحثه فراخواند، در حالی که خبری از مسودۀ سند مورد بحث و مشوره، وجود نداشته باشد؟!


روی اين دليل حکومت پوشالی، خاين وفاسد کرزی نه قصد داشته است؛ ونه به هيچ صورت قادر خواهد بود تا از پذيرش تحميلنامۀ فضيحت بار اشغالگران امريکايی سر باز زند؛ زيرا چنين حکومت تحميل شده و دست نشانده از معاشات و امتيازات مالی گرفته تا همه برنامه های سياسی، نظامی و اقتصادی آن، متکی به نيرو های مهاجم امريکايی و ايتلافی است .


بديهی است، که مزدوران و جاسوسان سازمان های استخباراتی ايران، پاکستان، روسيه، چين و غيره کشور ها در پارلمان نامنهاد نيز به هيچوجه قادر نخواهند بود تا از تحميل چنين اسارتنامۀ خاينانۀ اشغالگران امريکايی جلوگيری به عمل آرد. چنانکه در انتخابات « اولسی جرگه » شاهد بدترين خيانت ها، تقلب ها و تخلف ها بوده ايم، تصميمگيری چنين نهاد تحميل شده و تقلبی پيرامون اسارتنامۀ اشغالگران نيز به هيچوجه نمی تواند معجزه ای برپا کند. از جنايتکاران، جواسيس و مزدوران نبايد تصميمی راتوقع داشت، که با سرشت دستنگری و گماشتگی شان مطابقت و همخوانی نداشته باشد.


بدين گونه، اسارتنامۀ ننگين اشغال سرزمين آزاد و سربلند ما بعد از تغييرات سطحی و ظاهری پارلمان نامنهاد و مزدور، سرانجام به امضاء خواهد رسيد؛ و حادثۀ سياه ديگری در تاريخ شکوهمند اين سرزمين پُر افتخار، ثبت خواهد شد؛ امامردم دلاور و حماسه آفرين ما هيچگاه به اين اشغال شرم آور و ظالمانۀ مهاجمان امريکايی تن در نخواهند داد. همانگونه که پدران و نياکان بی باک ما همواره تاريخ پُر افتخار شانرا با جانفشانی ها و قربانی ها رقم زده اند، فرزندان آزاده، غيورو سلحشور شان نيز سيطرۀ عساکر بيگانه را در ميهن عزيز خويش تحمل نخواهند کرد.


بدون شک، تحميل اشغال ظالمانه، جنگ، خون ريزی، تباهی و ویرانگری در کشور را بيش از پيش شدت خواهد بخشيد . در شعله های اين جنگ خوين و تباهکن، بر خلاف ادعا های وطنفروشان شرف باخته، که داد از منافع لشکرگاه های اسارت بار امريکايی می زنند، صدمات بزرگ و شديد بر پيکر جامعۀ ما وارد خواهد آمد؛ و حتا اين خطۀ مرد خيز باستانی را در معرض خطر تجزيه و چند پارچگی قرار خواهد داد.


فرزندان مزدور و فروخته شدۀ شاه شجاع و يعقوب خان و عبدالرحمان خان بعد از سالی چند در صحنۀ سياسی مملکت مجال حکمروايی نخواهند داشت؛ ولی ميليونها هموطن رنجديدۀ ما سالهای سال از خيانت ملی اين مزدوران و وطنفروشان غرق در خون و مصيبت خواهندشد؛ اما پيروزی نهايی از مردم آزاد و سربلند ما خواهد بود. چنانکه لشکر های تجاوزگر کوروش و سکندر و چنگيز و پرنگی و شوروی مجبور به ترک اجباری اين خاک مرد خيز و تسليم ناپذير گرديدند، اشغالگران امريکايی نيز بايد بدانند، که امضای اين يا آن اسارتنامه با مزدوران دست نشاندۀ شان در کابل، هرگز به معنای اشغال دايمی اين مرزوبوم زنجیرشکن و شکست ناپذير نخواهد بود. افغان های پُرغرور و آزادی پرور ما با وقربانی ها و حماسه های متهورانۀ خويش يکبار ديگر ثابت خواهند ساخت، که سرزمين شان نيستگاه و قبرستان امپراتوری هاست .


ناگفته پيداست، که دست يافتن به اين آرمان مقدس و والا ، پيش از همه مستلزم وحدت و يکپارچگی کليه نيرو های آزادیخواه و ميهن دوست اين سرزمين پُر افتخار تاريخی است . همانگونه که مزدوران و جيره خواران گوناگون استعمار به منظور منافع ضد بشری خويش در يک صف واحد جمع شده اند؛ و ميراث اجداد غيور و از بند رستۀ ما را به حراج گذاشته اند، بر مجاهدين راستين و وطندوستان آزادۀ ما نيز فرض است تا دست به دست هم داده؛ در راه شکست و نابودی اين پلان خاينانهء اشغالگران بيگانه و مزدوران گوش به فرمان شان، به مبارزه و مجادله برخيزند.


افغانستان عزيز، خانۀ مشترک همه اقوام، قبايل و گروه های نژادی، قومی، مذهبی و لسانی است . قربانی و جانفشانی در راه دفاع از آزادی، استقلال، يکپارچگی و آسايش آن، وجيبۀ ملی و ميهنی فرد فرد ماست . حماسه سرای بزرگ زبان پارسی – حکيم ابوالقاسم فردوسی ( ۳۲۹ – ۴۱۱ هـ ق) اندر اين باب چه زيبا می سرايد:


چو کشور نباشد تن من مباد


بدين بوم و بر يک تن مباد


همه سر به سر تن به کشتن دهيم


از آن به که کشور به دشمن دهيم