کور / سياسي / منافقت و دو رويی – سرلوحۀ سياست های ايران

منافقت و دو رويی – سرلوحۀ سياست های ايران

رژيم توسعه طلب و مداخله گر آخوندی ايران با شعار« نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی » پا به عرصۀ وجود گذاشت؛ اما در عمل همواره دنباله رو شرق وغرب بوده است . درين مقالۀ مختصر مواردی چند از منافقت و دو رويی آشکار آخوند های حاکم بر رژيم ايران را تقديم خوانندگان عزيز می داريم تا خود قضاوت نمايند، که در حرف و عمل اين مدعيان دروغين اسلام، شيعيزم و فارسيزم چه تناقضاتی وجود دارد .



وضع رقتبار و المناک اهل تسنن ايران مسألۀ است، که منافقت و دو رويی رژيم خبيث آخوند های ايرانی را به خوبی برملا می سازد. بر آگاهان امور پوشيده نيست، که تحت نظام اختناق آور آخوندی، علمای اهل تسنن سيستان وبلوچستان، کردستان و ساير مناطق ايران با بی رحمی تمام کشته يا زندانی می شوند. مدافعان کاذب و رياکار تشيع جهان در حالی که به سُنيان مظلوم کشور خود حق پربا کردن مراسم مذهبی شان را نمی دهند، در ساير کشور ها تحت پوشش دروغين دفاع از حقوق و آزادی های شيعيان، بی شرمانه دست به توطيه چیني و فتنه انگیزي می زنند.


ادعا های بلند بالای رژيم منافق آخوندی ايران مبنی بر حمايت از حقوق و آزادی های مسلمانان جهان در واقعيت امر با هيچگونه اصول و موازين پذيرفته شدۀ انسانی، اسلامی و اخلاقی مطابقت ندارد؛ زيرا هموطنان ما همه شاهد بوده اند،که مزدوران رژيم منحط و بې عاطفۀ آخوندی در برابر پناهندگان مظلوم و مصيبت زدۀ افغان به چه اعمال مستهجن و دور از کرامت انسانی توسل نه جستند؟ اين بيت سخنور بزرگ – سعدی شيرازی ( ۶۰۶ – ۶۹۱ هـ ق) اندر باب همچو دجالان و شيادان ،چه خوب مصداق می یابد:


گر تو قرآن بدين نمط خوانی


ببری رونق مسلمانی


خوانندگان آگاه ما مضحکۀ ايران گيت یا ايران کنترا را در سال ۱۹۸۶م خوب به خاطر دارند،که رژيم دو روی آخوندی ايران مانند امروز در ظاهر « مرگ بر امريکا»، « مرگ بر شيطان بزرگ » و « مرگ بر اسراييل » شعار می دادند، ولی درخفا جهت به دست آوردن اسلحۀ امريکايی از هيچ نوع سازش و تبانی با ادارۀ رونالد ريگن دريغ نه ورزيدند.


بر خبرگان سياسی کشور ما نيک هويداست،که رژيم آخوندی ايران علی رغم هياهوی ظاهری مبنی بر دفاع از جهاد مردم افغانستان عليه نيروهای مهاجم روسی و حکومت دست نشاندۀ شان، در عقب پرده با حکومت نجيب الله نيز به مذاکره و مقاوله می پرداخت . گزارش های منتشره درين زمينه حاکيست،که در توافقات سری ميان حکومت نجيب الله و رژيم استيلاء گر ايران از اعطای خود مختاری به هزاره های باميان، بحث به عمل آمده بود . اين توافقات دو جانبه، اگر از يک جانب بر عمرحکومت انزواء يافته و محاصره شدۀ نجيب الله، که با دشواری های گوناگون سياسی و اقتصادی در کشور دست و پنجه نرم می کرد، تا حدودی می افزود؛ از جانب دیگر به حکمروايان رژيم مداخله گر ايران فرصت می داد تا با دست باز تحت پوشش کمک های انساندوستانه در امور داخلی افغانستان، به خصوص مناطق هزاره نشين ما، مداخله نمايند. اسلحۀ جا سازی شده در محموله های پرواز های مشهد – باميان، جنگجويان حزب وحدت اسلامی را قادر می ساختند تا مواضع نظامی خويش را نه تنها در برابر رقبای مسلط در منطقه ، به ويژه حزب اسلامی و جمعيت اسلامی، بيش از پيش مستحکم ساخته، بلکه به مثابۀ يک نيرو ی نظامی تعيین کننده در شرايط بعد از سقوط حکومت نجيب الله، تبارز يابند.


آخوند های منافق ايران چگونه می توانند داد از مخالفت و دشمنی با ايالات متحدۀ امريکا يا به قول خود شان « شيطان بزرگ » حرف بزنند، در حالی که از تجاوز بی شرمانه و ظالمانۀ آنان بر سرزمين سربلند و پُر افتخار ما، افغانستان عزيز، با تمام قواء حمايت و پشتيبانی به عمل آوردند. مگر ممکنست از يکسو حضور تفنگداران امريکايی و تأسيس لشکرگاه های دايمی شان را در افغانستان اشغال شده به باد نکوهش و انتقاد گرفت؛ ولی از سوی ديگر به کمک و همکاری رژيم دست نشاندۀ حامد کرزی وگروه های مزدور شامل در آن ( اتحاد شمال ) شتافت؟!


کشور جنگ زدۀ عراق را در نظر بگيريد. آخوند های حاکم بر رژيم توسعه طلب ايرانی مانند افغانستان در سرزمين آشوب زده و ويران شدۀ عراق نيز از يکسو هياهوی تجاوز امريکا و متحدينش را به راه انداخته اند؛ و از سویی هم کليه طلايه داران و حاميان تهاجم استعماری امريکا و شرکاء چون آيت الله محمد باقر حکيم و عزيز حکيم رهبران « شورای عالی برای انقلاب اسلامی در عراق »، مقتداء صدر رهبر جنبش صدر، نوری المالکی رهبر « حزب دعوت اسلامی »، احمد چلبی جاسوس بدنام سي . آی . اې . و دهها نوکر گوش به فرمان استعمار امريکايی و اروپايی را با همه نيرو و توان شان، مورد تفقد و پشتيبانی قرار داده اند. از آخوند های محيل و مزور ايرانی بايد پرسيد: هرگاه امريکا و شرکای تجاوزگرش را جنايتکار و متجاوز عنوان می گذاريد، آنگاه مزدوران زرخريد شان را نيز بايد گروه ها جانی و خاين خطاب نماييد. درين منطق ساده و روشن، جای هيچ ابهام و پيچيدگی وجود ندارد؛ چه همگان میدانند، اگر همچو گروه های سياهکار و معامله گر داخلی وجود نمی داشت، استعمارگران امريکايی و اُروپايی هرگز نمی توانستد افغانستان، عراق و ليبيا را مورد تاخت و تاز نظامی خويش قرار داده؛ و راه را برای اشغال دايمی آن، هموار سازد. بی نياز از اثبات است، که گروه های مزدور و وطنفروش عراقی نيز به سان برخی گروه های خاين و جنايتکار افغانستان در آغوش گرم و پر عطوفت رژيم فرتوت آخوندی ايران، پرورش يافته اند. بنابرين، درکليه جرم و جنايت اين گروه های مزدور وخود فروختۀ عراقی، بيش از همه دست رژیم آخوندی ايران مضمر است .


ماجرای دستگير شدن پانزده ( ۱۵) کارمند نيروی بحری انگلستان توسط پاسداران انقلاب ايرانی را همه خوانندگان آگاه ما به خاطر دارند. در حالی که زمامداران رژيم آخوندی در اول وهله از تجاوز به قلمرو بحری شان صحبت می نمودند،که جرميست سنگين وخطير؛ اما بعد از مواجه شدن با تهديد های مقامات انگليسی در زمينه، به زود ترين فرصت همه کارمندان دستگير شده را نه تنها بری الذمه از همه اتهامات وارده اعلام نموده، بلکه توأم با تحايف و هدايا، تحويل کشور شان ساختند. اين مورد چاکرمنشی آخوند های ترسو را نه تنها ريا کاری و دو رويی، بلکه جبن وبزدلی نيز نام باید گذاشت؛ و اين در حالی است، که اربابان همين رژيم آخوندی صد ها مهاجر مظلوم و درماندۀ افغان را، که نه متجاوز بودند و نه جاسوس، خلاف همه موازين پذيرفته شدۀ حقوقی و انسانی، جوخه جوخه به پای دار بردند؛ و انواع مظالم و اهانت های ضد بشری را در حق پناهندگان بيچارۀ ما روا داشته اند.


وضع متشنج شرق ميانه و شمال افريقا مثال برجسته ای است، که بر منافقت و دو رويی رژيم فتنه گر ايران، یکبار ديگر مهر تأييد و صحه می گذارد . خوانندگان گرامی به طور واضخ و آشکار مشاهده می نمايند، که رژيم آخوند های مکار ايران از تهاجم وحشيانۀ نيروهای استعمارگر عليه مردم لیبيا در عمل حمايت و پشتيبانی نموده؛ و گروه های مزدور و تروريست ليبيا را در رسانه های جمعی کشور شان، به نام « نيرو های انقلابی » ياد می کنند، در حالی که مظاهرات و اعتراضات طيف وسيعی از مخالفان سياسی خويش را به نام شورش ايادی امريکا، انگليس، اسراييل و ساير ممالک بيرونی، به گلوله می بندد. مگر می توان کسانی را انقلابی شمرد،که به فرمان، رهنمايی، اسلحه، پول، مهمات و وسايل استعمارگران جنايتکار، دست به عصيان و طغيان زده اند؟! آيا سرکردگان رژيم خرافاتی وکربلايی ايران می توانند ازين حقيقت آشکار و روشن انکار ورزند،که تهاجم نظامی عليه ليبيا نه به خاطر محافظت و صيانت از مردم بی دفاع ملکی، بلکه به منظور تحقق اهداف و مقاصد سياه استعماری سازماندهی شده است،که به علاوۀ ليبيای جنگ زده و ويران شده، استقلال و هست و بود سایر ملل همجوار را نيز در معرض تجاوز و چپاولگری قرار خواهد داد . ازين رو، همدستان جنايات هولناک جنگی استعمارگران در ليبيا را نمی توان چيز ديگری نام گذاشت، مگر گروه های مزدور و خود فروخته . هزار نفرين و لعنت بر « انقلابی » که زير سايۀ شوم بم ها و راکت های دد منشانۀ استعمارگران جنايت پيشه، به پيروزی می رسد. بدين ترتيب، واضح و روشن می بينيم، که آخوند های منافق ايران با دفاع از گروه های مزدور و جنايتکار در افغانستان، عراق و ليبيا عملاً از منافع امپرياليستی ايالات متحده، کشور های استعمارگر غربی و اسراييل دفاع می کنند .


شکی نيست،که مردم ليبيا تحت رژیم يکه تاز و انحصارگر قذافی از حقوق و آزادی های سياسی محروم بودند؛ اما با وصف آن هم نيروهای استعماری جهان هيچ حق نداشت و ندارد تا با توسل به زور و قوه و استخدام گروه های دهشت افگن، به سرنگونی آن مبادرت ورزد. حکومت انحصارگر و توتاليتير قذافی با همه معايب و نارسايی هايش بر رژيم واپس گرای آخوند های ايرانی، دولت فرتوت عربستان سعودی، امارت های مرتجع خليج، رژيم مستبد علی عبدالله صالح و دولت های مزدور شمال افريقا چون مراکش، تونس، الجزاير و مصر ده ها بار شرف داشت؛ چه دولت قذافی برای ارتقای سطح زندگی مردم ليبيا و پیشرفت اقتصادی قارۀ افريقا در مجموع، خدمات ارزنده و شايان توصيفی انجام داده بود،که جزييات آن بر آگاهان و کارشناسان امور به خوبی مبرهن است .


درين بخش نوشته، سخنی چند از وضع بحرانی و نابسامان سوريه به عرض می رسانيم تا در روشنی آن به منافقت و دو رويی آخوند های حاکم ايرانی، بيش از پيش پی ببريم . چنانکه قبلاً اشاره رفت، رژيم مداخله گر و توسعه طلب ايران، گروه های تروريست و مزدور ليبيا را نيروهای« انقلابی » عنوان بخشيده؛ در حالی که مخالفين رژيم بشار الاسد در سوريه را از شروع تا حال به نام گروه های اجير و دهشت افگن، خطاب می کنند؛ حال آن که واقعيت چيز ديگری است . بر خوانندگان دانشمند و اهل نظر ما پوشيده نيست،که رژيم بشار الاسد نيز مانند دولت متلاشی شدۀ معمر قذافی، هيچگاه رژيم آزاد و دموکراتيک نبوده است . معذالک، اين خصوصت به هيچ دولت يا دول خارجی حق نمی دهد،که تحت اين يا آن نام برای سرنگون کردن آن دست به جنگ تجاوزگرانه يا ساير اعمال نا شايسته بزنند؛ زيرا حاکميت ملی کشور ها مطابق به اصول و ضوابط مندرج در منشور سازمان ملل متحد و همه موازين حقوق بين الملل از هر نوع تجاوز و تخطی مصون است . روی اين استدلال، تغيير يا سرنگونی رژيم های مزدور، مستبد، فاسد، استثمارگر يا هر بد و بلای ديگر فقط حق انحصاری مردمان همين ممالک است نه نيرو های استعمارگر منطقه يی و جهانی، که همواره برای تحقق منافع غير انسانی شان، به بازی های خونين و خطرناکی توسل می جویند.


اما مخالفان رژيم اسد نيز مانند مخالفان رژيم قذافی از گروه های متعددی تشکيل يافته اند. در ميان آن احزاب، گروه ها و شخصيت های به ملاحظه می رسند، که در مبارزات شان عليه رژيم بشار الاسد به هيچ کشور خارجی يا هيچ سازمان استخباراتی بيگانه وابستگی نداشته؛ و به هيچ نوع اعمال تروريستی و خشونت آميزی، مبادرت نه ورزيده اند. در جوار آنان، گروه های مزدور تروريستی و افراطی نيز مصروف فعاليت اند،که برای سقوط رژیم اسد از کشور های بيگانه اسلحه، پول، مهمات و دساتير دريافت می دارند. بدين ترتيب، نه ادعای ادارۀ اوباما و متحدين اروپايی شان مبنی بر مردمی بودن و خصوصيت مسالمت آميز اعتراضات در سوريه درست بوده؛ و نه هم ادعای رژیم آخوند های ايرانی که با توجه به منافع ستراتيژيک شان در سوريه و منطقه، قاطبه مخالفان او را تروريست و اعضای القاعده عنوان می گذارند. برخورد سليقه يی رژيم آخوندی ايران، ايالات متحدۀ امريکا و متحدان اروپايی شان در برابر قيام های ملل عرب، در واقع مثال آشکار و بارزی است، که از منافقت و دو رويی آنان در سرتاسر جهان، به بهترين وجه پرده برداشته است .


از آن چه گفته آمديم، نتيجه بايد گرفت، که سياست های رژيم آخوندی ايران در بسياری موارد بر منافقت و دو رويی استوار بوده است . سردمداران رژيم حاضر اند به منظور تحقق منافع سياسی، اقتصادی و ستراتيژيک خويش در منطقه و جهان، به هر عمل ضد انسانی و ضد اسلامی تن در دهند. همانگونه که « حقوق بشر »، « دموکراسی »، « آزادی زن »، « تأمين عدالت »، « حاکميت قانون »، « ايجاد جامعۀ مرفه » و ساير شعار های پُر زرق و برق دولت های استعمارگر غربی حيله و خدعه ای بيش نبوده، شعار های دفاع از فارسيزم و شيعيزم رژيم آخوند های مکار ايرانی نيز تزوير و نيرنگی بيش نيست . فارسی زبانان و شيعيان نجيب جهان بايد بدانند،که آخوند های هيژمونيست ايرانی در واقعيت امر پی استقرار امپراتوريی هستند،که بر مبنای آن بايد همه ملت های ضعيف ونحيف منطقه تحت عنوان زبان، فرهنگ و مذهب مشترک، نخست به جولانگاه بازی های استعماری و سرانجام به مستعمرات تمام عيار آنان مبدل گردند.