اين بار اول نيست که افغانستان عزيز شاهد بدبختى هاى ناميمون بوده، و به امر حکام خارجى و حکومت دست نشانده کابل افغانها به نام هاى اين و ان قتل گرديده و ملت عزيز را در رونق خون شنا مى بخشند. دشمنان ديرينه اسلام و افغانستان هيچ وقتى هم خواهان يک کشور اسلامى درينجا نمى باشند و از نيرنگ هاى مختلف استفاده مى نمايند تا در افغانستان صلح ثبات و امنيت دايمى استحکام نگردد. کابل که مرکز افغانستان است باشنده گان آن هميشه از بى امنيتى، قيمتى اجناس و کارهاى خود سرانه مسئولين آن در قبال شهر يان آن شکايت مى نمايند، ليکن دولت افغانستان تمام شکايات مردم در آنجارا ناديده گرفته رويه خويش را با مردم روز بروز سخت ترميسازد. قتل رهبر جمعيت اسلامى افغانستان و ريس شورى عالى صلح برهان الدين ربانى يک واقعه پديد آميز نبوده از سال هاى متمادى بدينسو مردم افغانستان بالخصوص شهريان کابل شاهد چنين حادثات مى باشند.
در افغانستان بخاطر اينکه امنيت مردم تأمين نيست رقم غارت، ترورها و غيره چيزهائيکه اجتماع راهيجانى ساخته روز بروز بلند رفته حتى اينکه در داخل منازل شان نيز سروجان آنان محفوظ نبوده است. مردم مجاهد و قهرمان افغانستان فعلاً به اين نتيجه رسيده اند که مى توانند تفکيک ميان دوست و دشمن نمايند دشمنان اصلى و دوستان اصلى افغانستان را به مردم و جهانيان هرچه خوبتر معرفى بدارند، بعد از اينکه استاد ربانى ريس شورى عالى صلح و رهبر جمعيت اسلامى افغانستان در مرکزيت امنيت و درپهلوى سفارت امريکا بقتل ميرسد گروه هاى مخالف دولت نيز مسئوليت آن را بعده نگرفتند، ليکن بعضى اشخاص باز هم مسئوليت آنرا بالاى مخالفين دولت افغانستان انداختند خصوصاً استاذ سياف به لهجه نهايت تند قتل آنرا باترور احمد شاه مسعود يک برنامه مشرک خواند. مردم افغانستان که حالا به نيرنگ هاى مختلف دشمنان اسلام و افغانستان هر چه بيشتر پى بردند دو روز بعد از قتل استاد ربانى مظاهرات را در کابل براه انداختند، در طى تظاهرات آنها عامل اصلى بحران فعلى در افغانستان را استقرار نيرهاى به اصطلاح حافظ صلح در حقيقت دشمنان صلح خواندند مظاهر کننده گان اظهار نمودند که در قدم اول نيروهاى امريکايى بعد از آن بريتانوى هميشه کارهاى خود سرانه نموده مرتکب قتل و اذيت مردم بى گناه گرديده اند پس تاکه در افغانستان خارجى ها باشند هيچ کسى هم به تامين امنيت مؤفق شده نمى تواند، آنها عاملين قتل استاد ربانى راتوطئه امريکا دانستند ماهم به حيث يک افغان مسلمان از اظهارات مردم کابل دفاع نموده با آنها موافق هستم ترور استاد ربانى يکى از جمله برنامه هاى ديرينه و مملو از ايجاد اختلافات ميان افغانها مى باشد تا بتوانند ميان افغانها اضافه تر فاصله ايجاد نمايند، مسئوليت ترور رهبر جمعيت اسلامى افغانستان را به دلايل ذيل به امريکايى ها و دولت دست نشانده شان راجع مينمايم.
١- آيا اين ممکن است که در قلب امنيت کابل (وزيراکبر خان) پهلوى سفارت امريکا انتحارى خود را بداخل خانه رئيس شورى عالى صلح برساند؟ هر گرنه و از چندين کمر بندهاى منظم امنيتى و بدون تعقيب و تفتيش به آنجا برسد امروز در خانه يک مامور عادى دولتى هم سيستم هاى نصب گرديده تا بتواند مرور مردم را بطور عادى تفتيش نمايند استاذ ربانى يک شخص عادى نبوده و اين عمل حتماً در حق آن روى مصلحت خارجى ها صورت گرفته
٢- مقامات دولتى هيچ وقتى هم بامردم شناخته نشده و مجهول الهويه به عنوان نماينده کدام گروه يا کدام شخص ملاقات نمى کنند تادرميان شان ضمانت ها و اطمينان کامل موجود نباشد پس شخص که در عمامه اش بارود را جابجا کرده بود کى بود، چه نام داشت کدام گروه آنرا از خود خوانده؟ پس اين هم پاشيدن خاک خارجى ها درچشم مردم افغانستان مى باشد.
٣- اگر ربانى را شخص به عنوان قوماندان طالب روى حمله فدايى از بين مى برد طبق معمول مسئوليت آنرا نيز آنها بدوش مى گرفتند درحاليکه سخنگوى طالبان آنرا تائيد نه بلکه ردنمود صراحتاً اظهار نمود که درين عمل طالبان دخيل نمى باشد
٤- بعد از اينکه حادثه رخ ميدهد پوليس ساحه مذکور دو تن را به جرم دست داشتن در قتل استاذ ربانى باز داشت نموده که يکى آن تبعۀ امريکايى ميباشد و بصورت هيجان خود را از صحنه انفجار به جاى ديگر ميرساند که پوليس آنرا بازداشت نمود
٥- مسئله ديگر اينکه استاد ربانى باوجود اينکه به امريکايى ها خدمات فراوان را انجام داده ليکن درين اواخر ربانى مخالفت طرح برنامه صلح رانموده بود او در سيستم آن با امريکا مخالفت داشت که بعد از آن به ايران سفر نمود.
٦- در تهران استاذ ربانى نيز بخاطر اينکه در ظاهر سخنانش با رئيس جمهور کشور ايران در کنفرانس اسلامى بيدارى تکر نداشته باشد بالاى پاليسى فعلى امريکا انتقاد شديد نموده و لشکر کشى امريکا را به افغانستان عمل نادرست خواند که اين عمل نيز امريکايى ها را ناراحت نموده و توجه شان را از استاذ ربانى به سوى جاى گزينش معطوف نمود تا اينکه روى يک توطئه آن را براى هميشه از صحنه سياسى افغانستان دور نمودند.
جاى نهايت افسوس اينست که رئيس صاحب شورى صلح وقتى فهميد که امريکايى ها دوستان ما شده نمى توانند که گپ از گپ ګذشته و در فکر مرگش شدند او در اخير اظهار نموده بود که پروسه صلح يک پروسه امريکايى به نفع اشغالگران مى باشد و استاذ را بيجاى سرگردان نموده بود، اگر چه بودن استاذ ربانى درصحنه سياسى افغانستان کدام مفاد به مردم آنکشور نداشت ليکن مسئله اصلى اينست که قتل وى سبب ايجاد مشکلات و اختلافات ميان افغانها شده ميتواند که اقوام افغانستان را ديگر هم به پارچه ها تقسيم نمايد بعداً سبب تداوم جنگ در افغانستان گردد. افغانستان در مرحله نهايت اساس قرار داشته که امريکايى ها اعتراف به شکست نمودند و بخاطر اختلافات بعد از خروج شان ميان افغانها نيز مى کوشند تا يکى را براى ديگر شان قاتل معرفى نمايد در حقيقت درتمام قضاياى کشتار ها و ترور ها امريکا دخيل بوده و نمى توانند با اينقدر امکانات و ساز برگ باز هم امنيت را تامين نمايند حالا راه حل اينست که تمام مردم افغانستان دست به هم بدهند و عاملين اصلى بحران فعلى در کشور را به جهانيان معرفى بدارند و اعلام نمايند تا وقتيکه اشغالگران امريکايى در اين جا باشد سر و مال هيچ کسى هم درامان بوده نمى تواند امنيت سرتا سرى کابل و تمام شهرهاى افغانستان وقتى خوبتر تأمين ميگردد و سلسله کشتار ها و ترور شخصيت هاى اسلامى و غير اسلامى پايان مى يابد که نيروهاى خارجى اشغالگر بدون کدام قيد و شرط از افغانستان عزيز خارج شوند و مردم افغانستان را بگذارند تا سرنوشت شان را خود تعين نمايند.