کور / سياسي / گروه شبه نظامی افغان سی آی ای

گروه شبه نظامی افغان سی آی ای

نوعی از ساختارهای نقض کنندۀ حقوق بشر و موازی با حکومت


 در سپتمبر 2010، زمانی که کتاب “جنگ های اوباما”، از باب وُدوارد، ایدیتور و ژورنالیست تحقیقی روزنامۀ واشنگتن پوست، از چاپ برآمد، یک نسخۀ این اثر تحقیقی به من هم رسید. باب وُدوارد مانند کتاب قبلی خود، “بوش در جنگ”، در اثر جدیدش (جنگ های اوباما) خواسته است تا یک سلسله حقایق درونی ادارۀ اوباما را از اولین روزهای انتخابش به حیث چهل و چهارمین رئیس جمهورایالات متحدۀ امریکا، بیرون آورد. این کتاب که حاصل صدها ساعت مصاحبه با مقامات کلیدی، اسناد محرمانۀ دولتی و یادداشت ها از ملاقات ها و جلسات مهم شخص رئیس جمهور و اعضای ادارۀ وی می باشد، بیشتر روی جنگ افغانستان، ستراتیژی ادارۀ اوباما برای افغانستان و پاکستان، اختلافات میان رهبری نظامی و ملکی دولت امریکا در این جنگ و همچنان عملیات جنگی مخفی در پاکستان و مناطق سرحدی آن کشور با افغانستان، متمرکز است.


هدف مطلب هذا در اصل معرفی این کتاب که اکنون نزدیک به یک سال از چاپ آن می شود، نیست بلکه سعی می شود تا عملیات جنگی مخفی که ازسوی سازمان استخبارتی امریکا توسط عناصر اجیر افغان و پاکستانی در هردو طرف خط دیورند صورت می گیرد و باعث بروز مشکلات برای حکومت مرکزی و مردم جنگزده و بیچارۀ ما می گردد، تا حد امکان روشن گردد، که مؤلف کتاب یادشده، اولین افشاءگرِ موجودیت و فعالیت گروه اجیر افغان سی آی ای در افغانستان می باشد. 


باب وُدوارد، افشاءگرِ فعالیت ملیشه 3000 نفری افغان ِ سی آی ای


باب وُدوارد می نگارد1 که به تاریخ 9 دسمبر 2008، مایکل وسانت هایدن، رئیس سازمان استخباراتی امریکا (2006-2009) رئیس جمهور تازه منتخب (اوباما) را برای دو ساعت ملاقات نمود و راجع به عملیات جاری- مخفی سی آی ای در بیش از 60 کشور جهان به وی توضیحات داد. وُدوارد می افزاید که در جریان توضیحات ، اوباما از هایدن راجع به فعالیت سی آی ای در پاکستان پرسید. هایدن گفت: “در حدودِ هشتاد فیصد حملات امریکا در جهان، در آنجاست. آسمان (پاکستان) در اختیار ماست. طیاره های بی پیلوت جنگی از پایگاه های مخفی ما در پاکستان نشست و برخاست می کنند…”2


به قول از باب وُدوارد، هایدن در ارتباط به افغانستان به رئیس جمهور اوباما گفت که ما “عملیات مهلک و دیگر نوع عملیات مخفی خود را مستقلانه و یا در حمایت از اردوی امریکا در افغانستان انجام می دهیم.” این شامل حملات طیاره های بی پیلوت و فعالیت گروه مسلح 3000 نفری افغان سی آی ای یا CTPT (Counter-terrorism Pursuit Teams) می باشد.


با چاپ این کتاب، باب وُدوارد برای اولین بار موجودیت و فعالیت یک گروپ شبه نظامی افغان سی آی ای را افشاء نمود و تمام رسانه های مشهور جهان، از واشنگتن پوست گرفته تا نیویارک تایمز و آژانس های خبری چون اسوشیتید پرس… همه به نقل از این کتاب موضوع موجودیت گروپ شبه نظامی فوق الذکر را خبرساز ساختند و روی آن گزارش های خود را تهیه و نشر نمودند. (برای معلومات بیشتر رجوع شود به لینک های خبری در این رابطه در اخیر صفحه3)


ویکیلیکس هم به سلسلۀ افشاء گری های خود (افشاء 76000 راپور نظامی امریکا)، در یک راپور، پایگاه ها یا تأسیسات امریکائی در افغانستان که در آنها اجیران افغان سی آی ای تربیت می شوند، به نام های ( Lilley Firbase)  و(Forward Operating Base Orgun-E)  که در ولایت پکتیکا واقع اند، فاش نمود است.


همچنان این گروه شبه نظامی افغان سی آی ای که رسماً، به اساس کتاب وُدوارد و تأئید مقامات امریکائی، CTPT یا (Counter-terrorism Pursuit Teams) نامیده می شود، در راپور های ویکیلیکس به نام (Afghan OGA Forces) یاد شده اند. به نقل از واشنگتن پوست،OGA به معنی “سازمان حکومت دیگر” یا (Other Government Agency) می باشد که هدف از آن سازمان سی آی ای است.4 


سی تی پی تی: “یکی از بهترین نیروهای جنگی افغان برای امریکا”


اهمیت و قابلیت این گروه مسلح اجیر افغان برای ادارۀ اوباما آنقدر مهم است که در ماه سپتمبر 2009، جو بایدن، معاون رئیس جمهور اوباما، گفته بود تا زمانیکه کم از کم دو پایگاه نظامی امریکا در بگرام و قندهار برقرار باشند، نیروهای خاص بتوانند در هر گوشۀ کشورعملیات انجام دهند، فضای هوائی افغانستان در کنترول امریکا باشد، شبکۀ استخباراتی ما در افغانستان اطلاعات هدفمندِ را برای نیروهای خاص تهیه کند و تیم ممتاز و قوی 3000 افغان سی آی ای (CTPT) بتواند آزادانه فعالیت نماید، القاعده دیگر به افغانستان باز گشت نخواهد کرد.5


به قول باب وُدوارد، مک کریستال، قومندان سابق نیروهای ائتلاف بین المللی در افغانستان، تعداد گروپ شبه نظامی  افغان سی آی ای را سه چند ساخته بود. به اساس معلومات این ژورنالیست واشنگتن پوست، گروپ مسلح متذکره در آنزمان موفقانه “حملات متعددِ را هر شب در اطراف قندهار انجام می داد.6” عملیات این گروه در خوست، پکتیکا و پکتیا نیز گزارش داده شده است.


رادیو ان پی آر (NPR) امریکا به نقل از یک مقام دولتی آن کشور راجع به این گروپ مسلح اجیر، در سایت خود می نویسد که ” این یکی از بهترین نیروهای جنگی افغان است و این گروه سهم و همکاری بزرگ را برای ثبات و امنیت انجام داده است.”7


رادیو اِن پی آر، همچنان می افزاید که یک مشاور اردوی امریکا که از وی نام نبرده است، ضمن تأئید موجودیت این گروه شبه نظامی گفته است که این گروه بعضی عملیات خود را در آن سوی سرحد، در پاکستان، انجام می دهد.8 


انجام عملیات در خاک پاکستان


 وُدوارد در صفحۀ 336 کتاب خود راجع به یک سفر لیون ایدوارد پنیته، رئیس ساق سازمان استخباراتی امریکا و وزیر دفاع فعلی آن کشور  به پاکستان و ملاقات وی با جنرال پرویز اشفاق کیانی، لوی درستیز، معلومات می دهد. به اساس این منبع، در جریان ملاقات، رئیس سی آی ای به جنرال کیانی یک سلسله تقاضای های بیشتر را در ارتباط به عملیات سی آی ای در خاک آنکشور مطرح می نماید. پنیته به این باور بود که “پریداتور” یا طیارات بی پیلوت جنگی و دیگر امکانات مشابه هوائی، دقیقترین سلاح های جنگی می باشند که باید از آنها بیشتر استفاده نمود. وُدوارد می افزاید که پاکستان به دلیل حضور بزرگ نیروهای زمینی خود در جنوب، اجازۀ پروازهای “پریداتور” را در ساحات  جغرافیائی معین  به نام “باکسیز” (Boxes) داد. اما پنیته می خواست تا “پریداتور”ها در ساحات جنوبی دارای حضور نظامی پاکستان هم اجازۀ پرواز و فعالیت را داشته باشند. (“پریداتور” ها تنها یک نوع طیارات بی پیلوت تهاجمی نبوده بلکه از آنها برای کارهای کشفی و استخباراتی هم کار گرفته میشود.)


طی این ملاقات از جنرال کیانی راجع به شبکۀ حقانی پرسیده می شود که در مناطق سرحدی پاکستان حضور و فعالیت دارد و به قول از وُدوارد، “قرارگاه های فرقۀ 7 پیادأ اردوی پاکستان در نزدیکی آنجا قرار دارند”9. از جنرال کیانی پرسیده شد که چرا معلومات استخباراتی آنجا کمتر شریک ساخته می شود؟ کیانی علت آنرا “توضیح نکرد” و پنیته با این احساس که ملاقات مؤثر نبوده آنجا را ترک کرد. پنیته به این نتیجه می رسد که “امریکا به یک نوع نیروهای زمینی ضرورت دارد.” نیروهای امریکائی برای انجام عملیات زمینی، بسیار مرئی بود. روی همین دلیل، گروپ 3000 نفری CTPT او (رئیس سی آی ای) عملیات خود را در خاک پاکستان آغاز کرد.  


در این اواخر، اصابت صدها فیر راکت و هاوان از سوی پاکستان بر خاک مقدس کشور و خاموشی ائتلاف بین المللی که به نام آوردن صلح و ثبات در کشور حضور دارند، باعث تعجب تعداد کثیری از افغانهای داخل و خارج کشور گردید. در تماس هائی که نگارنده در این زمینه با برخی ها در داخل کشور داشت، بعضی از منابع رسمی نزدیک به ریاست جمهوری و غیر رسمی دیگر، که نخواستند نام های شان گرفته شود، امریکا را به طور غیر مستقیم در حملات پاکستان مسؤول دانستند. به قرار این منابع، گروه های مسلح ناشناس ِهستند در هردو طرف سرحد که در بدل پول امریکا باعث بی ثباتی در مناطق سرحدی میان دو کشور می شوند….


ایدتور روزنامۀ واشنگتن پوست، هم در کتاب خود (جنگ های اوباما) می نویسد که رئیس جمهور کرزی و رئیس جمهور زرداری هردو به این باوراند که امریکا در عقب بعضی از حملات طالبان پاکستانی در خاک پاکستان می باشد.10


سایت لوی افغانستان که  به رادیو سپوږمۍ (روی موج اف ام ۱۰۲.۲) تعلق دارد و از کابل نشرمی شود، در یک تبصره تحت عنوان “په پاکستاني بريدونو کې امريکايي اهداف” راجع به حملات پاکستان بر خاک افغانستان می نویسد که “در حلقات سیاسی کشور و از سوی حکومت پاکستان، به شکل غیر رسمی، گفته می شود که در اردوی پاکستان حلقات امریکائی اند که برای اهداف خاص این کار(حملات) را انجام می دهند.”11


لوی افغانستان: “دا ښکاره ده چې پر افغانستان وروستي بريدونه د پاکستاني پوځ له لوري شوي، خو په سياسي کړيو او پاکستاني حکومت کې دا خبرې په نارسمي ډول کيږي چې دا په پاکستاني پوځ کې امريکايي کړۍ دي چې د امريکا د ځانګړو اهدافو لپاره دا کار کوي. ښايي له دې سره دا پوښتنه را پيدا شي چې پاکستان ولې دا خبره په زغرده نه کوي؟ ددې پوښتنې ځواب دا دى چې پاکستان د خپل پوځ او پاکستاني دولت د حيثيت د ساتلو لپاره دا خبره په رسمي ډول نه کوي. د پاکستاني پوځ او استخباراتو دغه ډول حالت له دې وړاندې هم د امريکايي ځانګړو ځواکونو له خوا د اسلام آباد په څنډو کې د اسامه بن لادن د وژل کېدو په وخت کې پټ شوى و. 


ظلم و بیباکی


در یک گزارش اسوشیتید پرس امریکا، به قول از جانـَـتن هورویز12، یک متخصص حقوق بشر در “انستیتوت اجتماع باز” آمده است که ” گروپ های شبه نظامی در چنین یک پوشیدگی یا اختفاء فعالیت می نمایند که برای بیشتر افغانها جوابگوئی بدرفتاری های آنها تقریباً ناممکن است. این نیروها تحت فرمان مقامات امنیتی افغان نمی باشند و اگر یک فرد ملکی کشته می شود یا صدمه می بیند (از سوی این گروه ها)، امریکا می تواند بگوید که این تقصیر امریکا نبود.”13


این کارشناس حقوق بشر همچنان افزوده است که افراد ملکی در افغانستان مرتباً این گروپ های شبه نظامی را به بدرفتاری های فزیکی و سرقت مال شان در جریان عملیات شبانه متهم کرده اند.


روزنامۀ واشنگتن پوست، به تاریخ 22 سپتمبر 2010، در یک گزارش خود راجع به ظلم و بیباکی گروه های اجیر افغان سی آی ای خبر داد که به تاریخ 23 اکتبر 2007، افراد مسلح مربوط به این شبه نظامیان در ارگون ولایت پکتیکا، “انگشتان دست چپ یک افغان 30 ساله را در منزلش قطع کردند.”14


در سال 2009، افراد مربوط به یکی از این گروه اجیر افغان برای سازمان استخباراتی امریکا، مطیع الله قانع، قومندان امنیۀ ولایت قندهار و عبدالخالق همدرد، مدیر مبارزه با جرایم جنائی را با یکتعداد از محافظین پولیس در یک حملۀ مسلحانه، به دلیل گرفتاری یک تن از این گروه، در دفتر څارنوالی استیناف آن ولایت به قتل رساندند.


به دلیل دخالت غیرمستقیم امریکا در این حادثه، رئیس جمهور کرزی بعد از تقبیح نمودن آن، از نیروهای ائتلاف بین المللی خواست تا مجرمین را فوراً به مقامات امنیتی افغان تسلیم کنند.


آژانس خبری اسوشیتید پرس گزارش می دهد که مقامات سابق و برحال امریکا گفته اند که حادثۀ قندهار کاملاً بررسی شده است و تحقیقات نشان می دهد که مأمورین سی آی ای هیچ نوع آگاهی قبلی که افغان اجیر شان به هدف کشتن (مقامات پولیس افغان) می روند، نداشتند.


همه می دانند که بیشتر افراد و اشخاصی که گذشتۀ تاریک و پر از جنایات دارند، در بدل پول به صفوف چنین گروپ های شبه نظامی می پیوندند و روشن است که چنین اشخاصی بعد گرفتن سلاح و داشتن پول و حمایت خارجی، حاضر به انجام هرنوع جرم و اعمال ضد انسانی می شوند. از سوی دیگر،  تجارب دهۀ هشتاد نشان داده است که گروه های شبه نظامی زادۀ سازمان های استخباراتی با گذشت زمان از کنترول خارج شده و به گروه های مسلح بیباک مبدل گردیدند که بعضی آنها تا امروز فاکتورهای جنگ و بی ثباتی در کشور و منطقه می باشند.


قسمیکه در فوق ذکر گردید، رسانه های جهان و مقامات دولتی امریکا اکنون موجودیت و فعالیت گروه مسلح 3000 نفری اجیرافغان در خدمت سی آی ای را تأئید می کنند. هرعقل سلیم و هر افغان وطندوست با درک موجودیت چنین گروه های شبه نظامی اجیر سازمان های استخباراتی، این سؤال را میکند که اگر تربیه، تمویل و تجهیز چنین گروه های متشکل از هزارها افغان از سوی امریکا واقعاً به هدف “کمک و همکاری برای صلح و ثبات در کشور” باشد، پس چرا باید آنرا رسماً در چوکات ریاست امنیت ملی افغانستان ایجاد نکرد؟ ریاست امنیت ملی کشور در قدم اول با فعالیت های خطرناک سازمان های استخبارتی قدرت های همسایه و منطقه روبرو است. مگر نباید آنرا هرچه زودتر، همراه با اردوی ملی و پولیس ملی تقویت، تجهیز و تمویل نمود؟


ایالات متحدۀ امریکا و متحدینش اردوی ملی کوریای جنوبی را در طول کمتر از سه سال از تقریباً هیچ به 700.000 نفر رساندند. ولی با گذشت ده سال در افغانستان، پروسۀ بازسازی اردو و پولیس ملی هنوز هم بسیار بطی به پیش می رود. به جای آن ده ها شرکت امنیتی خصوصی و گروه های شبه نظامی پا پول غرب ایجاد می گردد که خودسرانه در داخل و سرحدات کشور عملیات انجام می دهند، مردم ملکی را شکنجه میکنند، از خود زندان ها دارند، به خانه های مردم تحت نام مبارزه با تروریزم شبانه حمله ور می شوند، چور و چپاول می کنند، موسفیدان و سران قوم و حتی مأمورین دولت را از بین می برند….


یکی از دلایل تیرگی روابط میان کابل و واشنگتن، فعالیت چنین ساختارهای سیاسی و نظامی موازی با حکومت کابل است و تا زمانی که این ساختارها وجود داشته باشند، صلح و ثبات در کشور دور از تصور خواهد بود./ختم/