موجودیت پاکستان برای صلح و ثبات جهان یک خطر بزرگ بوده که با حوادث تاریخی مقایسه شده نمی تواند، میباشد.تنها میتوان که حادثه دلخراش زلزله جاپان را یک مثال زنده اورد تا خطر موجودیت پاکستان با آن مقایسه شود، که در ظرف چند ساعت منطقه را به ویرانه مبدل کرد.
زیراکه سلاح هستوی پاکستان ، پلانهای نابود کننده القاعده و تنظیم فوق العاده آی – ایس – آی نیز میتواند که یک زلزله هستوی و نابودکننده برای جهان باشد که بدون اگاهی قبلی که توسط زلزله سنج نیز تشخیص نمی شود ،اهداف مشخص شانرا در سراسر جهان قبل از خنثی ساختن آن را از بین ببرد.
جنگهای خونین غرض اشغال کشمیر تاریخی با هندوستان و ظلم ، ستم و بی عدالتی با مردم دلیر بنگال و آغاز مبارزه نجاتبخش مردم عذاب دیده بنگال تحت رهبری شیخ مجیب الرحمن و جنگهای خونین با قاتلان پنجابی وعدم رسیدن کشتی نجات بخش امریکا به پاکستان شرقی و در نتیجه از دست دادن پاکستان شرقی ویا بنگله دیش مستقل امروز همه مثالهای زنده هستند که دلالت بر تروریزم دولتی پاکستان میکند.
بدست اوردن تکنالوجی هستوی از طریق دزدی و فروش آن به ایران ،لیبیا و کوریای شمالی یکی از ثبوت اساسی تروریزم دولتی بوده که باید سالها قبل به نسبت تخطی از موازین عدم ترویج تکنالوجی سلاح هستوی مورد مجازات قرار میگرفت ولی به نسبت احیای مرکز جنگ اعلام ناشده علیه افغانستان از همه این جنایات پاکستان چشم پوشی صورت گرفت که حالا با ید رهبرسیاه چشم باز جلوتروریستان چشم سفید راباید بگیرد در غیر آن خودش در همان چاه که کنده است عنقریب غرق خواهد شد.
بعد از به میان آمدن اولین جمهوریت توسط سردار محمد داودخان وآغاز جنگهای تروریستی بعد از فرار تروریستان حرفوی و دزدان مادرزاد از خاک افغان به لانه شیطانی و مرکز تروریزم جهانی در پنجاب و ایجاد مراکز تربیه ، تسلیح ،تمویل و انتقال تروریستان تا داخل خاک افغانستان ،مثل افتاب یک واقعیت انکار ناپذیر هم برای افغانها و هم برای جهانیان میباشد.
اشغال افغانستان توسط قوای شوروی با اولین ابتکار عاشق تاج و تخت بنام سلطان حسین مشهور به ببرک کارمل این دانه سرطانی جنبش مترقی کشور وطنفروش حرفوی، که درنتیجه آن جنگ مخفی به حالت علنی و به تجاوز مستقیم مبدل شد و مخفی گاه ها و مراکز تربیه اولی را در پاکستان به مراکز عصری و کانگرتی تربیه ، تسلیح ،تمویل و انتقال تروریستان تا داخل خاک افغانستان را صد در صد افزایش داد.
در نتیجه اشغال کشور که پاکستان به مرکز اکمالات جهانی به شمول سرازیر شدن کمکهای غرب از دالر تا پطرودالر،این لانه شیطانی را به قدرت سلاح هستوی مبدل کرد و در نتیجه همین کمکهای جهانی بود که پاکستان به یک قدرت منطقه مبدل شد.
بعد از ابتکار دومی این عاشق تاج و تخت یک جا با جنایتکاران تنظیم جمعیت اسلامی و دیگر تنظیم های جهادی مبنی بر نابودی پلان صـــــــلح ملل متحد تحت رهبـری و پلان قبــــــــلآ تنظیم شده ماسکو – تهران ونابودی حاکمیت ملی و استقرار انارشی دزدان مادرزاد و تسلیمی اردوی دشمن شکن به دوستان پیمان شکن و دین فروش ، بر علاوه چور و چپاول همه هستی کشور ویرانی همه هستی مادی و معنوی کشور که قابل دزدی نبوده توسط همین دین فروشان ترسو به شکل فجیع آن صورت گرفت که تا حال چنین جنایات در تاریخ جهان دیده نشده است.
مبدل کردن کشور به حمام خون و به ویرانه مبدل کرد ن کابل زیبا را که یکی از ارمانهای جنرال ضیاالحق بود ودر نتیجه این ویرانی بود که پنجاب با ایجاد طالبان پنجابی اقدام کرد و سرانجام کشور ذریعه پنجاب اشغال شد،که ذلت و پستی این دوره سیاه هر هموطن با پوست ، گوشت و استخوان خود لمس کردند.
درشرایط خاص امروزی لازم است تا در کابل رهبران افغان که اگر واقعآ رهبران خود را افغان و مدافع منافع ملی محسوب میکند باید به اسرع وقت این مطلب که پاکستان لانه تروریزم دولتی و خطر بزرگ برای جامعه جهانی است به شورای امنیت غرض اتخاذ تدابیر لازم برای جلو گیری از وقوع حوادث دلخراش فاجعه هستوی در وجود اتحاد “مقدس” القاعده و بیقاعده پنجاب را تصمیم گیردتا در آینده در جهان ما بخاطر بدست اوردن ثروت نه ترور باشد و نه قتل و ویرانی.
در باره عدم اگاهی سازمان جاسوسی پاکستان در مورد جای بود وباش اسمه جان بن دالر در مجله شپیگل جرمنی در صفحه 81 شماره 19 مورخ 7 می 2011 از قول یک ژور نالست نوشته شده است که:
“دو ماه قبل از عملیات امرکا بر خانه اسامه در آبیت آباد، ریاست احصائیه پاکستان طی سرشماری درین منطقه تعداد موجود افراد درهر خانه را یادداشت نموده و بر سر دروازه هر خانه علامه مخصوص که طبق قانون احصائیه باید بر دروازه هر خانه موجود باشد، این علامه بر هر خانه در ین منطقه موجود بوده اما بر خانه اسامه جان بن دالر این علامه موجود نبوده و این یک ثبوت افتابی است که باید اسامه تحت حفاظت خاص شبکه جاسوسی پاکستان زندگی میکرد. “
من شخصآ به یاد دارم که چندین مراتبه گزارش عملیات تروریستی علیه جنرال پرویز مشرف از طرف القاعده گزارش داده شد و ازین همه عملیات جان به سلامت برد، که در عمل همه این عملیات یک درامه سازمان جاسوسی پنجاب بوده که به جهانیان چنین نشان دهد که پاکستان از هر کشور دیگر مورد تاخت و تاز القاعده بوده است،تا توجه جهانیان را از حفاظت القاعده با چنین عملیات جعلی بر طرف نماید و حتی شخص مشرف قبل از ین عملیات بارها این مطلب را بیان داشته بود که وی اطلاع دارد که بن لادن به نسبت مریضی گرده در مغاره کوه های سرحد ازبین رفته است. ولی تاریخ نشان داد که مشرف با همه شرافت که دارد سرسخترین مدافع تروریزم دولتی بوده و است که قتل بینظیر بوتو مثال زنده آنست.
بعد از آمدن نجاتگران اشغالگر و ترسو وبازی دوگانه پنجاب با ناتو و تجارت بر تروریزم و بخصوص به خون افغانهای نجاتگر ،سرحد پنجاب را تا رسوائی جهانی رساند و تشت رسوائی پنجاب از بام خانه مرحوم اسامه بن لادن درابیت آباد پاکستان به قهقرای بالقوه تجزیه پاکستان این مرکز تروریزم جهانی رساند.که ذیلآ مواد قابل اعتبار از مصاحبه های که در سایتهای وزین تاند و اریایی منتشر شده است غرض معلومات مزید هموطنان تقدیم میشود:
امريکا به دنبال تجزيه پاکستان
يک نويسنده امريکايي ميگويد هدف اصلي امريکا از جنجالآفريني و انتشار اخبار کشتن اسامه بن لادن، سرکرده القاعده در خاک پاکستان، آغاز عمليات تجزيه اين کشور است.
“در پي عمليات امريکا در پاکستان به منظور دستگيري اسامه بن لادن، گمانهزنيها در خصوص اهداف اصلي امريکا از اين اقدام و آينده روابط دو کشورهمچنان ادامه دارد.
ويستر گيريفين تارپلي، نويسنده و مورخ امريکايي در مصاحبه با پرس تيوي هدف از اين اقدام را تجزيه پاکستان دانسته است. برگردان اين مصاحبه را در ادامه ميخوانيد.
به نظر من مهم است که مردم به اين به اصطلاح گنجينه اطلاعات (همان طور که دولت امريکا از آن اسم ميبرد) توجه کنند. اين اطلاعات که آنها مدعي شدهاند در قالب لوحهاي فشرده، حافظههاي رايانهاي وغيره، در مجموع چندين ترابايت را تشکيل ميدهد.
هدف اوليه آنها اين است که بتوانند گنجينه خود را نزد مردم معتبر نشان دهند و راهکار آنان براي اين امر توسل به اصول مورد توجه انسانها بوده است.
همچنين به افرادي حمله قرار ميکند که امريکا در شرايط کنوني مايل است آنها را مورد هدف قرار دهد؛ مانند معمر قذافي، بشار اسد رئيس جمهور سوريه و علي عبدالله صالح، رئيس جمهور يمن.
پرس تيوي: از آغاز ماجراي کشته شدن بن لادن شاهد عصبانيت مردم پاکستان از دولت امريکا و واشنگتن بودهايم. از طرف ديگر نيز ميدانيم روابط و مناسبات دو طرف به دليل حمله هواپيماهاي بدونسرنشين امريکا به پاکستان و عمليات کشتن بن لادن در خاک اين کشور بهشدت به وخامت گراييده است. آيا روابط اين دو کشور واقعاً به همان بدي است که تصوير ميشود؟
تارپلي: به نظر من اين روابط اصلاً خوب نيست، حتي ممکن است به جنگي آشکار منجر شود. باراک اوباما در سخنراني خود در آکادمي نظامي وست پوينت، دسامبر 2009 ميلادي حمله به پاکستان را مطرح کرد.
از طرف ديگر مسأله ريموند ديويس، مامور مخفي سازمان سيا در کنسولگري اين کشور در پاکستان و قتل سه شهروند پاکستاني توسط وي مطرح است. ژنرال اشرف کياني و دريادار مايک مولن نيز به عنوان رؤساي ستاد مشترک ارتش دو کشور اخيراً با يکديگر مشاجرات لفظي داشتهاند.
تلاش امريکا براي صلح با طالبان در واقع با اين هدف صورت ميگيرد که واشنگتن بتواند بر اقليت پشتون تسلط يابد و آنها را به جنگي داخلي در پاکستان وارد سازد. همچنين تجزيه پاکستان بين سند و پنجاب و جداسازي نواحي بلوچستان و پختونخواه از ديگر اهداف مطرح است.
به عبارت ديگر، تجزيه پاکستان به چهار بخش به اين معني است که هرگز خط لوله انرژي پاکستان با محوريت لوله انتقال نفت ايران به چين محقق نخواهد شد. اين هدف مهم راهبردي امريکاست.
بنابر اين تجزيه پاکستان در اولويت قرار داد و بايد بهطور غيرمستقيم صورت پذيرد، زيرا پاکستان تسليحات هستهاي در اختيار دارد. بازدارندگي هستهاي از جهات مشخصي در برابر امريکا و در حوزههاي مشخصي کاربرد دارد.
اما امريکا نبرد غيرمستقيم خود با پاکستان را به نام کشتن بن لادن آغاز و انتخاب کرده است.”
و همچنان دوکتور زلمی خلیلزاد دوست و یار نزدیک زرداری که حالا مثل انور السادات به زاری زاری به دربار زرگران ماسکو زانو زده تا خود را نوکر ماسکو غرض شکست ناتو در افغانستان به خدمت آنان بگزادر تا ماسکو انتقام خود را از ناتو بگیرد، درمورد پاکستان مطلب دلچسپ دارد.
محترم خلیلزاد در نشنل انترست چنین میگوید که:
متحده ایالات د خپل قوت ګڼ شمېر نکتې لري چې مونږ یې باید په پام کې وساتو. په دې کې شامل دي د ايي ایم ایف د بودیجو کومې چې د پاکستان د اقتصادي ثبات لپاره ډېرې مهمې دي بندول. د اوباما اداره کولی شي چې پاکستان د تروریزم پالونکی دولت اعلان کړي او دا مسله [د ملګرو ملتونو] په امنیتي شورا او نورو نړیوالو فورومونو کې راپورته کړي. او همداراز کولی شي چې د پاکستان د غټ حریف، هند، سره اړیکې زیاتې کړي. دا ټولې لارې خطرناکې دي او باید یواځې په سختو شرایطو کې وکارول شي.
The United States has myriad points of leverage that we should keep in reserve. These include blocking IMF funding that is crucial for Pakistan’s economic stability. The administration can designate Pakistan as a state sponsor of terrorism and raise the issue in front of the Security Council and other international forums. And it can also bolster ties with Pakistan’s chief rival, India. All of these steps are risky and should be exercised only in the most extreme of circumstances
با درنظر داشت مطالب فوق این را نیز باید یاد اور شد که بعد از عملیات امریکا سفر عاجل زرداری غرض ملاقات با زرگران ماسکو ودر عین زمان تصمیم پارلمان پاکستان مبنی بر اعلام توقف بمباردمان طیارت بدون پیلوت امریکا بر پاکستان و ارتباط دادن آن به قطع راه اکمالات امریکا از راه پاکستان نیز این مطلب را افاده میکند که پاکستان اگاهانه از هر دو طریق یعنی هم از طریق هوا و هم از طریق زمین میخواهد تا عملیات را علیه تروریستان جهانی که در مرکز جهانی تروریزم در پنجاب لانه کرده باید قطع بکند ، این مطلب هم تروریزم دولتی و هم فعالیت اگاهانه پاکستان در همدستی با تروریزم جهانی را ثابت میسازد و درین هیچ شکی وجود ندارد که پاکستان مثل مصر زمان سادات به سیاست خود 180 درجه تغیر میدهد و اینکه این تغیر در عمل ممکن است یانه این مطلب مربوط میشود به جیب رزگران ماسکو که هنوز خود محتاج کمک ناتو هست.
پایان