فرانسه ــ 16 اپریل 2010
جنگیدن برای صلح !
مکث کوتاهی به چگونگی مناسبات افغانستان و امریکا
پس از سقوط امپراتوری شوروی ، ذخایر عظیم سلاح اتومی و سلاح کانوانسیونل محصول رقابت تسلیحاتی دوران جنگ سرد ، بدسترس امریکا قرار گرفت : معادله جدید قدرت به نفع امریکا رقم زده شد .
امریکا در برابر خود وزنه مقابل نداشت . اداره بوش در صدد برامد تا با بهره برداری از تفوق نظامی کشورش نقشه جهان را با ضوابط معادله جدید قدرت در سطح بین المللی رقم بزند : شرق میانه عربی ، آسیای مرکزی ، و آسیای جنوب شرقی میباید با مرز های جدید که دران منافع ستراتژیک امریکا در ارجحیت قرار گیرد ، ترسیم شود .
قراینی بدست است که اشغال افغانستان جزء پلان عمومی بازسازی نقشه جهان بود و قبل از حادثه نویارک طراحی شده بود .
دلایلی که نزد نیو محافظه کاران حزب جمهوریخواه امریکا برای اشغال افغانستان وجود داشت عبارت بودند از :
ــ اهمیت بزرگ ژیوپولتیک ، ژیواکونومیک و ستراتژیک افغانستان ،
ــ مجاورت افغانستان با پاکستان به مثابه مالک « بم اتوم اسلامی ! » و مرکز تولید اسلام سیاسی از مجرای هزاران مدرسه مذهبی ،
ــ همسایگی افغانستان با ایران که در آستانه دسترسی به نیروی ذروی قرار دارد ،
ــ تمرکز فعالیت القاعده در افغانستان با استفاده از زمینه های مساعد ایجاد شده توسط امارت اسلامی طالبان ،
ــ دادن ارجحیت به کمپنی ارجنتاینی بریداس نسبت به کمپنی امریکائی یونیکال در پلان تمدید پایپ لاین گاز ترکمنستان به پاکستان از قلمرو افغانستان از جانب امارت طالبان . احتمال اعمال نفوذ القاعده در تغییر موقف طالبان به ضرر امریکا ،
ــ مخالفت اسلام رادیکال از مجرای امارت اسلامی طالبان با کلیه ارزش های تمدن اعم از مسیحیت و حتی اسلام و دشمنی با دست آورد های بشر در عرصه ساینس ، تکنولوژی و فرهنگ عمومی .
اشغال افغانستان توسط امریکا و بعدآ متحدین به سهولت امکان پذیر شد . چه مردم عوام طی دو دهه جنگ گذشته خسته و درمانده شده بود . تعلیم یافته گان اکثرآ به اسارت فکری کشانیده شده بودند . پوتانسیل دفاع دولتی طی جنگ های داخلی از دست رفته بود . ملیشیای مقاومت طالب به پیمانه کوچکی ساز و برگ نظامی و صرفآ برای مصرف داخلی داشت .
9 سال میگذرد که امریکا و متحدین با تخلف از قوانین بین المللی افغانستان را اشغال و به بهانه های مختلف ( صدور دیموکراسی ، تعمیم حقوق بشر و حقوق زن ، مبارزه با بنیادگرائی اسلامی ، مقابله با تروریزم و غیره ) آتش جنگ را برافروخته نگاه داشته اند . امریکآ مبارزین راه آزادی را در خانه خود آنها در زندان ها به اسارت کشیده و معروض به شکنجه ساخته است .
امریکا و شرکآ از :
ــ تشکیل یک حکومت مرکزی نیرومند ،
ــ انعقاد معاهده تنظیم حضور نظامی و تدوین تقسیم اوقات خروج قوآ ، با حکومت خود ساخته ،
ــ مذاکره با مقاومت مسلح ،
ــ ایجاد زمینه محاکمه متهمین جنایات جنگی و ناقضین حقوق بشر ،
استنکاف کرده است .
امریکا و متحدین بر خلاف :
ــ حکومت موجود فاسد ، جنگ سالار ، و لاقید نسبت به مصالح افغانستان را به مثابه طرف جنگ مقاومت مسلح و منبع اصلی بی ثباتی حفظ کرده و خواهد کرد ،
ــ اختلافات قومی را دامن زده و در منازعات مربوط آن طرف قرار گرفته است ،
ــ پلان منظم حذف فزیکی و سیاسی اکثریت قومی را عملآ پیاده کرده است ،
ــ با حملات بیشمار بالای مردم ملکی ( آخرین آن فیر بالای اتوبوس مسافربری در جاده هرات ـ کندهار ) به شیوه مستمر جنایات جنگی را مرتکب شده است ،
ــ در جزئی ترین امور محلی ، از تعیین ملاامامان مساجد ، ولسوالان ، والیان ، وزرآ الی انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی ، مداخله کرده است .
قصد امریکآ ازین همه سازش ، معامله گری ، مداخله و ویرانگری دو چیز است :
حفظ بی ثباتی دوامدار از یک طرف و تدارک زمینه مزدور پروری در درون و بیرون نطام به مثابه سرمایه سیاسی ایجاد و حفظ حاکمیت های وابسته پس از خروج از معرکه از جانب دیگر .
1ــ حفظ بی ثباتی متداوم از طرق ذیل تآمین شده است :
ــ حمایت اقتضئی از اپوزیسیون سیاسی چون والی مزار ، والی سابق پنجشیر ، والی ننگرهار ، اعضای ولسی جرگه و در حدود چهل کاندید ریاست جمهوری علیه حکومتی که در ارادت وی نسبت به قوت های اشغالگر هیچ شک و شبهه ئی نیست . تحریک حساسیت های قومی و مذهبی به این منظور .
ــ پخش مفکوره پارلمانتریزم و فدرالیزم توسط اجنت ها بخصوص شخصی بنام جنگ سالار عبدالله به قصد تضعیف اتوریته حکومتی که از بنیاد ناتوان و متزلزل است ، و ازین طریق ایجاد ادارات موازی ورقیب با حکومت و کنترول بر آنها ،
ــ کمک غیر مستقیم تسلیحاتی و لوژستیک به بخشی از مقاومت مسلح برای زمینه سازی استمرار جنگ و قرینه سازی ضرورت به حضور قوای خارجی به قصد حفظ آنچه بنام امنیت تبلیغ میشود . این بخش پلان ، با دقت با رخنه اجنت های استخباراتی در درون مقاومت سازماندهی شده است :
اطلاعات رسیده از جبهات جنگ حاکی است که از چندین سال به این سو از جانب هلی کوپتر های ناتو به جبهات ملیشیای مقاومت اسلحه سبک مجهز به سیستم ارتباطی شعاع لایزر پرتاب شده است . بعدآ این سلاح در سراسر جبهات مقاومت از جانب ملیشیای اپوزیسیون از دنیا بی خبر پراگنده ګردیده است . سپس محل استعمال بوسیله اقمار مصنوعی تشخیص و به مرکز قومانده قوای خارجی مخابره شده است . آنگاه بمباردمان مواضع مقاومت که دران خشک و تر یکجا سوخته ، آغاز گردیده است .
2 ــ مزدور پروری در داخل و خارج نظام :
امریکا در کشور های تحت اشغال هیچگاهی در صدد تدارک زمینه های ذهنی جلب حمایت از سیاست خود نیافتاده است . تمرکز فقط روی پاکسازی عرصه از مخالفین با اعمال زور و خشونت بوده است : این امر موجب ظهور دیکتاتور های ملکی و نظامی وابسته به امریکا در ممالک تحت اشغال بعد از خروج قوای امریکا شده است .
این دیکتاتور ها پس از بیرون شدن قوای امریکا از طرف اردوی اجیر محلی حفاظت گردیدند . در زمینه مثال های تاریخی زیادی در ذهن تداعی میشود :
به قدرت رسانیدن « تروجیلو » در دومنیکا ، « ونسنت گومز » در ونزویلا « تورژ اوبیکو » در گواتیمالا ، « توبوریکو کاروس » در هاندوراس ، « باتیسا » در کیوبا و سلاله « سموزا » در نیکاراگوا .
امریکا در 1898 م فلپاین و پورتوریکو را با دست آویز اعطای آزادی موقتآ ؟ اشغال کرد . بعدآ
تا 1946م درین دو کشور باقی ماند و جای قدرت استعماری اسپانیه را گرفت : هر بار در انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی ملی گرایان را عقب میراند و در تلاش احراز کرسی از جانب کاندید های وابسته به خود میشد .
« فردینانت مارکوس » وابسته به امریکا از 1965 تا 1986 م در فلپاین به قدرت باقی ماند و به اشغال پورتوریکو ادامه داده شد .
سیاست امریکا به استقامت جنگ در افغانستان بیشتر بالوسیله کامپلکس صنعتی ـ نظامی ، « سی آی ای » ( استخبارات ) و لوبینگ یهودان تعیین میشود تا وزارت خارجه . حلقه های متذکره میخواهند از طریق حفظ بی ثباتی طویل المدت در افغانستان شرایطی را بوجود بیاورند که مقاومت مسلح از نفس بیافتد و زمینه برای ظهور یک مثلآ « سموزا » ، مساعد گردد . این دست نشانده راه را برای تطبیق مراحل بعدی پلان اشغال که طی آن بازسازی نقشه منطقه از مجرای افغانستان شامل است ، هموار میسازد . دفاع منافع افغانستان ، تمامیت ارضی کشور ، در جاده یک طرفه ایکه صرفآ ناتو حق رانندگی دارد مطرح نیست .
توقیف ملابرادر و همسنگران از طرف پاکستان به کمک امریکا ، ادامه عملیات نظامی در کندهار ، ایجاد فشار مزید بر شرکآ از جمله آلمان در سهمگیری بیشتر در جنگ ، عدم توجه به پلان صلح 15 فقروی حزب اسلامی ، تولید اشکال در ظهور یک الترنتیف صلح به جای حکومت آتش افروز و مزدور فعلی ، همه مؤید این مطلب است که امریکا به زودی دست از جنگ بر نمیدارد و به آسانی به حق حاکمیت ملی افغانستان احترام نمیگذارد . امریکا حاضر نیست افغانستان را به مثابه پارتنر مساوی الحقوق ستراتژیک بیذیرد و برای تاخت و تاز خود حدودی در چارچوب یک قرارداد بین المللی قائل شود .
سوال اینست که در شرایطی که امریکا و شرکآ هیچگونه تضمینی برای حفظ تمامیت ارضی افغانستان نمیدهند و از کمک به تشکیل یک حکومت ملی دارای ظرفیت مذاکره با مخالفین مسلح به قصد تآمین صلح طرفه میروند ، چه باید کرد :
اقدامات عاجل ذیل میتواند غرایز ستیزه گری نظامیان امریکا و « سی آی ای » را که هر روز لگام گسیخته تر میشود و همزمان بیگناهان بی شماری را به قربانی میگیرد ، مهار کند :
ــ حمایت مشروط از مقاومت مسلح و در صورت ضرورت جنگیدن برای صلح در کنار آنها ،
ــ تحکیم هرچه بیشتر ارتباط با القاعده و افراطی ترین حلقه های مذهبی دنیای اسلام برای تقویت پوتانسیل جنگی مقاومت . این ارتباط تکتیکی باید با احتیاط و پیشبینی قطع ان در صورت ضرورت تنظیم شود ،
ــ تشویق حزب اسلامی به بازگشت به جبهات جنگ ،
ــ تحریک بخش متعهد و مدافع نوامیس ملی اردو و ملیشیای حکومتی برای پیوستن به صفوف مقاومت .
درینجا توقع اینکه شاغلی کرزی به صفت قوماندان عالی قوای مسلح ، قومانده استنکاف از شراکت لشکر تحت فرمان را با نیرو های مهاجم خارجی به قصد جلوگیری از خونریزی و تباهی بیشتر هموطنان و وطن صادر کند ، بعید است .
ــ حمایت گسترده از الترنتیف های سیاسی تآمین صلح از جمله « د افغانستان د نجات جرگه » که جدیدآ به فعالیت آغاز کرده است .
با تآسف که نظامیان امریکا با لنگر انداختن غیر ضروری روی جنگ ، به مقاومت اعم از مسلح و غیر مسلح این طرز تلقی را خلق کرده است که فقط با کشتار هرچه بیشتر سربازان امریکا ، آنکشور حاضر به صلح خواهد شد .
امریکا از جنگلات ویتنام تا کوهپایه های افغانستان راه درازی را در پهنه زمان با گذشتن از مد و جذر های جنگ سرد ، پیموده است ، بی آنکه از تاریخ درسی بیاموزد .
بنآ ! برای توقف جنگ تحمیلی چاره یی جز جنگیدن برای صلح باقی نمانده است.